رهیافت تطبیقی به فلسفۀ سهروردی
۱۴۰۲-۰۳-۰۱
این کتاب بررسی تطبیقی فلسفۀ سهروردی با اندیشه‌های فارابی، ابن سینا، غزالی، ابن رشد، ابن عربی و ملاصدرا است

معرفی کتاب : رهیافت تطبیقی به فلسفۀ سهروردی
پدیدآور: حسن سیدعرب
این کتاب بررسی تطبیقی فلسفۀ سهروردی با اندیشه‌های فارابی، ابن سینا، غزالی، ابن رشد، ابن عربی و ملاصدرا است. تحلیل مبانی اندیشه از نخستین رهیافت‌های فلسفه تطبیقی است؛ زیرا سنجش فلسفی بدون التزام به مبانی آراء ممکن نیست. اندیشه سهروردی برای عرضه قرائتی عقلانی از خدا، انسان و جهان، در سنتی ظهور کرد که پیشینه آن بر جهان‌شناسی عقلی متمرکز بود و نماینده آن «حکمت مشاء» است. فلسفه اشراق، ضمن اشتمال بر نقد و ابداع، دومین حوزه فلسفی جهان اسلام است. فرهنگ فلسفی برآمده از این طرز تلقی از هستی، در «اشراق» توصیف شد که حاصل تأمل عمیق در نسبت انسان و هستی بود. سرشت چنین فلسفه‌ای ناظر به نظر عقلی و شهودی به انسان است.
فلسفه سهروردی ناظر به نوعی درک فلسفی از انسان است که نشان دادن تمایز آن از دیگر نظریه‌ها ضروری است. در این فلسفه، انسان موجودی ابدی است. سهروردی به دنبال آن است که بین او و توحید ارتباط برقرار کند و این امر به بررسی عقلانی برای رفع موانع تبدیل انسان به معنا احتیاج دارد. سهروردی برای وصول به این هدف، نظریه اشراق را مطرح کرد. انسان در فلسفه او عین ربط به توحید است. تجربه اشراق،‌ امری انسانی است. این تجربه، بدون رهیافتی اصیل به نسبت فلسفه و انسان نمی‌تواند متحقق شود. جهان‌شناسی عقلی و اشرافی سهروردی بخش قابل توجهی از تاریخ فلسفه اسلامی است.
سهروردی تمام کوشش خود را صرف بررسی حکمت مشاء نکرد، بلکه او کوشید تا اندازه‌ای در میراث یونانیان تأمل کند و برخلاف ابن‌عربی میراث فلسفی بازمانده از گذشتگان را الگوی تفکر خود قرار دهد. سهروردی اهل ذوق و وجد هم بود،‌ اما آن را در طریق تفکر فلسفی خود دخالت نداد. وی انسان‌شناسی فلسفه اشراق را بر هستی‌شناسی بنا کرد. رویکرد او به فلسفه است،‌ ولی طریق تفکر ابن‌عربی با فلسفه اشراق اشتراکی ندارد. در فلسفه سهروردی کشف و شهود هم حاصل تفکر عقلانی است. تجربه معنوی، پیش از آن‌که کمال انسان محسوب شود، نیاز به تبیین عقل دارد. این رویکرد در عرفان ابن‌عربی کمتر دیده می‌شود. در فلسفه،‌ تجربه معنوی مسبوق به عقل بوده و اثبات آن هم به عهده عقل است.
سهروردی در رویکرد به حکمت خسروانی از عناصری استفاده کرد تا سنت فلسفی حکیمان پیش از وی را از میان نبرد. وی پی برده بود که گونه‌ای امتزاج میان میراث فلسفی حکیمان مسلمان و میراث به جای مانده از حکمت خسروانی هست. او از فارابی سخن نگفت اما در سیاق نوشته‌های وی باید به جستجوی فارابی بود. سهروردی صورت تفکر حکمت خسروانی را با سنت تفکر در فلسفه اسلامی درآمیخت، اما اهتمام فارابی از این حیث چندان هویدا نیست.
نویسنده در این کتاب سهروردی را مانند فارابی در جهت جمع و تلفیق حکمت اسلامی و خسروانی ارزیابی کرده و می‌نویسد:‌ «سهروردی به همان مقام فارابی در کتاب «الجمع بین رأیی الحکیمین» نایل شد. فارابی در کار جمع و تلفیق، به میراث فلسفی ارسطو و افلاطون توجه کرد اما سهروردی باید دو حوزه فرهنگی و فلسفی متفاوت را با یکدیگر تطبیق می‌داد. کار سهروردی به مراتب سخت‌تر بود زیرا حکمت خسروانی مشتمل بر جهان‌شناسی مبتنی بر اخلاق و فلسفه است و درآمیختن آن با اندیشه‌های اخلاقی رایج نزد فیلسوفان مسلمان که بیشتر برآمده از یونان بود، سخت می‌نمود. تلاش فارابی و سهروردی مرهون توفیق الهی بود. آنان ظهور و تداوم فلسفه اسلامی را تسریع بخشیدند. فارابی با حکمت خسروانی آشنایی نداشت ولی فارغ از اندیشه‌های آنان هم فکر نمی‌کرد، از نشانه‌های آن، مرزبندی میان فلسفه اسلامی و اندیشه یونانیان است. فارابی در این زمینه به صراحت سخن نگفت،‌ اما ذکر وجوه تمایز، بدون پشتوانه فلسفی ممکن نیست. شاید او بر اساس مبانی حکمت خسروانی به مطالب فلسفی پرداخته باشد، هرچند تبدیل این گمان به یقین بسیار دشوار است. فارابی در مهدی که مدنیت، عالی‌ترین رویکرد انسانی و اخلاقی محسوب می‌شد به فلسفه توجه کرد،‌ مدنیت، برآمده از فرهنگ و فلسفه است و با شکوفایی اسلام در ایران بزرگ،‌ رو به تعالی نهاد».

افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید

نظرسنجی

نظر شما در مورد مطالب این وب سایت چیست؟

انتخاب‌ها

تصاویر شاعران

This block is broken or missing. You may be missing content or you might need to enable the original module.