دلنوشته در مورد مادر فوت شده
۱۳۹۸-۱۱-۲۳
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود. اکنون بزرگ شده‌ام مادرم را می‌خواهم، نه برای گرفتن گوشه چادرش؛ می‌خواهمش که با گوشه چادرش اشک‌هایم را پاک کنم.

دلنوشته در مورد مادر فوت شده

ﻣﺎدرم! هیچ‌وقت ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻋﺎﺩﺕ نمی‌کنم. ﭼﻘﺪر ﺧﻮﺏ بود ﺍﮔر ﺁﻏﻮﺵ مهربانت را ﺩﺍﺷﺘﻢ. هنوز هم هرجا نامت را می‌شنوم؛ به لرزه می‌افتم. هرجا مادری را با فرزندش می‌بینم؛ زیر لب می‌گویم: من هم روزی مادر داشتم. من هم روزی گرمای وجودش را داشتم.

مادرم! کاش می‌دانستی که این روزها بیشتر از گذشته به وجودت احتیاج دارم... اما می‌دانم تو هنوز هم پیش خدا واسطه حل مشکلات من هستی. این اطمینان را از آرامش قلبم دارم.

امروز با شاخه گلی سرخ و دستانی لرزان به دیدارت می‌آیم. این اشک‌های من از سر دلتنگی است. دلتنگی برای بوسه زدن بر دست‌های مهربانت. کاش بودی. امروز دلم آتش گرفت و دوباره جای خالی‌ات را حس کردم. می‌دانم جای تو خوب است و فرشته‌های آسمان امروز را برایت جشن می‌گیرند. آخر می‌دانم که بهشت زیر پای توست. کاش فقط امروز نگاهت را داشتم.خدایا کاش فقط یک بار دیگر آغوشش را داشتم.

بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود. اکنون بزرگ شده‌ام مادرم را می‌خواهم، نه برای گرفتن گوشه چادرش؛ می‌خواهمش که با گوشه چادرش اشک‌هایم را پاک کنم. نه اینکه دلم خوش شود که می‌دانم نمی‌شود! شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم.

مادر! ای مهربان‌ترین فرشته كاش بودی و مرا در آغوش می‌گرفتی. من به دستان گرم تو محتاجم. بدون حضور تو ای مادر

دریای مواج پا بسته مردابم. در یك شب به یاد ماندنی كه به جای باران ستاره بر زمین می‌بارد به خوابم بیا! كاش اتاق كوچكم پر از عطر خوش تو شود.

http://zabanefarsi.blogfa.com/

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.