بسم رب الشهداء
در بزرگداشت سالگرد آسمانی شدن سردار دلها شهید قاسم سلیمانی که اخلاص ایشان موجب عزت در دل مردمان شد و مرام ایشان خود مکتبی و امیدی برای مظلومان، خوانش چاپ دوم کتاب خاطرات شفاهی جاوید نظام پور اولین فرمانده ادوات لشکر ویژه شهدا که نبرد کردستان را روایت نموده و سید علیرضا میری نگارندۀ این خاطرات ، این نشست برگزار شد.
این کتاب در شش فصل کلی تنظیم و گردآوری شده است و بهخوبی نمایانگر چهرۀ شهید عزیز محمود کاوه و دیگر رزمندگان در جنگ کردستان است.
چندخط از مقدمهی نویسنده:علیرضا میری
روزهای درخشان دفاع از دین و کشور، همیشه ادامه داشته و خواهد داشت. دفاعی که هر روز به نوعی در رگهای این گیتی جریان دارد و هر بار شکلی به خود میگیرد و هر بار مجاهدانی را میطلبد که آن روزها را همچون خورشید روشنگر باشند.
یک روز میدان مبارزه ی یک مجاهد در کوچه پس کوچههای گم شدهی شهر و در زیرزمینهای ناشناخته جریان دارد و یکبار در خیابانهای پرهیاهو با مشتانی گره کرده در مقابل دنیایی از آهن.
یک روز در مقابل خداناشناسانی میهن فروش در گنبد و ایامی دراز در کوههای زیبا و استوار کردستان و ایامی بلند در سرزمینهای تفتیدهی خوزستان و امروز هم...
این ایام درخشان شاید در نگاه ما پایانیافته باشد اما در بارگاه قدس الهی همچنان جریان دارد. امروز وظیفهی مجاهدان دیروز، اتصال بین دههی پنجاه است به سالهای ادامهدار تا ابد.
علیرضا میری نویسنده کتاب «یکی از ما»، «سیصد خاطره»...
این نشست در ایام فاطمیه برگزار شد و کتابی به این مناسبت هم معرفی شد:
خانهای را آتش زدند: دنیا تکان نخورد! نویسنده مجید پورولی کلشتری
نمی دانم تا به حال داستان تلخ خواندهاید؟! داستانی که غم انگیز و دردآور باشد؟... داستانی که ابتدایش اندوه باشد و انتهایش آه... این کتاب کوچک را بخوانید تا بدانید چرا دختر رسول خدا،
در سن جوانی، وقتی هیچ بیماری خاصی نداشتند، و در نهایت صحت و سلامت بودند، در سن هجده سالگی به شهادت رسیدند؟ چه بر سر جامعه مسلمانان آمده بود که، به دفاع از حضرت فاطمه برنخواستند و سکوت کردند؟
برای یکبار هم که شده چشمهایتان را ببندید و مادر خود را در خانه و پشت در تصور کنید... مادری جوان که آزارش به هیچکسی نرسیده. مادری مهربان، مادری فداکار، مادری دوست داشتنی، حالا پشت چشمهای بسته تان، تصور کنید مردان غریبه زیادی را که به کوچه تان آمده اند و پشت در خانه تان جمع شده اند. تصور کنید مردان غریبه ای را که با مشت و لگد، بر در خانه تان می کوبند و فریاد می کشند و با صدای بلند مادرتان را تهدید و توهین میکنند، اما شما در این شرایط چه حالی خواهید داشت؟ آیا این داغ بزرگ را فراموش خواهید کرد؟! اما این یکی از تلخترین اتفاقهای تمام تاریخ و شاید تمام هستی است؟ و بر ما واجب استدرباره ی مصائب چهارده معصوم مطالعه کنیم چرا که در مذهب شیعه بیخبری قابل پذیرش نیست؟ بی خبری از اندوه یک مومن، بی خبری از گرسنگی همسایه یا بیمار یا خویشاوند؟ و بی خبری دردی بزرگ است؟!