زیبا ، دختر نوجوان 15ساله داستان که در آسایشگاه کودکان بیسرپرست زندگی میکند حالا بدجوری دلش برای بابا تنگ شده، غرق در خوندن کتابش بود که تلفن اتاقش زنگ خورد . چندبار پشت سرهم . گوشي تلفن رو برداشت . با صدایی که شنید دلش ریخت . بابا بود . اما چطوری تونسته بود زنگ بزنه ؟بابا یه نقشه داره . می خواد فردا که ۲۵ آبانه برای تولد زیبا کنارش باشه . اما زيبا باید بهش کمک کنه . با یه طناب و چهارتا پاکت آبمیوه ی کوچیک ، از اونایی که نی اش بهش چسبیده . زیبا در روز تولدش به پدر کمک میکند تا از آسایشگاه فرار کند. پدر موتور یکی از کارکنان آسایشگاه را می دزد تا با هم به گردش بروند و تولد زیبا را جشن بگیرند. زیبا به زودی از همدستی با پدرش پشیمان میشود. پدر تعادل روانی ندارد هر لحظه به حالی درمیآید؛ گاهی خوب است و گاهی بد و گاهی دچار جنون و گاهی دچار توهم میشود. سرانجام زیبا با همکاری نیروی بیمارستان پدر را به بیمارستان برمیگرداند و تولدش را با کسانی که در کنارشان امنیت دارد جشن میگیرد
افتخارات كتاب: ، برگزيده هيجدهمين جشنواره كتاب كانون پرورش فكری سال ۱۳۹۵ ، برگزيده شوراي كتاب كودك ۱۳۹۵، دریافت دیپلم افتخار دفتر بين المللی كتاب برای نسل جوان 2018 ، نامزد كتاب سال ايران ۱۳۹۵ ، نامزد كتاب سال لاكپشت پرنده ۱۳۹۵ ، به سبب پرداختن به موضوع کودکان بدسرپرست نامزد شوراي كتاب كودك براي فهرست كتاب براي كودكان با نيازهاي ويژه IBBY 2017. قرار گرفتن در فهرست كتابهای كلاغ سفید كتابخانه بینالمللی مونیخ آلمان ۲۰۱۷ و فهرست افتخار دفتر بین المللی كتاب برای نسل جوان ۲۰۱۸ ..
اين كتاب به چندين زبان ازجمله انگلیسی ،؛ ترکی استانبولي، عربي و... ترجمه شده است .
عنوان : زيبا صدايم كن
نويسنده : فرهاد حسن زاده
تهران : كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان ، 1397
مناسب براي نوجوانان 13سال به بالا