کتاب «شیر خدا علی(ع)» از جمله آثار خواندنی درباره زندگی امیرالمؤمنین، امام علی(ع)، است که توانسته نظر مثبت مخاطبان را به خود جلب کند. این کتاب که به تازگی چاپ سوم آن از سوی نشر معارف در دسترس علاقهمندان قرار گرفته، به دلیل استفاده از منابع مختلف تاریخی و روایی و همچنین بهره بردن نویسنده از نثر ساده و در عین حال ارائه روایتی جذاب از زندگی این امام همام مورد توجه مخاطبان خود قرار گرفته است.
هرچند ادبیات دینی نوجوان در سالهای پس از انقلاب توانسته از نظر کمی و کیفی رشد کند، اما بسیاری از کارشناسان و بررسی بازار نشر این حوزه نشان میدهد که در یک دهه گذشته شمار آثاری که طرح نویی در این زمینه در انداخته و حرفی برای گفتن داشته باشند، کم است. عمده آثار منتشر شده در این زمینه متأسفانه مغلوب دیدگاه فروش بیشتر قرار گرفته و از طرح و ساختار مناسبی برخوردار نیستند. در این میان، خواندن آثاری چون «شیرخدا علی(ع)» میتواند فرصت مغتنمی برای مخاطبان نوجوان باشد.
علی شعیبی که تاکنون آثار متعددی در حوزه ادبیات دینی کودک و نوجوان نوشته، در این کتاب خود نیز با استفاده از منابع مختلف به سراغ زندگی اولین امام شیعیان رفته است. کتاب، تلاش دارد زندگی امیرالمؤمنین را در قالب داستانهایی کوتاه ارائه دهد. در بخشهای مختلف کتاب نیز فصلی تحت عنوان «بدانید و بشناسید» آمده که قرار است اطلاعات جانبی بیشتری را در اختیار مخاطب خود قرار دهد.
مخاطب در فصل اول با تولد و کودکی امام علی(ع) آشنا میشود و سپس درمورد 10 سالگی تا 23 سالگی ایشان، 24 سالگی تا 34 سالگی و سپس درمورد سالهای میانسالی زندگی این امام خواهد خواند؛ سالهایی که نویسندهٔ کتاب حاضر آنها را «25 سال خسارت» نامیده است. دو فصل پایانی این کتاب «خلافت امام علی» و «مقتل امیرالمؤمنین» نام گرفتهاند.
نویسنده پیشتر در گفتوگویی با تسنیم تأکید کرده بود: در این کتاب به نقش برجسته منافقان و یهود به صورت ویژه پرداخته شده است. دسیسهها و دستهای پنهان آنها برای اختلافافکنی میان مسلمانان و بر هم زدن جامعه اسلامی از جمله موضوعاتی است که تلاش شده در این اثر برای نوجوانان در بستر تاریخی شرح داده شود.
در بخشهایی از کتاب میخوانیم: پیامبر(ص)، زخمی و مجروح، در میان دشمنان محاصره شد. دشمن دندان پیامبر(ص) را شکسته و با ضربه شمشیری، صورت حضرت را شکافته بود. دستههای 50 نفره به پیامبر حمله میکردند و علی(ع) فداکارانه آنها را عقب میراند تا آنجا که زخمهای زیادی بر تن ابوتراب وارد شد و شمشیرش شکست.
پیامبر(ص) شمشیر خود را که «ذوالفقار» نام داشت، به دست علی(ع) داد. فرزند ابیطالب پهلوانانه به مبارزه ادامه میداد. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر(ص) نازل شد گفت: «این نهایت فداکاری است که علی(ع) از خود نشان میدهد». رسول خدا(ص) فرمود: «هو مِنّی و أنا مِنه؛ علی(ع) از من است و من از علی(ع) هستم.»
جبرئیل گفت: «و من نیز از شما دو نفر هستم». سپس صدایی از آسمان شنیده شد که همه شنیدند:
«لا سَیفَ اِلاّ ذُوالفَقار، لا فَتی اِلاّ عَلی؛ شمشیری چون ذوالفقار نیست و جوانمرد شجاعی مانند علی(ع) وجود ندارد». سپس علی(ع)، پیامبر(ص) را عقب برد.