همواره در این فکر بوده ام، که چگونه بنویسم؟ بارها قلم را در دست گرفته ام، ولی سرانجام نوشته هایم، مچاله شدن و ناامید شدن خودم از نوشتن بوده. وقتی در راهر وی کتابخانه ها قدم میزنم، از خود می پرسم به راستی چگونه اینها نوشته شده اند؟ ولی من نمی توانم حتی به اندازه ی چکیده ی یک مقاله یا مقدمه ی یک کتاب قلم بزنم. با این فکر قفسه های کتابخانه را جستجو میکردم، کتابی را یافتم، عنوانش مرا به حیرت آورد، گویی گره از مشکلم باز شد! نام آن کتاب این بود؛ تنها در چهار گام نویسنده شوید!

کتاب را برداشتم و از شدت ذوق شروع به مطالعه ی آن کردم. امروز یک ماهی از مطالعه ی آن کتاب میگذرد اولین نوشته ی خودم را یعنی خلاصه ی آن کتاب امابه قلم خودم، در اختیار دیگران میگذارم، شاید مشکل شما هم حل شود.

گام اول:

یکی از عوامل مهم در نوشتن این است که، نویسنده بداند در پی چه چیزی هست. اگر سرگردان و حیران دست به قلم شوید، نوشته ی شما نیز سرگردان و حیران میشود. یعنی قبل از اینکه دست به قلم شوید موضوعی را انتخاب کنید. و از طریق تمرکز روی، اندیشیدن حول آن موضوع را بارور کنید. داشتن یک ایده ی واضح و روشن زمینه ساز دست یابی به تفکری راهبردی در نوشتن است.

گام دوم:

وقتی تفکر را حول یک ایده بارور کردید، اینک خود را در مواجه با فهرستی ازایده ها مشاهده میکنید. در این مرحله باید نقشه ی ذهنی نوشتار خود را رسم کنید. و جایگاه هر یک از ایده ها را در این نقشه مشخص کنید. وقتی جایگاه ایده ها در این تصویر کلی از نوشته برای شما روشن شد، به تناسب جایگاه متن شما نیز در کتاب یا مقاله روشن میشود.که این متن آغازین سخن یا حسن ختام سخن باشد.

گام سوم:

البته صرف اندیشیدن حول ایده ی حاصله نمیتواند شما را یک نویسنده ی خوب کند. بلکه اید پیرامون آن ایده در خلا فکر کردن در مورد آن، دست به قلم هم شوید. قسمت به قسمت عبارات را به طور کامل بنویسید و در طول نوشتن متوقف نشوید. در طول نوشتن از ایده ها و ساماندهی تان کمک بگیرید.

گام چهارم:

وقتی یک متن را نوشتید، می بایست آن را ارزیابی کنید. میتوانید آن را برای دیگران یا خودتان آن را بخوانید و صدایتان را ظبط کنید. سپس به آنچه نوشته اید به چشم یک مخاطب گوش بدهید. آهنگ متن خود را بشنوید، و به این سوال پاسخ دهید. آیا متن از استواری و تناسب عبارات با یکدیگر برخوردار است؟

لغات را به دقت بنگرید، شاید بتوانید لغتی مناسب تر یا آشنا به گوش مخاطب بیابید. املا ی آن را چک کنید و در پایان بعد اصلاحاتانجام شده به چشم یک مخاطب تیز بین و سخت گیر متن را بخوانید.

اینک شما صاحب یک متن شده اید، تنها در چهار گام، راهی را رفتید که دست یافتن به آن برای شما یک آرزو بود.پس از همین امروز شروع کنید به فردا انداختن کار، یعنی پذیرفتن شکست در امروز.....