به نام آنکه هستی نام از او یافت
فلک جنبش، زمین آرام از او یافت(حکیم نظامی گنجوی)
ادبیات کهن ما سرشار از نمونههای ارزندهی چهرههای متعالی مشاهیر ادبی است. چهرههایی که حضورشان به عنوان طلیعهی صبح راستین رستگاری و نمودی از عشق، خرد و آگاهیبخشی در هر عصر و زمانی الهام بخش است.
بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی(21 اسفندماه) و نیز بزرگداشت شاعر معاصر، بانو پروین اعتصامی(25 اسفندماه)، بهانهای شد تا ادبدوستان کتابخانه را میهمان خوان گستردهی این دو شاعر بزرگ نمائیم و یادی از شعر آنان در بزرگداشت مقامشان بکوشیم، باشد که از حکمتهای نهفته در قالب شعر آنان، ایمان و باور خویش را تقویت کنیم و به شناخت روشنتری برسیم و در مهرورزی بکوشیم.
21 اسفندماه: بزرگداشت حکیم نظامی گنجوی
حکیم الیاس بن یوسف نظامی، بزرگترین شاعر داستانسرای ایران است. وی در دهه چهارم سده ششم هجری در گنجه(آذربایجان شوروی کنونی) حدود هفتاد سال زندگی کرد و هنگام وفات سه یا پنج سال از نظم آخرین اثرش، اسکندرنامه، گذشته بود و قسمتی از شهر زیبای گنجه در اثر زلزله ویران و بسیاری از همشهریانش کشته شده بودند. اکنون مقبرهاش از شاهکارهای معماری است. وی از فنون حکمت و علوم عقلی و نقلی و طب و ریاضی و موسیقی بهرهای کامل داشته و از علمای فلسفه و حکمت به شمار میآمده است.
آثار: پر ارزشترین حاصل عمر او پنج منظومه(خمسه یا پنج گنج) است به نام مخزنالاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، اسکندرنامه)، خود او در آخرین منظومهاش، از آنها چنین یاد میکند:
سوی مخزن آوردم اول بسیج که سستی نکردم در آن کار هیچ
وزو چربو شیرینی انگیختم به شیرین و خسرو در آمیختم
واز آن جا سراپرده بیرون زدم در عشق لیلی و مجنون زدم
وزین قصه چون باز پرداختم سوی هفت پیکر فرس تاختم
کنون بر بساط سخن گستری زنم کوس اقبال اسکندری
از شاهکارهای نظامی آوردن مثل در جای جای مثنوی خویش است:
کند با جنس خود هر جنس پرواز کبوتر با کبوتر باز با باز
نظامی در اکثر قسمتهای خسرو و شیرین سعی کرده در حین داستان، گریزهایی بزند و نامی از خداوند و صفات باری از جمله توحید، حکمت، بخشش و رحمانیت و ... بیاورد تا از این طریق نه تنها خواننده را به تعقل وادار کند بلکه ذهن او را از عشق مجازی به عشق حقیقی سوق دهد. بعنوان نمونه، شاعر بعد از اثبات توحید خداوند در مصراع اول، بلافاصله در مصراع دوم بندگی انسانها و عبادت خدا را نشان میدهد:
خداوندیش با کس مشترک نیست
همه حمال فرمانند و شک نیست
و در بیت دیگری به رحیمیت خداوند اشاره میکند:
و گر دارم گناه، آن دل رحیم است
گناه آدمی رسم قدیم است
نظامی با نگاه مثبت، انسان را به فضیلتها دعوت و از کار نادرست باز میدارد. نظامی در جایجای خمسه از: صداقت و راستگویی، امید و توکل، جود و سخا، توبه، شکر در نعمت، عهد و وفاداری، خردمندی، هدایت به عشق حقیقی، چارهاندیشی برای نجات مملکت، هدایت به اسلام، رازداری، همت، عفت و پاکدامنی، شرم و حیا، قناعت، صبر و شکیبایی، مهماننوازی، مناعت نفس و اعتماد به نفس، امانتداری، سفارش به ناپایداری دنیا، شجاعت، احسان و نیکوکاری و ...اشاره و از ناراستیها: دروغ، مکر و حیله، غرور و تکبر، حسادت، ظلم و ستم، میگساری، عدم توجه به شئونات اخلاقی، غفلت، خیانت، سحر و جادوگری و... باز میدارد.
از مجموع بررسیها پیرامون راستیها و ناراستیها در خمسه نظامی چنین استنباط میشود که آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر(ص) و قصص قرآنی و داستانهای پیامبران، جایگاهی خاص در آثار نظامی خصوصا در مخزنالاسرار دارند و این ناشی از دینداری و اعتقادات مذهبی و توجه وی به صداقت و راستی است.
