Document and Press Center Managment of Astan quds Razavi

مشهد در خونین‌ترین ماه مبارزاتی سال ۱۳۵۷
۱۳۹۹-۱۱-۰۱
تظاهرات گسترده مردم مشهد در روز‌های تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ (آذر‌ماه) زنگ خطری بود که در گوش رژیم پهلوی پیچید. پس از این هم، حمله به بیمارستان‌های هفده‌شهریور و شاهرضا در ۲۲ و ۲۳ آذر، کار را به کارزار‌های خیابانی کشاند...

 

مشهد در خونین‌ترین ماه مبارزاتی سال ۱۳۵۷

 


هما سعادتمند 

تظاهرات گسترده مردم مشهد در روز‌های تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ (آذر‌ماه) زنگ خطری بود که در گوش رژیم پهلوی پیچید. پس از این هم، حمله به بیمارستان‌های هفده‌شهریور و شاهرضا در ۲۲ و ۲۳ آذر، کار را به کارزار‌های خیابانی کشاند. تحصن سیزده‌روزه انقلابیون و پزشکان در محوطه بیمارستان شاهرضا یکی از سرفصل‌های مهم تاریخ انقلاب است که در مشهد رقم خورد. این تحصن، بازتاب گسترده‌ای در برخی شهر‌ها داشت، آن‌طورکه مردم را برای حمایت از مشهدی‌ها به مساجد کشاند. در ادامه این حمایت‌ها مراجع سراسر کشور و خارج از آن نیز نمایندگان خود را برای اعلام همبستگی با تحصن‌کنندگان به مشهد فرستادند تا فصل جدیدی از مبارزه در روز‌های آغازین سردترین فصل سال رقم بخورد.


یکم دی ۱۳۵۷: فروش ۱۷ میلیون تومان قبض حمایتی در مشهد


آغاز دی درواقع، شروع خونین‌ترین ماه انقلاب اسلامی در مشهد است. در این روز غلامرضا‌ازهاری، رئیس ستاد ارتش شاهنشاهی، جلو تریبون‌های رسمی حاضر شد و از جامعه پزشکی برای کشتار مردم در بیمارستان‌های مشهد عذرخواهی کرد و پس‌از خلع سرتیپ عبدالرحیم جعفری، فرماندار نظامی مشهد، سرتیپ شاپور را بر جای او نشاند تا مگر به این ترفند، سرخی آتش برپا شده را فروبنشاند.

در پس پرده، اما ماجرا طور دیگری رقم می‌خورد؛ متن اسناد محرمانه بر‌جای‌مانده از این دوران، حکایت از آغاز سخت‌گیری‌ها و دستور کشتار بیشتر انقلابیون دارد. شاکری، نویسنده کتاب «انقلاب اسلامی و مردم مشهد»، درباره نخستین روز زمستان سال‌۱۳۵۷ در شهر چنین نوشته است: «سحرگاه گروهی سواره و پیاده از مقابل منزل آقای شیرازی و آقای قمی راهی بیمارستان شاهرضا که مردم نامش را به امام‌رضا (ع) تغییر داده بودند، شدند. در آن ایام باغ و محوطه بیمارستان به مرکز تجمع و سخنرانی مبارزان تبدیل شده و تریبون سخنرانی به دست آقای سیدهادی خامنه‌ای بود. او تعداد شهدای حوادث چند روز اخیر را ۲۰ و مجروحان را ۵۰ تن اعلام کرد.
 
پس از پایان این تجمع، مردم پیکر یکی از شهیدان حادثه بیمارستان را تا بهشت‌رضا تشییع کردند. در راه، عده‌ای از مردم که به‌علت کمبود توزیع نفت و سرمای زمستان در محل‌های توزیع نفت صف‌‎های طولانی تشکیل داده بودند به این جمع پیوستند. آنان شعار می‌دادند: «کمبود نفت و بنزین/ به دست شاه بی‌دین/ مرگ بر این شاه/ مرگ بر این شاه». مقابله‌ای با این فریاد‌ها نبود. به نظر می‌آمد که شهر از مأموران حکومتی خالی شده و اداره آن به دست مردم افتاده است. تنها می‌شد صدای هلیکوپتر فرمانداری را از آسمان شنید که گویا مسافرش، سرتیپ شاپور بوده و اوضاع شهر را رصد می‌کرده است.»

