درتا اسواپا Dorota Słapa متولد 1363/ 1984 است که از سال 2007 به ایرانشناسی علاقهمند شده، اگرچه میگوید از زمان کودکی به موضوع شرقشناسی علاقهمند بوده است. او درباره گرایشش به ایران و ایرانشناسی به موضوع «عشق» اشاره میکند که حسی است بدون تعریف واژگانی. درتا اسواپا پایاننامه کارشناسی خود را به بررسی آثار «گلی ترقی» اختصاص داده و کارشناسی ارشد او به بررسی گزیده آثار «محمود دولتآبادی» اختصاص داشته است. او هماکنون دانشجوی دوره دکترای تاریخ ایران اسلامی در دانشگاه تهران است.
میگوید عشقی که نمیتوان تعریفش کرد او را به ایران و ترجمه آثار ادبیات فارسی علاقهمند کرده است.
درتا اسواپا Dorota Słapa متولد 1363/ 1984 است که از سال 2007 به ایرانشناسی علاقهمند شده، اگرچه میگوید از زمان کودکی به موضوع شرقشناسی علاقهمند بوده است. او درباره گرایشش به ایران و ایرانشناسی به موضوع «عشق» اشاره میکند که حسی است بدون تعریف واژگانی. درتا اسواپا پایاننامه کارشناسی خود را به بررسی آثار «گلی ترقی» اختصاص داده و کارشناسی ارشد او به بررسی گزیده آثار «محمود دولتآبادی» اختصاص داشته است. او هماکنون دانشجوی دوره دکترای تاریخ ایران اسلامی در دانشگاه تهران است.
با درتا اسواپا که زبان فارسی را به خوبی حرف میزند در یک روز پاییزی در محل خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) درباره علاقهمندیاش به زبان فارسی، آرزوها و بررسی آثار ایرانی بویژه زنان معاصر ایرانی در حوزه ادبیات و برخی مسائل در این حوزه به گفتوگو پرداختیم که ماحصل آن را در زیر میخوانید. افشین شحنهتبار مدیر انتشارات بینالمللی شمع و مه، او را در این گفتوگو همراهی میکرد.
جای ادبیات امروز ایران در لهستان خالی است
درتا اسواپا مترجم لهستانی درباره علت علاقهمندیاش به ترجمه ادبیات معاصر فارسی گفت: من از سال 2007 بحث ایرانشناسی را شروع کردم و از همان ابتدا درصدد این بودم که ادبیات داستانی ایران را به مردم لهستان معرفی کنم چون معتقدم هر انسانی برای هدف و وظیفهای به وجود آمده است. وظیفه ما این است که علاقهمندیهای خود را بشناسیم و براساس آنها کارهای ماندگاری را از خود به وجود بیاوریم که برای آیندگان بماند. امروز مطمئنم که میخواهم بر روی ادبیات معاصر ایران کار کنم و نویسندگان معاصر ایرانی را به لهستانیزبانها معرفی کنم.
او افزود: البته 30 - 40 سال پیش کارهایی از افرادی همچون صادق هدایت، بزرگ علوی و... در مجلات علمی به زبان لهستانی در کشورم به چاپ میرسید اما من معتقدم ادبیات باید از میان مردم جوشیده باشد و جای ادبیات امروز ایران در کشورم خالی است. از طرفی افراد عادی باید بتوانند آثار را به راحتی تهیه کنند و بخوانند و یکدیگر را بشناسند. در لهستان بیشتر کارهایی از ایرانیان از زبان انگلیسی ترجمه شده است که بیشتر آنها هم دارای گرایش سیاسی هستند و به نظر من نمیتوانند و نتوانستهاند آداب، رسوم و تاریخ ایرانیان را آنچنان که هست منتقل کنند.
اسواپا تصریح کرد: مثلا "بوف کور" نوشته صادق هدایت و "چشمهایش" نوشته بزرگ علوی به صورت کتاب در دهه 70 میلادی چاپ شده بود. در دهه اخیر دو تا کار شهرنوش پارسیپور "زنان بدون مردان" و "طوبا و معنای شب" از فارسی به لهستانی برگردانده شده است. "طوبا.." را خانم پروفسور آنا کرسنوولکسا که رییس دپارتمان ایرانشناسی دانشگاه یاگلانی است، ترجمه کرده است. داستانهای فارسی هم که ترجمه شده بیشتر ترجمهشان در مجلات علمی مخصوص شرقشناسی آمده است.
