17شهریور/ قیام 17 شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستمشاهی پهلوی( 1357ش)
از آنجا که این جلسه تا نیمههای شب ادامه داشت، حکومت نظامی در وضعیتی اعلام گردید که بسیاری از مردم از اصل ماجرا و کم و کیف آن اطلاع نیافتند. دست کم 24 ساعت وقت لازم بود تا عموم ایرانیان از این تصمیم آگاه گردند. شاه و عواملش که از سرعت تحولات انقلاب به یک سردرگمی و هراس گرفتار شده بودند، بلافاصله پس از اتمام جلسه شورای امنیت ملی؛ در تهران و یازده شهر دیگر از جمله قم، تبریز، اصفهان، مشهد، شیراز، جهرم، کازرون، قزوین، کرج، اهواز و آبادان، مقررات حکومت نظامی را اجرا گذاشتند و سپهبد غلامعلی اویسی به فرمانداری نظامی تهران منصوب گشت.
صبح روز جمعه 17 شهریور هزاران تن از مردم تهران برای استمرار و مبارزاتشان تا پیروزی نهایی و اعلام حقانیت نهضتی که در پیش گرفته بودند، جهت یک راهپیمایی بزرگ سیاسی- مذهبی به خیابانها ریختند. بیشتر آنها از اعلام حکومت نظامی اطلاع نداشتند. بیشترین تجمع را میدان ژاله( شهدای فعلی) به خویش اختصاص داده بود. برآورد میشود که بیش از بیست هزار تن در این میدان تجمع کرده بودند، نظامیان و کوماندوها با وسایل مدرن ضد شورش تا ساعتها نتوانستند جمعیت انقلابی و از جان گذشته را از صحنه متفرق سازند. در نتیجه به دستور مقامات بالا طی یک اقدام وحشیانه، همه راهپیمایان بیدفاع را با پیشرفتهترین سلاحهای آتشین به رگبار بستند و بیرحمانه خیل عظیمی از آنان را به شهادت رساندند.
به گزارش یکی از خبرنگاران خارجی که از نزدیک شاهد این ماجرا بود، هلیکوپترها برای پراکنده نمودن مردم از مسلسل و مواد تخریبی استفاده کردند و این صحنه به میدان اعدام شباهت داشت. آمار دقیق شهدای این فاجعه غیر انسانی به درستی مشخص نیست. مقامات رژیم و گزارشات رسمی آنها تعداد جانباختگان حادثه جمعه خونین را 87 تن و زخمیان را 205 تن شمرده است. اما هواداران انقلاب اسلامی این تعداد را با نوسانات بسیار تا شش هزار تن و بلکه بیشتر نوشتهاند. این روز در تاریخ معاصر ایران به جمعه سیاه و این میدان به میدان شهدا شهرت یافته است.
این واقعه بیتردید جریانی بزرگ در سیر تحولات نهضت امام خمینی محسوب میگردد.
منبع: تصميم شوم جمعه خونين مشروح مذاکرات شوراي امنيت ملي و هيئت دولت در ۱۶/۶/۱۳۵۷ و مشروح مذاکرات شوراي امنيت ملي در ۱۸/۶/۱۳۵۷/ تهيه و تنظيم مرکز اسناد انقلاب اسلامي.- تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ۱۳۷۶.