در همین روز در تهران کارکنان شرکت نفت، دست به اعتصاب زده‌اند و حقوقشان قطع شده است. آیت‌ا... شیرازی به تبعیت از امام (ره) اعلام می‌کند که سهمیه خمس و زکات به کارکنان شرکت نفت تعلق می‌گیرد. با اعلام این فتوا، پزشکان مشهد در اولین گام حمایتی، مبلغ ۱۴۰‌هزار‌تومان جمع‌آوری و ارسال می‌کنند. پس از آن مردم در مسجد جامع گوهرشاد جمع می‌شوند و قبض‌های۲۰۰‌ریالی، ۵۰۰‌ریالی و ۱۰۰۰‌ریالی را که از تهران رسیده بود و با نیت حمایت از کارکنان شرکت نفت فروخته می‌شد، می‌خرند. نویسنده کتاب «انقلاب‌اسلامی و مردم مشهد» استقبال مشهدی‌ها از خرید این قبض‌ها را فوق‌العاده توصیف می‌کند و می‌نویسد که در مدت کوتاهی ۱۷‌میلیون تومان از این راه جمع می‌شود.

 

انقلاب 57 مشهد


۲ دی ۱۳۵۷: به رگبار بستن مردم در خیابان


تاریخ‌نگاران این روز را تلخ نوشته‌اند. صبح عده‌ای از مردم با نیت تظاهرات در‌مقابل خانه آیت‌ا... شیرازی در چهارراه‌نادری تجمع می‌کنند، اما ساعت به ۳ عصر نکشیده، سرلشکر میرهادی، فرمانده لشکر شرق، دستور می‌دهد سربازانش مردم را به رگبار مسلسل ببندند. در این گلوله‌باران ۶۰‌نفر مجروح می‌شوند، اما روزنامه‌های وقت تعداد کشته‌شدگان را متفاوت اعلام می‌کنند. عددی که بین ۸، ۱۲ و ۲۰ متفاوت است. این روز خونین‌ترین روز قیام مشهدی‌ها از ابتدای انقلاب تا به آن لحظه به شمار می‌رود.

انقلاب 57 مشهد

 

۳دی ۱۳۵۷: پایین‌کشیدن مجسمه رضا‌شاه


اداره‌ها به حالت نیمه‌تعطیل درآمده و کرکره هیچ مغازه‌ای در شهر بالا نرفته است. مردم مثل همیشه مقابل بیت آیت‌ا... شیرازی جمع شده‌اند تا انتقام خون‌هایی را که روز گذشته بر سنگ‌فرش خیابان ریخته است، بگیرند. سیل جمعیت معترض، خود را به میدان شاه می‌رسانند. هدف پایین‌کشیدن مجسمه است. مردم درخت‌های میدان را قطع می‌کنند، پایین پای رضاشاه آتش می‌زنند و پس از آن مجسمه را با پتک و کلنگ می‌شکنند. عصر همین روز، آقای شیرازی در تلگرافی به ازهاری می‌نویسد: «اگر میرهادی ظرف ۴۸‌ساعت مشهد را ترک نکند، زنده نخواهد بود.» پس از این، روز‌های ۴ و ۵ دی در مشهد عزای عمومی اعلام می‌شوند.


۵ دی ۱۳۵۷: شورش در زندان وکیل‌آباد


مردم دوباره قصد دارند از روبه‌روی بیت آیت‌ا... شیرازی تا بیمارستان راهپیمایی کنند. امروز سیزدهمین روز اعتصاب جامعه پزشکی و علما در مشهد است. این راهپیمایی تا آن لحظه بزرگ‌ترین تجمع اعتراضی شکل‌گرفته در اعتراض به حکومت وقت در شهر بوده است. راهپیمایان با شعار «مرگ بر شاه» پس از گذشتن از خیابان ضد، چهارراه لشکر و بهار به بیمارستان می‌رسند تا پیکر شهدای دوم دی را به خاک بسپارند. سخنران این مراسم آقای آیت‌ا... سید‌علی خامنه‌ای است.
 
