منشات فاضل جمی/ میرزا محمد حسین فاضل جم - تهران، انتشارات کویر1371.
"منشات فاضل جم " یکی از شاهکارهای بزرگ ادبی عهد ناصری یعنی دوران ناصرالدین شاه قاجار به شمار می رود. زیرا که نویسنده گرانقدر این منشآت، یکی از مجتهدین بنام و امراء کلام بوده است که در نیمهی دوم قرن سیزدهم تا اواخر دههی دوم قرن چهاردهم هجری قمری زندگی میکرده است. فاضل جم چنانکه از نامش پیداست، اهل روستای ولایت بخش جم و ریز شهرستان کنگان استان بوشهر بوده است. وی تحصیلات خود را در شهر شیراز به پایان رسانید و بعد از دریافت جواز اجتهاد از مجتهدین طراز اول آن روز به موطن اصلی خویش یعنی جم برگشت و تا پایان عمر یعنی سال 1319 هجری قمری در همانجا زندگی کرد. توضیحات کامل پیرامون شخصیت حضرت ایشان از بدایت حال تا مراحل کمال و بررسی سبک ایشان در نظم و نثر در زندگینامه وی به چشم میخورد. (بخش سوم کتاب صفحه یازده)
استنساخ و کتابت متن منشات فاضل جم به خط نستعلیق بر عهدهی سید علی موسوی نژاد بوده است.
توضیحات و حواشی اعم از فرهنگ لغات و فرهنگ اعلام، فهرست آیات (همراه ترجمه)، فهرست احادیث و اشعارعربی(همراه ترجمه)، فهرست موادالتواریخ و فهرست مطالب و مندرجات از بخشهای دیگر این اثر به شمار میرود که هیبت الله مالکی بر عهده داشته است
" نوشته ایست بی نقطه که خالی از نکته به رفیقی نکته دان بر طرز شایگان نگاشته "(ص73-72)
مدام طائر دل دام در گلو دارد
که دائما هوس طرههای مو دارد
مطاع مکرم ادام الله عمره الاکرم محروم وصال اگر همه در ارم و در مکه و حرم اراده در اعدام الم گمارد که مآلا در ملال و کلال عمر او کاهد، و گر ملک ولد داود را دارا و کلاه کاوس و کسری را مطرا دارد که گل مراد او در گرد و دارالسرور امل را درد دارد. هر که در عالم هوس لک لک هوا را در صحرا سدی سر داد، موءلا همهمه لک الالم والهم کرور کرور در سمع او سر داد. دلم که سالها محل حلول مکرم سرکار را مسلمالحال لاحال الی الدم و معم لعلوار ،آهم سر رمح سوار و الراس کحمار العصار دوار، دو سه دم که در سکر روح مدام هلاکوآسا مع المرام سرامد، حال رسول احمرآلام درآمد. حاصل دورهی کمالم کاسد و ماه وسال آمالم لاگوار کعمر الحاسدها سموم و حرالم کوه احد را رماد، اساس و اصول محکمه را وهاد کرده، گروه گروه معدوم و دارالمرصوص را مهدوم دارد ولله دره؛
لمعهای آمده دک کهسار
طور موسی سر هر امصار
حال مومل مراحم سرکارم که کرکس و داد را طائر و کلام سراسر آرام را سائر و دائر کرده که دو کلمهای در سلوهی روح رسد لعل ماالوصل گردد، و داد هموم را مرهم و طارد و دعاگو را در دارالسلام اکرام دارد که لاکلام عروس را داماد و طاوس ماده را مراد داده، لالا که مرد ملا را درهم و کسا و اعمی را همسر و عصا کرم کردهای، الا دهر هرگاه گاه کاسهی صعلوک را مملو و مگس حلوا را هم علی الحلو دارد والا که روحم سوا و گردم الی السماء رود، صداع لاطائل لاحاصل مگر سلام و هو صراط الکرام؛ ع: " رسم احرار مرا رسم آمد"
هم اسم امام سادس ولد محرر صالح را دعاگو که حمار در راه کله مار مطروح و هالک و راه عدم را سالک، لحوم او را گرگها محصل و امور ماهمه معسور و معطل، اعلاما اطلاع دادم که ملک الحمار و حلک الدار و عطل الامر و ساءالدهر. " والسلام".
" عنوان نوشته بی نقطه به اسم ملا علی نام چنین نگاشتم"
هوالله الصمد وصوله علیالسرور رساله وداد مواصله را سرکار سرور گرام، هم مدح علما محرر اولاد و هم اسم داماد احمد مطهر و سطا و هم اسم اکاسره معاصر صرما مطالع دارد. " اللهم اوصله علی الکمال مع السهل و درک الامال ".