این مترجم با تاکید بر اینکه از ترجمه زبان فارسی دو هدف عمده را پیگیری میکرده است گفت: اولین هدف من تعقیب علاقهمندیهایم بود که از جمله آنها تسلط بر زبان فارسی است و از آنجا که به ادبیات علاقه ویژه دارم میخواستم اطلاعات زیادی در مورد نویسندگان پرطرفدار ایرانی داشته باشم. به همین سبب از سال 2007 به صورت جدی به بحث خوانش و ترجمه آثار ایرانیان پرداختم. پایاننامه کارشناسی من به بررسی آثار گلی ترقی اختصاص داشت و تقریبا تمام آثار این نویسنده به غیر از دو کار اخیر او یعنی «فرصت دوباره» و رمان «اتفاق» را بررسی کردم. من میخواستم از طریق خوانش این آثار ضمن آشنایی با چهرههای شاخص ادبیات معاصر ایرانی، با فضای ایرانی، طرز تفکر آنها و دغدغهها و دلمشغولیهای آنان آشنا شوم. در واقع یکی از مسائل مهمی که برای من مطرح بود، این بود که بدانم مساله نویسندگان ایرانی چیست، چرا ادبیات معاصر ایران در جهان ترجمه نشده و نمیشود، آیا این مساله به سبب کمبود مترجم در این زمینه است یا علاقهای در زمینه ترجمه این آثار وجود ندارد.
درتا اسواپا افزود: به همین دلیل در لهستان کشور خودم سراغ برخی از مجلات اعم از مجلات الکترونیکی و مجلات کاغذی رفتم. با کمال تعجب متوجه شدم بیش از نیمی از نشریاتی که من با آنها در ارتباط بودم به منعکس کردن آثار نویسندگان معاصر ایرانی در مجلاتشان علاقهمندند، البته بدون پول و من با این موضوع کنار آمدم. چون میخواستم پیش از ترجمه کتابهای نویسندگان معاصر ایرانی، آثار این نویسندگان را کم وبیش خوانده و با آنان در ارتباط باشم. در حال حاضر هم با سه مجله که دو مجله آنها به صورت اینترنتی و یکی در نسخه کاغذی (البته سومی هم اینترنتی است و قابل دانلود و هم نسخه کاغذی دارد) منتشر میشود در زمینه ترجمه آثار ادبیات معاصر ایرانی در ارتباطم. «نقد ادبی» Krytyka Literacka و «کشو» Szuflada در زمره این مجلات هستند. در حال حاضر نشریه «کشو» با توجه به درخواست من از سردبیر این نشریه بخشی از ستون خود را به ادبیات معاصر ایران اختصاص داده است (این بخش کلا مخصوص ایران است، نه فقط ادبیات، مطالب فرهنگی و عکس از ایران نیز آنجا چاپ میشود) و مطالب من که به ترجمه آثار منتخب معاصر ایران اختصاص دارد در ستون ویژهای به دو زبان فارسی و لهستانی به چاپ میرسد. محمد طلوعی، علیرضا ایرانمهر، شیوا مقانلو و... بخشی از نویسندگان معاصر ایرانی هستند که بدین ترتیب در لهستان آثارشان منتشر و منعکس شده است.
