شهید آیت الله حسین غفاری
من فکر میکنم تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد آیت الله خمینی است.
((شهید آیت الله حسین غفاری))
در آذرشهر در سال 1335 هجری قمری دیده به جهان گشود. خانواده پدری این شهید در محرومیت و فقر به سر میبردند. این شهید بزرگوار همراه کار روزانه به هنگام فراغتهایی که کم دست میداد خواندن و نوشتن را آزادانه آموخت و سپس در همان روستا در محضر درس(( حاج شیخ علی)) و(( میرزا حسن منطقی)) مقدمات علوم اسلامی را به پایان رساند.
برادرش برای بهبود وضع خانواده عازم تبریز شد. او هم همراه برادر به تبریز رفت، با آنکه سالهای سکونت در تبریز هم ناگوارتر از دوران روستانشینی بر او و برادرش گذشت ولی او فرصت را غنیمت شمرد و در لحظات فراغت به آموختن شرح لمعه در فقه و کفایه در اصول پرداخت و با ایمان به یافتن، هر دو کتاب را به اتمام رساند. فقر امانش نداد که در کنار شهرنشینان به مرور کتابهای دیگر بپردازد، بنابراین به زادگاه خویش(( آذرشهر)) بازگشت و این بار مصممتر از پیش به درس و کار، همت بست.
بعد از یک روز کار روزانه و آبیاری و شخم و... در زمین، خسته و کوفته، در خانه به جای استراحت، کتابها را میگشود و چه بسیار که بر صفحات کتاب، از شدت کوفتگی به خواب میرفت. درهمین زمان کتاب رسائل و مکاسب شیخ انصاری را از محضر دائیش حجه الاسلام حاج سید محسن میرغفاری آذرشهری فرا گرفت. بعد از مدتی برای ادامه درس به سوی حوزهی مرکزی قم رفت. در (( دهخوارقان)) مردی روحانی و آزاده میزیست که تمامی عمر را در مبارزه با استبداد و تجاوزگران غرب و شرق بسر آورده بود.
(( حاج میرزا علی مقدس تبریزی)) در هنگام کودتای 28 مرداد مقالات فراوانی نوشت و فریاد حقخواهی سرداد. وی مجلهای هفتگی بنام(( الدین و الحیات)) که سراسر مملو از فرهنگ اسلامی بود، چاپ نمود که بعد از 8 ماه توقیف شد. (( میرزا علی آقا)) ناامید نشد و به نوشتن کتاب پرداخت و حوزه و تعهد اسلامی را به شرح و تفسیر گرفت و علیه دستگاه که سخت مشغول تفکیک دین از سیاست بود کتاب(( اسلام در خطر است و ما بیخبر)) را منتشر ساخت. این مرد بزرگ شهید غفاری را به دامادی پذیرفت و دخترش را روانه زندگی محقرانهی طلبهی جوان نمود.
زندگی فقیرانهی آنها آغاز شد، در قم به خانهای محقر نقل مکان کردند و با اثاثیهی اندکی که داشتند در سختترین شرایط به زندگی ادامه دادند. این شهید بزرگوار کفایه و مکاسب را در محضر استاد مرحوم فیض قمی و مرحوم آیه الله خوانساری و مرحوم آیه الله بروجردی فرا گرفت. آیه الله غفاری بعد از تمام درس، بعد از یازده سال سکونت در قم راهی تهران شد و به تبلیغ و ارشاد پرداخت. در سال1340 به هنگام نخستوزیری(( منصور)) و طرح(( انجمنهای ایالتی و ولایتی)) او با سخنرانیها و افشاگریهایش نقاب از چهره منافقانهی دستگاه برداشت.
در سال 1341 به دفاع و تبعیت از امام امت در همهی سخنرانیهایش، اهداف نهضت ورابطهی دربار و استعمار را بیان نمود. در محرم سال 42 به جرم مبارزه علیه رژیم در 15 خرداد دستگیر و به شدت شکنجه شد. بعد از آن چندین بار دیگر هم این شهید بزرگوار دستگیر و شکنجه شد، ولی همه را به جان خرید و از مواضع خود عقبنشینی نکرد. در این سالها با آنکه پول مبارک سهم امام(ره) در پیش او بود، ولی هرگز دیناری از آن استفاده نکرد و در فقر به سر میبرد. در تیر ماه 1353 برای آخرین بار دستگیر شد. بعد از اتمام بازجوئی، وقتی دژخیمان دریافتند، این روحانی بزرگ دلاور قدمی از سنگرهای عقیدتی خویش باز نمیگردد شکنجههای هولناک آغاز شد. این شهید روحانی صبور و مقاوم در برابر ضربات هولناک مقاومت کرد، لب از لب نگشود و در آستانهی 60سالگی با سری که از ضربه ستمکاران سوراخ شده بود، دو دستی که شکسته بود و صورت کبود شده و انگشتان له شده به لقاء محبوب شتافت.
منبع: شهداي روحانيت، خرداد ۴۲ ـ بهمن ۵۷/ گردآوري و تنظيم دفتر تبليغات اسلامي، حوزه علميه قم، واحد يادبودها.- قم: حوزه علميه قم، دفتر تبليغات اسلامي، واحد يادبودها، ۱۳۶۲.