رمان «گزارش به کمیسر» نوشته جیمز میلز با ترجمه هادی آذری در نشر بیدگل منتشر شده است. این رمان در زبان اصلی در سال 1973 منتشر شده و به ماجرای قتل یک پلیس مخفی زن جوان، توسط پلیس جوان دیگری میپردازد.
این رمان به شکل مجموعهای از مقالات و متن پیاده شده گفتوگو یا بازجویی پلیس از قاتل و آگاهان و مرتبطان ماجرا است که به شکل پروندهای در اختیار نویسنده قرار داده شده و نویسنده ترجیح داده به جای پرداخت داستانی، آنها را به همان شکل منتشر کند.
«گزارش به کمیسر» در شکل متعارفش یک رمان جنایی- پلیسی نیست. در شکل کلاسیک و سنتی این ژانر، همیشه قرار است راز قتلی کشف شود. اما در اینجا بحث بر سر این نیست. چون از ابتدا گفته میشود یک پلیس مخفی به دست پلیس دیگری کشته میشود و چیزی که برای خوانندگان جذاب است و به همین دلیل زمین گذاشتن کتاب برای آنها سخت می شود، همان شیوه بیان و شناخت خیلی خوب میلز از ساز و کار پلیس است و نقدهایی که به جامعه غرب وارد میکند و آن بحث اخلاقیاتی که مطرح میکند و معلوم نیست جایگاهش در زندگی مدرن ما کجاست.
در گزارش به کمیسر آدمها دو دستهاند. آنها که از پیش در نظم نمادین جامعه برای خودشان جایی پیدا کردهاند و آنها که از همان اول برای جذبشدن در این نظم مشکل دارند. در اینجا هم مثل هر رمان پلیسی دیگری تقابل میان نیک و بد شکلدهندهی درام اصلی داستان است.
اما در شهری مدرن و در میان هیاهوی ماشینها و آدمها و تحت تصمیمات بوروکراتیک بالادستها تشخیص اینکه نیک کدام است و بد کدام برای آدمها ناممکن میشود…
حتی آدمهایی پُرتعلیق و پُرکشش. نیک در برابر نیک قرار میگیرد و بد در برابر بد و بدین ترتیب تشخیص مرز باریک و ظریف میان این دو سخت و سختتر میشود.