دو‌ساعت‌و‌نیم بعد حوالی ساعت ۴ عصر پس از خاک‌سپاری شهدا، تحصن با صدور قطعنامه‌ای پایان می‌یابد. علما و مراجع انقلابی در یکی از بند‌های این قطعنامه بر عقب‌نشینی رژیم، سرکوبی مزدوران چماق‌به‌دست و آزادی زندانیان تأکید کرده‌اند. هیچ درگیری و کشتاری میان انقلابیون و نظامیان در این روز گزارش نشده است.

 

انقلاب 57 مشهد

 

اما مهم‌ترین رویداد این روز در ساعات پایانی آن رقم می‌خورد. هنگامه غروب آفتاب، هفت‌نفر از زندانیان سیاسی به‌علت داشتن شرایط بد، دست به تظاهراتی می‌زنند که پاسخ آن، گلوله است. زندانیان پس از شنیدن صدای تیراندازی مأموران در‌های زندان را می‌شکنند و هر چیزی را که دم دستشان می‌آید، آتش می‌زنند. چند دقیقه بعد، دود از پنجره‌ها به آسمان زندان می‌رسد، شهر را سیاه می‌کند و مردم را به آن سو می‌کشاند. وقتی خبر این اتفاق که ۶ کشته و ۱۲‌مجروح دارد، به تهران می‌رسد، ازهاری طی تماسی با طاهر احمدزاده از او می‌خواهد شخصا به زندان برود و به این موضوع رسیدگی کند. محمدرضا حافظ‌نیا، یکی از زندانیان سیاسی که هنگام این واقعه در زندان بوده است، شرایط بد زندان را این‌طور توصیف می‌کند:

«روز‌ها یکی پس از دیگری سپری می‌شد و وضع بسیار آشفته‌ای داشتیم، نه غذا بود، نه آب کافی، نه وسیله گرمایی و نه هیچ چیز دیگر. زمستان سرد مشهد واقعا طاقت‌فرسا بود. مردم نان‌های ساندویچی به ما می‌رساندند و ما بین زندانی‌ها توزیع می‌کردیم. یک شلنگ آب هم از بیرون تا همان قفس فلزی آمده بود که می‌رفتیم سطل‌های زباله را می‌شستیم و با آن‌ها آب می‌آوردیم و در محل بند‌ها و سلول‌ها قرار می‌دادیم تا از آن‌ها استفاده شود.
 
زندان واقعا به یک خرابه تبدیل شده بود. چهره سیاه و کثیفی پیدا کرده بودیم، زغالی شده بودیم. هیچی نداشتیم، نه حمام و نه چیز دیگر. گاهی مجبور بودیم توی بشکه‌های زباله با چوب‌های کارگاه تخریب‌شده یا چوب دار‌های قالی موجود در کارگاه، آب گرم کنیم و در همان هوای سرد و برفی خودمان را بشوییم. این شرایط سبب شده بود تا زندانیان به فکر فرار بیفتند. حتی مراحل زدن یک تونل زیر‌زمینی را هم اجرا کردیم، اما نشد.»

دامنه این اتفاق، اما دامن میرهادی را می‌گیرد. او از سمتش عزل و سرتیپ یزدجردی جایگزین می‌شود. اما یزدجردی هم که دست‌کمی از میرهادی ندارد، وقتی کاغذ مُهردار سمتش برای فرماندهی لشکر شرق را می‌گیرد، به‌همراه خود، عده‌ای تکاور و باتوم برقی و ماشین آب‌پاش مخصوص می‌آورد تا به قول خودش این انقلاب را در نطفه خفه کند.

