روزگار عسرت
🔹روزگار عسرت
🔸سید ولی هاشمی
✍سید ولی هاشمی در این کتاب به سراغ یکی از اسرای صلیبندیدۀ جنگ رفته است. این اسیر با بدنی ورزیده و عضلانی اسیر میشود و بعد از بیشتر از دوسال اسارت، به دلیل صلیب ندیده بودن، با بدنی رنجور و تکیده باز میگردد.
✴عراقیها اسیران ایرانی را به دو گروه اسرای صلیبدیده و اسرای صلیبندیده تقسیم کرده بودند!
👈اسرای صلیب دیده، به کسانی گفته میشد که نامشان در دفتر صلیب سرخ جهانی ثبت شده و از حداقل حقوق در اسارت برخوردار بودند.
👈اما اسرای صلیبندیده، کسانی بودند که صلیب سرخ جهانی هیچ اطلاعی از تعداد، محل نگهداری و سرنوشتشان نداشت.
این تقسیم بندی برای عراقیها از این نظر حائز اهمیت بود که احساس آزادی عملِ بیشتری در سختگیری به اسرا از خود نشان داده و اسرای صلیب ندیده را از حداقل امکانات محروم میکردند.
💥راوی «روزگار عُسرت» از گروه دوم بود؛ بنابراین، لحن «هادی» و اتفاقاتی که برای او پیش آمد، با کتابهایی که تاکنون و پیش از این از زبان اسیران ایرانی شنیده شده است، متفاوت است.
✅ راوی با یک مقدمه بسیار کوتاه از زمان و مکان تولدش، به سراغ زمان اعزامش به جبهه رفته و قسمتهای جنگی کتاب سریع آغاز میشوند. باغبان، مدتی بعد به خدمت سربازی اعزام شده و حوادث اسارتش مربوط به زمان خدمت اوست. این بخش از «روزگار عسرت» مربوط به دومین فصل کتاب است.
بخشهای مربوط به اسارت از فصل سوم آغاز شده و تا پایان کتاب ادامه مییابند.
تعدادی از تصاویر هادی باغبان در پایان «روزگار عسرت» درج شده است تا تصویری کاملتر و روشنتر از وی در ذهن خوانندگان کتاب نقش ببندد.