این مترجم اظهار کرد: آنچه برای من مهم است ادبیات داستانی است و معتقدم وقتی رمانی کلید میخورد مثل این است که خواننده با جماعت ایرانی همنشین شده و در حوادث تاریخی و اجتماعی آنها زندگی میکند. در حالی که این تجربه با مطالعه آثار تاریخی و علمی میسر نیست. البته پایاننامه کارشناسی من به زبان لهستانی منتشر شد اگرچه به موضوع یکی از نویسندگان معاصر ایرانی گلی ترقی اختصاص داشت. اما ترجیح میدهم کارشناسی ارشد خود را به زبان فارسی بنویسم. چون پایاننامه کارشناسی ارشد من به داستانهای اولیه محمود دولتآبادی با موضوع "تحلیل موضوعی آثار دولتآبادی" اختصاص داشت. من به مطالعه تاریخ و جامعهشناسی نیز علاقهمند هستم و میخواهم برای آگاهی مردم لهستان کار تحقیقی منسجمی را نیز در زمینه پیدایش رمان فارسی و داستان کوتاه در زبان فارسی (یعنی کلا درباره ادبیات معاصر فارسی از زمان پیدایش آن در ایران تا کنون) به عنوان پروژهای درازمدت در ایران دنبال کنم. البته قبول دارم که این آرزویی بزرگ است.
ادبیات داستانی؛ یگانه راه آشنایی واقعی با یک ملت
او گفت: من از زمان نوجوانی علاقه شدیدی به شرقشناسی داشتم. زمانی متوجه شدم که در میان کشورهای شرقی، ایران خاستگاه اصلی من است. اگرچه در حوزه کشورهایی همچون چین و هند هم کتاب میخواندم. خیلی از همکلاسیهای من در دانشگاه علاقهمند بودند تا مسائل سیاسی ایرانیان را بشناسند. آنها در بررسیهای خود بیشتر به سراغ بریده جراید و خبرگزاریها میرفتند ولی من فکر میکنم برای اینکه با باورهای فرهنگی و آداب و رسوم یک ملت به خوبی آشنا شد راهی جز آشنایی با ادبیات داستانی آنها وجود ندارد. بنابراین امروز میتوانم با قاطعیت بگویم که علاقهمندیام به موضوع ایران و ادبیات ایرانی مثل عشق که هیچ تعریف خاصی ندارد و صرفا حسی درونی است، من را به این سمت و سو کشانده است.
ارزیابی دقیق ادبیات زنان هنوز ممکن نیست
این دانشجوی دوره دکترای تاریخ ایران اسلامی تصریح کرد: من برای کار بر روی ادبیات معاصر بر روی آثار نویسندگانی همچون گلی ترقی، فریبا وفی، زویا پیرزاد و... متمرکز شدم. برایم جالب بود که کار نویسندگان زن و این را که دغدغه آنان در آثارشان چیست، بشناسم. بررسی آثاری مثل آثار زویا پیرزاد به من نشان داد که زنان در آثار اولیه این نویسنده شخصیتی محبوس در خانهاند که دغدغههای آنان فراتر از خانهداری و بچهداری نمیرود. در واقع محیط خانه تمام دنیای زنانه این نویسنده را در بر میگیرد؛ اما رفته رفته این روند تغییر میکند. زن به بیرون از محیط خانه کشیده میشود و موضوعات اجتماعی از دغدغههای زنانه این نویسنده همچون اغلب نویسندگان دیگر زن ایرانی میشود.
او افزود: البته زنان ایرانی به سبب تاخری که در زمینه نگارش آثار ادبی در قیاس با مردان در ایران داشتهاند، هنوز خیلی از آثارشان به پختگی نرسیده و ارزیابی دقیق آنها ممکن نیست. در واقع ادبیات معاصر ایرانی با قلم جامعه مردان شکل میگیرد و رفته رفته زنان نیز وارد این وادی میشوند. بنابراین اگرچه میتوان در مورد ادبیاتی که به وسیله مردان نوشته شده ارزیابی دقیقی داشت، در مورد ادبیات ایرانی معاصری که به قلم نویسندگان زن خلق شده، ارزیابی دقیقی میسر نیست و باید منتظر گذشت زمان از چنین ادبیاتی بود. تا حدودی این ارزیابی ممکن است، ولی نه تماما. روی کارهای زنان نویسنده که در سه دهه اخیر کارهای خود را ارائه کردهاند خیلی میشود تحقیقات انجام داد.