 

انقلاب 57 مشهد

 

۹ دی ۱۳۵۷: تصرف کلانتری‌ها و اسلحه‌دار شدن انقلابی‌ها


از ۵ تا ۹ دی شهر در حالت نیمه‌تعطیل قرار دارد. صدایی از کوچه و خیابانی به گوش نمی‌رسد که با گلوله خاموش شود، اما نرمه آتشی زیر این خاکستر گرم است و می‌رود تا گُر بگیرد. در این روز تعداد زیادی از مردم به قصد رفتن به استانداری در خیابان بهار مقابل بیت آقای‌شیرازی جمع می‌شوند. بهانه این کار، حمایت از کارکنان استانداری بود که روز گذشته با مردم اعلام همبستگی کرده بودند.
 
مردم وقتی به ساختمان استاندار می‌رسند که لحظاتی قبل از حضورشان تانک‌هایی برای استقبال از آنان در خیابان بهار مستقر شده بودند. معترضان پس از دیدن این صحنه، خطاب به ارتشیان شعار می‌دهند که: «ما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله؟» لحظاتی بعد شایعه‌ای مبنی‌بر اعلام همبستگی ارتش با مردم دهان‌به‌دهان می‌چرخد و قوت می‌گیرد. عده‌ای که این خبر را باور کرده بودند، با بالارفتن از تانک‌ها و نفربر‌ها شعار «ارتش برادر ماست» سر می‌دهند، اما ناگاه چیزی شبیه ساعت محشر رقم می‌خورد.
 
از بالای ساختمان‌های اطراف، صدای شلیک گلوله بلند می‌شود. مردم که هنوز فکر می‌کردند ارتش با آنان برادر است، هاج‌واج مانده بودند که چه شده است. چند ثانیه بعد، هر‌کس به‌دنبال پناهگاهی به سویی می‌دود. مردم مثل ماهی در‌تور‌افتاده به سمتی می‌زدند تا مگر نهیب گلوله‌ای بر پیکرشان مشت نکوبد. در چهارراه استانداری تانکی چند زن و بچه را له می‌کند و نارنجک‌های اشک‌آور و گاز‌های خفه‌کن فضا را رنگ می‌زند.

چند دقیقه می‌گذرد تا مردم می‌توانند بر اوضاع مسلط شوند و مقابله به‌مثل کنند. فروشگاه لشکر، سینما شهر‌فرنگ، کارخانه پپسی‌کولا، ساختمان انجمن ایران و آمریکا، اداره آگاهی، و بعضی دیگر از مراکز دولتی در این روز توسط مردم به آتش کشیده می‌شود. در درگیری‌هایی که در میدان شاه رخ می‌دهد، چند ساواکی به‌دست عده‌ای نامعلوم کشته و اجساد تکه‌تکه آن‌ها از درختان آویزان می‌شوند.

حمله به مرکز شورای فرهنگی بریتانیا و به آتش‌کشیدن آن، از دیگر اقدامات انقلابی‌ها در این روز بوده است. این ناآرامی تا عصر ادامه دارد. زندان زنان به تصرف انقلابیون در‌می‌آید و پس از آزادی ۱۵۰‌زندانی زن درون آن به آتش کشیده می‌شود. مردم در ادامه با حمله به کلانتری‌ها و آتش‌زدن آن‌ها صاحب ۴۲ قبضه تفنگ، ۱۰ هزار فشنگ و ۶ بی‌سیم می‌شوند. شامگاه ۹‌دی غلامعلی اویسی، فرماندار نظامی تهران، در تماسی تلفنی با آقای شیرازی این‌طور می‌گوید: «شما شهر را به آتش کشیدید. سربازان ما را کشتید. اسلحه‌ها را غارت کردید. سربازان را آزاد کنید و اسلحه‌ها را تحویل دهید، والا به ولای علی، به شرفم قسم، اگر این‌ها را تا فردا انجام ندهید، می‌آیم مشهد را حمام خون می‌کنم.»

درباره تعداد کشته‌شدگان این روز آمار‌های متفاوتی ثبت شده است. روزنامه آفتاب شرق، تعداد کشته‌شدگان این روز در خیابان بهار را ۳۷ و کشته‌شدگان مقابل بیت آیت‌ا... شیرازی را ۲۴ و کتاب روز شمار انقلاب، عدد آن را تا ۲۰۰ نفر نوشته است. در گزارش شیخان، رئیس ساواک خراسان، این تعداد ۲۰‌نفر اعلام شده است، اما منابع مختلف آمار مجروحان را حدود ۴۰۰‌نفر ثبت کرده‌اند.

