به نام خدای عارفان و محبوب عاشقان.
عاشورا روزی نیست که تنها آن را یک تعطیلی در تقویم حیات خود برای عزاداری دانست و کربلا قطعهی کوچکی از زمین نیست که در جغرافیای زندگی ما گم شود.
صبح تا شام عاشورا، تصویر روشنی از به بار نشستن حقیقتی سرخ است که یک سو حق محض و سوی دیگر باطل آمیخته به ظواهر حق، چشم بر چشم هم دوخته، به جدال برخاستهاند و این نزاع حق و باطل نه این که قانون طبیعت باشد؛ اما در هر صفحه ای از تاریخ به نوعی نشانی از آن یافت میشود و در تمامیت این کره خاکی ردّ پای آن به چشم می خورد؛ کل یومٍ عاشوراء و کل ارضٍ کربلا.
و هر روز من و تو کربلا و عاشورایی دیگر را شاهدیم. حسین علیهالسلام فقط امام شیعیان و بزرگ سالار مسلمانان نیست، بلکه امام عاشقان، سرسلسلهی عارفان و سالار مجاهدان راه آزادگی است و عصرعاشورا پایان حادثه عظیم آن روز نیست؛ آغاز گام بلندی در به دوش کشیدن پیام عاشوراست. کاروانی که بزرگ پرچمدار آن زینب سلامالله علیهاست، زن صبر و بانوی صلابت.
و ساربان آن سرور ساجدان، سلامالله علیهاست. او که مرد خطبههای آتشین و طوفانهای کوفه و شام است، نه امامی با تنی زار و نزار و عابدی بیمار!
این کتاب تلاشی است برای آشنایی هر چه بیشتر با وقایع عصر عاشورا و پیآمدهای آن. مطالب کتاب در قالب روایت و بهگونه داستانی در پنج فصل نوشته شده است: غبار غروب، در انزوای جنایت، کاروان فریاد، سلام بر عشق و با من حرف بزن.
خوانش چند سطر از کتاب با من حرف بزن به قلم احمد پهلوانیان
پشت روزها و شبهای مظلومیتت نشستهام به انتظار اینکه حرفهایت را بشنوم. آمدهام به درگاه تو تا خاک گامهای عنایت تو را به چشم بکشم. آمدهام تا بعد از چهارده قرن غربت، حکایت غریبیات را برایم روایت کنی.
میدانم نه تو توان بیانش را بتمامه داری و نه من شکیبایی شنیدنش را.
تو بر افلاک نشستهای و حاملان عرش الهی قمریان شاخسار رحمت تواند! و من بر خاک زانوان غم در آغوش به سوگ جراحت سرزمین کربلا نشستهام.
انتظار شنیدن صدای تو را ندارم، اما خوب میدانم اگر بخواهی تک تک کلمات که از فراز سنگین و پرغصهای از تاریخ حکایت میکند، برقلب من حکایت شود.
بیا و در این تاریکی شب که یاد تو، پدر وبرادرانت و تمام شهدای کربلا بر قلب من خیمهی عشق زده است با من سخن بگو!
با من حرف بزن/ احمد پهلوانيان.- قم: دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، مرکزانتشارات، ۱۳۷۸.