ادبیات ایران قابلیت جهانی شدن دارد
این مترجم سپس درباره ظرفیتهای ادبیات ایران به ویژه ادبیات معاصر ایران برای مقوله جهانی شدن گفت: من فکر میکنم ادبیات ایران صددرصد دارای چنین قابلیتی است. ممکن است نظرات مختلفی در این زمینه ارائه شده باشد ولی باید از آنان که معتقدند این ادبیات ظرفیت جهانی شدن ندارد، پرسید آیا واقعا آثار ادبی معاصر ایرانی را خواندهاند؟ قبل از ترجمه، بحث انتخاب مهم است. یعنی مترجم برای پیدا کردن یک اثر برای ترجمه باید کارهای زیادی را بخواند. طبعا کارهای ضعیفی نیز در میان آثار ایرانی وجود داشته و دارد ولی معنی آن این نیست که ادبیات ایران فاقد توانایی برای جهانی شدن است.
درتا اسواپا با تاکید بر شباهتهای ادبیات لهستان و ادبیات ایران بیان کرد: به نظر من شباهتهای فرهنگی میان دو ملیت وجود دارد اما آنچه برای خواننده لهستانی مهم است این است که ایرانیان در ارتباط با حوادث اطرافشان چگونه رفتار میکنند و در دنیای معاصر که اتفاقات مختلفی رخ داده نگاه ایرانیان به این مسائل چگونه است. دانستن این نگاه مهم است. در مرحله بعد دانستن آداب و رسوم و فرهنگ مردم ایران برای مردم لهستان حائز اهمیت است. من فکر میکنم ادبیات زنان در ایران با ادبیات زنان در لهستان متفاوت است. در ادبیات داستانی ایران تا دو سه دهه اخیر مردان قلمدار بودهاند. در حالی که در ادبیات لهستان زنان و مردان به صورت توامان به کار نگارش پراختهاند. با وجود این، فکر میکنم ادبیات زنان مستقلی در ایران در حال شکلگیری است. باز هم میگویم: خیلی از نویسندگان زن ایرانی کارشان عالی است و حتی از برخی از نویسندگان مرد بهترند. فقط دیرتر شروع کردهاند.
باید به مباحث فرهنگی و بومی توجه داشت
این مترجم در زمینه ضرورت دوری از تقلید در عرصه نگارش آثار ادبی برای ماندگاری و جذب نظر جهانیان برای خوانش متون ملیتهای مختلف گفت: من فکر میکنم در جهانی که به سمت کوچکتر شدن سیر میکند، این موضوع که ما به مباحث فرهنگی و بومی خود تاکید داشته باشیم، نوعی تشخص را در آثارمان سبب میشود که همین موضوع خوانش متن را برای خواننده غیرایرانی جذاب میکند. برخی از نویسندگان غیرایرانی میخواهند حتما روند ادبیات غرب را طی کنند و این اصلا خوب نیست چون با توجه به زمان پیدایش رمان در شرق و غرب این موضوع در بین ملتهای مختلف قابل مقایسه نیست. بنابراین بهتر است هر ملتی به فرهنگ خود بپردازد و فضاهای شهری و بومی خود را در آثارش حفظ کند.
درتا اسواپا همچنین درباره تکنولوژی و تاثیر آن در خوانش متون ادبی در کشورش گفت: در لهستان بحث e-book خیلی رایج شده و به کتابخوانی کمک کرده است اما در هر حال کتاب، کتاب است و حس نوستالژیکی دارد که آن را محترم میکند. بوکریدر book reader مسالهای است که کتاب را در میان انبوهی از افکار و مطالب جنبی و بعضا بیارتباط گم میکند در حالی که کتاب در فرمت کتاب موضوعی است که همیشه در ذهن میماند.
این مترجم در زمینه حمایتهایی که میتوان از مترجمان خارجی برای توسعه زبان فارسی انجام داد گفت: فکر میکنم در این زمینه ارتباطات نقش مهمی دارد. البته تاکنون از من حمایت خاصی برای ترجمه صورت نگرفته است. اما تصورم بر این است که حمایت مالی از چنین مترجمانی حائز اهمیت است. خیلی از مترجمان صرفا براساس علاقهشان کار میکنند و شغلشان ترجمه نیست. اگر حمایت مالی لازم از آنها انجام شود، شاید شغل خود را ترجمه قرار دهند.