25 اسفندماه: بزرگداشت بانو پروین اعتصامی
پروین یگانه اختر رخشان تابناک
پاینده است و زنده و جاوید و نیکنام
خانوادهی ما هفت تن است، مرکب از پدر و مادر و چهار برادر و یک خواهر که همان "پروین" باشد. پروین عزیزترین موجودی است میان ما که از جان شیرینتر و گرامیترش میداریم و به خواستههای وی ارج بسیار میگذاریم. مخصوصا از وقتی او به شعر گفتن پرداخته و مضامین بکر و لطیف در شعر خود میآورد، دوستداری پدر در حق دختر به حد پرستش رسیده و چون پدر خود از نویسندگان و ادیبان است، در پروراندن قریحهی پروین و تکمیل معلوماتش از عروض و قوافی و علمالشعر و غیره کمک شایانی کرده است...(زندگی و زمانهی پروین اعتصامی، نصراله حدادی، 1393، ص145)
بدون اغراق شناخت، بدون شناخت یوسف اعتصامی، پدر ارجمندش ممکن نیست. یوسف اعتصامی از آن دسته آدمیانی بود که جاذبه خاصی در اطرافیان خود ایجاد میکرد. وسعت اطلاعات او، احاطه به چندین زبان، ترجمههای او از ادبیات روز غرب، چهره سیاسی بودن به عنوان وکیل مجلس شورای ملی، صاحب امتیاز اولین مجله تخصصی ادب و فرهنگ کشور، رئیس کتابخانه مجلس شورای ملی و میزبانی مدام رجال برجسته ادبی و فرهنگی و اجتماعی و سیاسی زمانه خود در خانه و دفتر مجلهاش، از او چهرهای برجسته ساخته بود، که بیتردید میتوانست در دل خیلیها جا باز کرده و حتی به عنوان اسوه و الگو مورد نظر اطرافیان باشد، چه رسد به دحتر آدمی که البته تشویق هم بشود که چون پدر، چهرهای برجسته و ادیب و شاعر باشد و بر مدار وجود پدر گردیده و آموزش مکارم ببیند.
دهخدا پدر پروین را نویسندهای شیرین سخن در ترکی، مترجمی توانا در فرانسه(ترجمه بینوایان به قلم او از جمله ترجمههایش) و از ارکان زبان و ادبیات عرب خوانده و نوشته است: که وی در احاطه به زبان عربی، در ایران، شام، عراق و مصر کمنظیر بوده، تسلط او به زبان عربی تا به دان پایه بود که کتاب(قلائدالادب) او که در 20 سالگی تالیف کرده بود، در مصر به عنوان متن و کتاب درسی مورد استفاده قرار میگرفت. و کتاب دیگر او (ثورهالهند) را نیز بسیار ستودند. یوسف در همین اوان با صرفهجویی در هزینههایش، از پول توجیبی که پدر به او میداد، توانست چاپخانهای سربی در تبریز دایر کند که پس از چاپخانه عباسمیرزا که در همان آغاز کار از میان رفت در واقع نخستین چاپخانه سربی تبریز به شمار میرفت.
پدر پروین در 63 سالگی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در قم، در جوار حضرت معصومه(س)، به خاک سپرده شد که فقط شش سال بعد دخترش نیز به کنار پدر آمد و با هم تا روز رستاخیز همسایه شدند. مرگ یوسف پدر پروین اثری جانگداز بر روح پروین نهاد که حاصل آن سوز و گداز شعری دردمندانه در سوگ پدر است.
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ، گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من
شهر اندیشههای پروین که به گونهی دژی استوار در دشتستان شعر دری، سر برافراشته است، کاخهای شعرش سر بر آسمان سوده و نهرهای زلال اندیشهاش از سرچشمههای طبع روان به هر سوی جاری گردیده است.
در این شهر، رنگ و نژاد معیار سنجش ارزشهای انسانی نیست بلکه همه پرتویی از نور یزدان به شمار میرود.
در دیوان پروین ناگاه با لشکری از اشیا و جانوران، انسانها، میوهها، مور و فیل، ماش و عدس، پایه و دیوار و ... روبرو میشویم که سرگرم بگومگو و چند و چون و خنده و گریه و اندرزند اما زبان حال همه یکسان است، همه از سرگذشت انسان و دردهای تلخی و شیرینی و سیاهی و سفیدی زندگی انسانها میگویند و انسانیت را ارج مینهند و همه را به سوی آن فرا میخوانند.
دیوان پروین تابلویی از آرمانها و اعتقادهای اوست، او چون هر شاعر حکیمی جامعهای را به تصویر میکشد که دردمندانه در تب سوزان ظلم رضاخانی و ستم و بیعدالتی قدرتمندان و حرص و آز بزرگان و فقر بیچارگان و گرسنگی یتیمان میسوزد. این درد در وجود پروین درونی شد و چنان استخوانسوز، که در تمام ابیاتش سعی در تزریق پادزهر این دردها و ارشاد به سوی تکریم انسانهاست.
درد او درد جسمانی نیست. درد انسان و جهان است. دردی که برای آن اوصاف غیرانسانی را از وجود انسانها میزداید. این حس و رسالت دردزدایی در جامعه، موضوع شعر اوست بر سه پایهی مردمآمیزی، مردمنوازی و مردمآموزی.
نظامی نیز در اقبالنامه، شرفنامه و مخزنالاسرار اهدافی سیاسی- اجتماعی را در نظر میگیرد و با عناوین مختلف ستم قدرتها را بر مردم بر ملا میسازد.
او در همه اشعارش، بویژه در پایان سخن، فرصتی مناسب برای شرح و تفسیر و پند و اندرز فراهم میآورد.
ای خوشا سودای دل از دیده پنهان داشتن
مبحث تحقیق را در دفتر جان داشتن
پروین در قطعات خود مهر مادری و لطافت روح خویش را از زبان طیور، از زبان مادران فقیر، از زبان بیچارگان بیان میکند. مثلا در داستان "آرزوی مادر" که کبوتری از آتش دهقان شکوه میکند و برای لانه و تخمهایش بیمزده میشود.
پروین در "فرشته انس" از زنانگی خود به بهترین نحو بهره برده است و وظایف و کارهای زنان را که اغلب از دید مردان پنهان میماند به زیبایی برشمرده است.
وظیفهٔ زن و مرد، ای حکیم، دانی چیست
یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان
سازگاری یکی دیگر از ویژگیهای زنان است که در اینجا مورد استفادهی پروین قرار گرفته و چنین سروده:
ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش
بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان
سمند عمر، چو آغاز بدعنانی کرد
گهیش مرد و زمانیش زن، گرفت عنان
فداکاری زنان، اخلاقگرایی و نکوهش چشم و همچشمی و بیدانشی از دیگر ویژگیهایی است که پروین به آنها در شعر فرشته انس اشاره کرده است.
همیشه فرصت ما، صرف شد درین معنی
که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان
قطعات پروین پر از لطف و ذوق و ابتکار است. به قول بهار" هنر آنجاست که از زبان همه چیز سخن میگوید: کوه و کاه، سر و سنگ، تیر و کمان، مژه و دیدگان و ...
هیچیک از شعرا، اشک را بهتر از پروین مجسم نکرده است. اشکی که او بر دیده میبیند دریایی است که هزاران مرجان و گوهر دارد، نشان رازهای نهانی است، گوهری است که در هیچ معدن نظیرش را نمیتوان یافت، یاقوتی است که برایش بها و ارزشی متصور نیست. در قطعه"سفر اشک" که بحق از شاهکارهای پروین به حساب میآید این قطره یعنی اشک به زیبایی وصف میشود.
اشک طرف دیده را گردید و رفت
اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
من چو از جور فلک بگریستم
بر من و بر گریهام خندید و رفت
رنجشی ما را نبود اندر میان
کس نمیداند چرا رنجید و رفت
قاصد معشوق بود از کوی عشق
چهرهٔ عشاق را بوسید و رفت
اوفتاد اندر ترازوی قضا
کاش میگفتند چند ارزید و رفت
پروین اعتصامی در کلام بزرگان ادب:
علامه علیاکبر دهخدا:
" خانم پروین اعتصامی در سلامت و متانت شعر همرتبه استادان قدیم نظم و در میان زنان ایران به شهادت تاریخ، یگانه و فرید و گوهر درخشنده مفاخر عصر حاضر است."
استاد ملکالشعرای بهار:
"پیداست که شاعرهی ما میراث قدیم نیاکان خود را در گنجینهی روح ذخیره داشته... باری از قرائت قصاید پروین لذتی بردم و دیگر بار نغمات دلفریب دیرینه با گوشم آشنا شد... گاه مادری دلسوز و غمگسار است و گاه در اسرار زندگی با ملای روم، عطار و جامی سر هم قدمی دارد..."
دکتر معین:
او شاعری بنام است که از کودکی زبان به شاعری گشود و هنگامی که در عنفوان جوانی درگذشت، در شمار معروفترین شاعران زمان بود.
استاد شهریار در تمجید از پروین میسراید:
سپهر ادب راست پروین ستاره
جهانی سوی این ستاره نظاره
بلند آسمانی است دیوان پروین
در آن اختران هنر بیشماره