 

انقلاب 57 مشهد

 

۱۰دی ۱۳۵۷: یکشنبه خونین تاریخ رقم می‌خورد


تهدید اویسی باید عملی بشود. برای همین فرماندهان در برنامه صبحگاه ارتش، جسد مُثله‌شده چند سرباز را مقابل سربازان قرار می‌دهند و می‌گویند: «این بود رفتار مردم با برادران سرباز که اینک جنازه متلاشی‌شده آنان را دیدیم. اگر تیراندازی نکنید آن‌ها شما را خواهند کشت و اگر فرار کنید ما شما را تیرباران می‌کنیم. پس بکشید تا کشته نشوید. امروز دست خالی برنگردید و انتقام برادران خود را باز‌ستانید.»

صبح دهم دی مثل همه این ایام، مردم دوباره آقای شیرازی تجمع می‌کنند. ایشان که می‌دانست اویسی بیکار نمی‌نشیند برای جلوگیری از کشته‌شدن مردم، بلندگویی دست می‌گیرد و فریاد می‌زند: «برادران، خواهران! بروید. تجمع نکنید.»، اما قطره‌هایی که حالا دریا شده بودند پا پس نمی‌کشند و می‌مانند تا انتقام خون‌های به ناحق ریخته‌شده را بازستانند. از سوی دیگر سربازان و درجه داران حالا مثل سرب گداخته، می‌رفتند تا روی سینه انقلابیان بنشینند، در‌حالی‌که تانک‌ها و نفربر‌ها پیشاپیش آنان حرکت می‌کرد. ارتش، پادگان را با هدف سرکوبی مردم ترک کرده بود. آنان دستور داشتند به هر جنبنده‌ای در خیابان شلیک کنند.
 
در همان ساعت اولیه، مردم بسیاری که از ماجرا خبر نداشتند و برای خرید بیرون زده بودند، در صف‌های نانوایی، بنزین و مراکز خرید هدف گلوله قرار گرفتند. سربازان در مسیر خود، شیشه مغازه‌هایی را که عکس امام را چسبانده بودند به رگبار بستند. در چهارراه نادری مأموران در ساختمان پایداری موضع گرفتند و در پاسخ به پرتاب کوکتل‌مولوتف، خیابان را گلوله‌باران کردند. این درگیری‌ها تا غروب آفتاب و پس از آن ادامه داشت و بیمارستان‌ها دیگر ظرفیت پذیرش کشته و مجروح را نداشتند. شاهدان این روز در خاطراتشان گفته‌اند که در همه ساعت‌ها حتی یک‌دقیقه صدای گلوله‌ها قطع نشد. تعداد دستگیر‌شدگان این روز را ۱۵۰‌نفر اعلام کرده‌اند، اما آمار کشتگان همچنان متفاوت اعلام می‌شود.

روزنامه کیهان تعداد کشته‌شدگان روز‌های نهم و دهم دی‌ماه‌۱۳۵۷ را بیش‌از ۵۰۰‌نفر و مجروحان را هزار نفر نوشته است. آفتاب شرق آمار بیشتری می‌دهد و این اعداد را ۲ هزار کشته می‌داند. این عدد ازسوی دولت و از‌طریق رادیو ملی ۱۰۹‌نفر و از قول رادیو بی‌بی سی صد‌ها نفر اعلام می‌شود، اما به نظر می‌رسد عدد ۲۰۰ شهید که در اعلامیه جامعه روحانیت مشهد ثبت و به امضای آیت‌ا... خامنه‌ای هم رسیده به واقعیت نزدیک‌تر است. به‌هرحال آمار‌ها هرچه باشد با پایان‌یافتن روز دهم دی، شهر مشهد خونین‌ترین روز انقلاب خود را سپری می‌کند، آن‌چنان‌که در تاریخ «یکشنبه خونین» نام می‌گیرد.

 

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید