سیمای پیامبر (ص) در آثار مولوی
جلال الدین محمد بلخی مشهور به مولوی، عارف، متفکر، شاعر، نویسنده و متکلم بزرگ مشرق زمین و از شگفتیهای عالم انسانی است. در ژرفای آراء و اندیشههای او ارادت خالصانهای نسبت به پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) و آل و عترت و اصحاب ایشان وجود دارد.
مولوی در جای جای آثار خود از جمله مثنوی معنوی، دیوان کبیر، فیه ما فیه، مکاتیب و مجالس سبحه که بزرگترین آثار ادبی و عرفانی جهان اسلام میباشد، به ارادت و پایبندی و اعتقاد خود نسبت به آن حضرت عینیت بخشیده است. او در بیان اقوال خود در توصیف پیامبر اکرم (ص) اظهار فضل نکرده است، بلکه در قالب حکایات شیرین عارفانه و قصص و تمثیلات دلربا و آیات و احادیث و ذکر یاد کرد آنچه در پی میآید بیان دیدگاههای مولوی دربارهی حضرت محمد (ص) و تجلی شاعرانه و عارفانهای از افق تابناک و کمال روحی مولوی از سیمای آن حضرت است که به صراحت یا به اشارات و تلمیحات و همهی میراث فرهنگی شاعر جاودانه میدرخشد و آنگونه که در خورشان و منزلت والای پیامبر بوده است از کلام گهربار قرآن دربارهی آن حضرت و احادیث و روایات او در موعظه و نصیحت مردم و سوانح و حوادث رخدادهای گوناگون جامعهی زمان او داد سخن داده است.
مولانا زندگی پیامبر (ص) از تمام زوایا را بررسی نموده ود در مورد هر کدام بیتی و اشعاری سروده است.
امین خدا
پیامبر اسلام به علت درستکاری ، امانت و صداقت لقب " امین " یافته بود
پیام کردم کای تو پیمبر عشاق بگو برای خدا زود ای رسول امین
( کلیات شمس/ ج4/ ب22007 )
علم و عمل
او علم و عمل را لازم و ملزوم یکدیگر میداند و باوفاترین رفیق را برای آدمیان عمل صالح اراده کرده است.
پس پیامبر گفت بهر این طریق باوفاتر از عمل نبود رفیق
گر بود نیکو ابد یارت شود ور بود بد در لحد مارت شود
این عمل وین کسب در راه سداد کی توان کرد ای پدر بی اوستاد؟
دونترین کسی که در علم رود هیچ بی ارشاد استادی بود
اولش علمست آنگاهی عمل تا دهد بر لحد مهلت یا اجل
( مثنوی1- صص66- 67ب 1055-1051 )
معیار فضیلت
گفت پیغمبر که معراج مرا نیست بر معراج یونس اجتبا
آن من بر چرخ و آن او نشیب زآنکه قرب حق برونست از حسیب
قرب تو نه بالا نه پیش رفتن است قرب حق از حبس هستی رستن است
نیست را چه جای بالا است وزیر نیست را نه زود و نه دورست و دیر
( مثنوی/ ج3/ ص259/ ب4515-4512 )
مصطفی (ص) پیش از وصول و شهرت، فصاحت. بلاغت عرب را میدید تمنا میبرد که مرا نیز این چنین فصاحت و بلاغت بودی.. حق تعالی فرمود که آن فصاحت و بلاغت که میطلبیدی بتو دادم
آن نمک کز وی محمد املحست زآن حدیث با نمک او افصح است
( مثنوی/ ج 1/ ص122/ ب2004 )
معراج محمد
حضرت محمد ()ص) از زمین به آسمان معراج کرد، معراج او در شب ( شب اسری ) اتفاق افتاد و در آن شب انبیاء و ملایکه به استقبال او کوشیدند
آمد شه معراجی، شب رست زمحتاجی گردون به نثار او با دامن زر آمد
در معراج پیامبر به آستان قرب الهی، جبرئیل از همراهی با او عاجز بود
پیامبر در شب معراج همه چیز را به دیده بصیرت خود دید
از دوعالم دو دیده بر دوزم این من از مصطفی بیاموزم
سر ما زاغ و ماطغی را من جز از او از کجا بیاموزم؟
گفتار مولوی اشاره است به : ما زاغ البصر و ما طغی = یعنی نگردید به جانبی چشم و تجاوز از حد ننمود.
آل یاسین، آل رسول
یکی از معانی آل، در لغت به معنی دودمان، اهل خانه، خاندان و فرزندان است و آل رسول، به خاندان و فرزندان پیامبر اسلام (ص) اطلاق میشودو آل علی (ع) به خاندان علی ابن ابیطالب (ع) را گویند. مولانا آل یاسین را تعبیری از اهل بیت _ص) میداند و یزید و شمر را در دشمنی علیه آل رسول با دیو و غول قرار داده است.
تا چه کین دارند دایم دیو و غول چون یزید و شمر با آل رسول؟
شاعر در بیت زیر با اعناد خوارج با آل رسول خبر میدهد:
با شریف آن کرد مرد ملتجی که کند با آل یاسین خارجی
مولوی راه رستگاری را در پیوند با آل یاسین توصیف میکند:
خدایا! در سان جان را به جانها بدان راهی که رفتند آل یاسین
دعای ما و ایشان را درآمیز چنان کز ما دعا و از تو آمین
دلدادگان سر مست وادی سبز سیر و سلوک ارمغان آب حیات را از قبل آل یاسین طلب میکنند؟
چند مستند پنهان، آندرین سبز میدان میروم سوی ایشان، با تو گفتم تو دانی
جان و سیند ورامین، سخت شیرین مفخر آل یاسین وز خدا ارمغان
به معراج برآیید چو از آل رسولید رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید
چو او ماه شکافید شما ابر چرایید؟ چو او چست و ظریفست شما چون هله بندید
جهاد اصغر و جهاد اکبر
ای شهان کشتیم ما خصم برون ماند خصمی زو بتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست شیر باطن سخرهی خرگوش نیست
دوزخست این نفس و دوزخ اژدهاست کو به دریاها نگردد کم و کاست
هفت دریا را در آشامد هنوز کم نگردد سوزش آن خلقسوز
سنگها و کافران سنگدل اندر آیند اندرو زار و خجل
هم نگردد ساکن از چندین غذا تا ز حق آید مرورا این ندا
سیر گشتی سیر گوید نه هنوز اینت آتش اینت تابش اینت سوز
عالمی را لقمه کرد و در کشید معدهاش نعره زنان هل من مزید
حق قدم بر وی نهد از لامکان آنگه او ساکن شود از کن فکان
چونک جزو دوزخست این نفس ما طبع کل دارد همیشه جزوها
این قدم حق را بود کو را کشد غیر حق خود کی کمان او کشد
در کمان ننهند الا تیر راست این کمان را بازگون کژ تیرهاست
راست شو چون تیر و واره از کمان کز کمان هر راست بجهد بیگمان
چونک وا گشتم ز پیگار برون روی آوردم به پیگار درون
قد رجعنا من جهاد الاصغریم با نبی اندر جهاد اکبریم
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف تا به سوزن بر کنم این کوه قاف
سهل شیری دان که صفها بشکند شیر آنست آن که خود را بشکند
( مثنوی دا صص85 و67ب 1389-1373 )
" نالیدن ستون حنانه " مولوی آورده است :
استن حنانه از هجر رسول ناله میزد همچو ارباب عقول
گفت پیغامبر چه خواهی ای ستون گفت جانم از فراقت گشت خون
مسندت من بودم از من تاختی بر سر منبر تو مسند ساختی
گفت خواهی که ترا نخلی کنند شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند تا تر و تازه بمانی تا ابد
گفت آن خواهم که دایم شد بقاش بشنو ای غافل کم از چوبی مباش
آن ستون را دفن کرد اندر زمین تا چو مردم حشر گردد یوم دین
تا بدانی هر که را یزدان بخواند از همه کار جهان بی کار ماند
( مثنوی دا ص 29 ب 3119-2113 )
( سیمای پیامبر اسلام در آثار مولوی )
تالیف دکتر امیدوار مالملی
تمسک به نام پیامبر
پیامبر اکرم(ص) در مثنوی مولوی، قادر فاضلی
انسان الهی و نایب خدا در نظام هستی، نام و یادش، نام و یاد خداوند است. زیرا او مظهر اسماء خداوند بوده و خلیفه او در همهی امور است. بدین جهت تمسک به نام او تمسک به اسماء الهی خواهد بود. از آنجا که نام مقدس رسول اکرم (ص) در کتابهای آسمانی قبل از قرآن کریم آمده بود، بسیاری با نام وی مانوس بودند.
افرادی که به پیامبر خود وفادار بوده و از روی صدق و صفا به او مومن گشته بودند به حضرت رسول اکرم (ص) نیز علاقهمند و منتظر ظهورش بودند. از این رو گاه به نام مقدس وی میرسیدند بر آن بوسه میزدند و نسبت به وی عشق میورزیدند. خداوند سبحان نیز آنها را به برکت عشق به آن حضرت در آسایش نگه داشته بود. گروه دیگر از نصرانیان بوده که به عکس گروه اول نام رسول اکرم (ص) را گرامی نمیداشتند . بدین سبب از برکت نام مقدس او محروم مانده و به سزای عملشان گرفتار آمدند و به ظلم یک خونریز یهودی گرفتار شدند. امت اسلامی قدر این نعمت عظیمی و برکت کبری را باید بدانند و برخود ببالند، و یقین داشته باشند که اگر صادقانه از آن حضرت پیروی کنند، خیر دنیا و آخرت را به ارث خواهند برد. آن که نامش حافظ امتهای قبل از خود باشد، نورش بر امت خود چه خواهد کرد؟
بود در انجیل نام مصطفی آن سر پیغامبران بحر صفا
بود ذکر حلیهها و شکل او بود ذکر غزو و صوم و اکل او
طایفه نصرانیان بهر ثواب چون رسیدندی بدان نام و خطاب
بوسه دادندی بر آن نام شریف رو نهادندی بر آن وصف لطیف
اندرین فتنه که گفتیم آن گروه ایمن از فتنه بدند و از شکوه
ایمن از شر امیران و وزیر در پناه نام احمد مستجیر
نسل ایشان نیز هم بسیار شد نور احمد ناصر آمد یار شد
وان گروه دیگر از نصرانیان نام احمد داشتندی مستهان
مستهان و خوار گشتند از فتن از وزیر شومرای شومفن
هم مخبط دینشان و حکمشان از پی طومارهای کژ بیان
نام احمد این چنین یاری کند تا که نورش چون نگهداری کند
نام احمد چون حصاری شد حصین تا چه باشد ذات آن روحالامین
بعد ازین خونریز درمان ناپذیر کاندر افتاد از بلای آن وزیر
( مثنوی دا ص45 )
مقام پیامبر اکرم (ص) و از آفرینش و سر اسما
از دیدگاه عرفان، پیامبر اکرم (ص) راز آفرینش و حکمت هستی و سر اسمای الهی میباشد. تمام کائنات به برکت وجود وی قدم به عرصه هستی نهادهاند . اگر او نبود چیزی به وجود نمیآمد.
حدیثی نیز در این زمینه نقل میکنند که خداوند به پیامبر فرمود:
لولاک لما خلقت الافلاک ( اگر تو نبودی افلاک را نمیآفریدم )
بدین جهت همه آسمانها و زمین و هر آنچه در آنهاست طفیل وجود وی اند. از این رو همه مخلوقات به مقام آن حضرت علم فطرتی دارند. زیرا روزیخوار سفرهی رسالت وی بودهاند و جبین به آستان وی سودهاند.
آسمانها بندهی ماه ویاند شرق و مغرب جمله نانخواه ویاند
زانک لولاکست بر توقیع او جمله در انعام و در توزیع او
گر نبودی او نیابیدی فلک گردش و نور و مکانی ملک
گر نبودی او نیابیدی به حار هیبت و ماهی و در شاهوار
گر نبودی او نیابیدی زمین در درونه گنج و بیرون یاسمین
( پیامبر اکرم (ص) در مثنوی مولوی )
تالیف قادر فاضلی