معرفی کتاب 18 پند مولانا : هاکان منگوچ نگاهِ عارفانهاش را که نشئتگرفته از عرفان مولاناست، با داستانها و مثالهای ملموسِ امروزی همراه میکند تا دری جدید به سوی خوشبختی و سعادت به روی انسانِ عصر مدرن بگشاید. او در کتاب 18 پند مولانا تمرکز خود را بر نینامه که هجده بیتِ آغاینِ مثنوی را شامل میشود، معطوف کرده است.
هاکان منگوچ (Hakan Mengüç) در کتاب 18 پند مولانا (Mevlana istedigin birsey olursa bir hayir olmazsa bin hayir ara)، با نگاه به نینامه -هجده بیتِ اول مثنوی معنوی- راهنمایی برای زندگی بهتر در اختیار خوانندگان قرار داده است. این نویسنده که در نینوازی و عرفان دستی به آتش دارد، تجربیات خود را با پندهای مولانا همراه کرده تا برای مشکلات زندگیِ امروزِ انسان، راهحلهای مفیدی ارائه دهد.
کتاب 18 پند مولانا بر ارزش سکوت، صبر و خوب گوش سپردن تأکید میورزد. ممکن است بارها نینامه را خوانده باشیم، اما هاکان منگوچ باب جدیدی به روی فلسفه و انسانشناسی از خلال این ابیاتِ هجدهگانه میگشاید و به سوالهای بسیاری پاسخ میدهد. او نشان میدهد که چگونه میتوانیم درد و رنجهایمان را مجرایی برای وارد کردنِ نور به زندگی قرار دهیم و هر زخم را عبرتی برای تجربیات بعدی در نظر گیریم.
کتاب 18 پند مولانا بر این مطلب صحه میگذارد که حکمتهای مولوی همسو با نظریات روانشناختی، فلسفی، دینی و عرفانی است و هر انسانی برای بهبود بخشیدن به کیفیت زندگیاش، نیاز دارد یک بار هم که شده، زندگی را از دیدگاه مولانا ببیند.
هاکان منگوچ با مثالها و داستانهایی که ارائه میدهد، شکاف زمانیِ میان عصر ما و عصر مولانا را از میان برمیدارد و به درک بهتر اشعار او کمک میکند. کتاب 18 پند مولانا تنها مباحث عرفانی را در بر نمیگیرد، بلکه بر مبنای این عرفانْ راهکارهای عملی بهزیستی را نشانمان میدهد. بنابراین چه به اشعار کهن علاقهمند باشیم، چه نباشیم؛ جهانبینیِ ارائهشده در این کتاب راهنمای ما در طول مسیر خواهد بود؛ گرچه واضح است علاقهمندان به اشعار مولانا از این اثر لذت دوچندان خواهند برد.
کتاب 18 پند مولانا تلاشی است برای پیشنهاد دادنِ مسیری جدید به سوی خوشبختی، بر مبنای ابیاتی که چند صد سال قبل سروده شدهاند. نشر گویا این اثر را با ترجمهی شهرزاد صدر منتشر کرده است.
بخشی از کتاب 18 پند مولانا :
چاه با شنیدن این رازها شروع به غریدن میکند انگار که درونش به جوش آمده باشد، انگار که به عشق آمده باشد. آبهای درون آن شروع به بیرون ریختن کرد؛ آبها بالا و بالاتر آمده و کمی بعد چاه خشک پر از آب میشود. آنقدر حجم آب زیاد میشود که به نیزارهای اطراف نیز میرسد و آنها را سیراب میکند.
و بدین گونه است که اسراری که چاه آنها را شنیده، به گوش نیها هم میرسد، چاه آرام میشود اما اکنون نوبت نی است که این راز را در سینه نگه دارد.
روزی از روزهای زیبای بهاری، مرد چوپانی که دامهایش را برای نوشیدن آب به کنار چاه برده بود، صدای بسیار زیبایی از حرکت باد بر جان نیها میشنود؛ بلافاصله یکی از نیهای نیزار را بریده و منتظر میماند تا خشک شود و بعد مدتی روی نی سوراخهایی ایجاد میکند و شروع به دمیدن در نی میکند.
و بعد مدتی روزی وقتی که شیخ با شاگردش مشغول قدم زدن بودند صدای نی زدن چوپان را میشنود. شیخ لحظهای میایستد و گوش میکند و به شاگرد میگوید: رازهایی که من به تو گفتم را به کسی گفتهای؟
شاگرد متوجه میشود و شرایط را برایش شرح میدهد و میگوید که در یک چاه خالی صحبت کرده است.
به خاطر همین است که اهل تصوف نی را حامل راز خطاب میکنند.