شهادت پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد(ص)
در کتب تاریخی نقل شده است که یهودیان چندین مرتبه تصمیم گرفتند که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را به شهادت برسانند ولی هر مرتبه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ توسط جبرییل از این توطئه آگاه می شد و یهودیان به مقصود خود نمی رسیدند و در پایان جنگ خیبر نیز گروهی از بزرگان قوم یهود زینب دختر حارث را که از اشراف یهود بود و پدر خود حارث و برادر خود مرحب و شوهر خود سلام بن مشکم را از دست داده بود تحریک کردند تا شاید به مقصود خود که نابودی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و در نتیجه نابودی دین تازه تأسیس اسلام بود نایل شوند ولی اگر چه این عمل نیز به شهادت آنی و فوری آن حضرت منجر نشد ولی باعث مسمومیت آن حضرت گردید و در نهایت در دراز مدت به شهادت آن حضرت انجامید.
مورخ بزرگ «محمد بن عمر واقدی» در کتاب مغازی، واقعه رحلت و شهادت پیامبر را چنین نقل می کند:
چون رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ خیبر را گشود و آرام گرفت، زینب، دختر حارث شروع به پرس و جو کرد که محمد کدام قسمت گوسفند را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: شانه و سردست را، زینب گوسفندی را کشت، و سپس زهر کشندة تب آوری را که با مشورت یهود فراهم آورده بود به تمام گوشت و مخصوصاً شانه و سردست آن زد و آن را مسموم کرد. چون غروب شد و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ به منزل خود آمد پس متوجّه زینب شد از او پرسید، کاری داری؟ او گفت: ای ابوالقاسم! هدیه ای برایت آورده ام ( اگر چیزی را به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ هدیه می کردند از آن می خوردند و اگر صدقه بود از آن نمی خوردند) پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دستور فرمود تا هدیه او را گرفتند و در برابر آن حضرت نهادند. آن گاه فرمود: نزدیک بیایید و شام بخورید! یاران آن حضرت که حاضر بودند نشستند و شروع به خوردن کردند. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از گوشت بازو خوردند و «بُشْر بن براء» هم لرزید. همین که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و بشر لقمه های خود را خوردند، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به یاران خود فرمود: از خوردن این گوشت دست بردارید که این بازو به من خبر می دهد که مسموم است. و «بشر بن براء» گفت: ای رسول خدا، به خدا سوگند که من هم از همین یک لقمه فهمیدم، و علّت آن که آن را از دهان بیرون نینداختم برای این بود که خوراک شما را ناگوار نسازم، و چون شما لقمه خود را خوردید جان خودم را عزیزتر از جان شما ندیدم. وانگهی امیدوار بودم که این لقمه کشنده نباشد، بشر هنوز از جای خود برنخاسته بود که رنگش مانند عبای سیاه شد و یک سال بیمار بود و نمی توانست حرکت کند و بعد هم به همین علّت مرد. همچنین گفته اند که «بشر بن براء» هماندم مُرد و پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ پس از سه سال دیگر زنده ماندند.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ زینب را فرا خواندند و پرسیدند: شانه و بازوی گوسفند را مسموم کرده بودی؟ گفت: چه کسی به تو خبر داد؟ فرمود: خود گوشت. گفت آری. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: چه چیزی تو را به این کار واداشت؟ گفت: پدر و عمو و همسرم را کشتی و بر قوم من رساندی آن چه رساندی. با خود گفتم اگر پیامبر باشد که خود گوشت به او خبر می دهد که چه کرده ام، و اگر پادشاه باشد از او خلاص می شویم.
محل دفن پیامبر (ص)
مرحوم شیخ طوسى روایت مى كند: هنگامى كه پیامبر درگذشت، خاندانش و كسانى كه از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلى كه سزاوار است پیامبر در آن دفن گردد، اختلاف كردند: بعضى گفتند: در بقیع دفن شود، بعضى دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «خداوند، پیامبر را در پاكترین نقاط قبض روح كرده است، پس سزاوار است در همان بقعه اى كه در آن درگذشته است، دفن شود». این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجره اش به خاك سپرده شد.
فضل بن حسن طبرسى نیز مى نویسد: مسلمانان در باره محل دفن پیكر پیامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در این هنگام على علیه السلام گفت: «خداوند هر مكانى را كه پیامبر را در آن قبض روح كرده است، همانجا را براى دفن او برگزیده است، من او را در حجره اش كه در آن درگذشته است، دفن مى كنم» مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد و شواهد گواهى مى دهد كه در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزى در این باره نفرموده است.
اوصیا و جانشینان پیامبر(ص)
واژه «اوصیاء» جمع «وصی» است. وصایت در لغت به معنای وصل چیزی به چیز دیگر است. مقائیس اللّغة گوید: «وصی اصل یدل علی وصل شی ء بشی ء» معنای عرفی وصیت سفارش است و از همین ریشه گرفته شده است چون در وصیت انسان سفارش می کند بعد از مرگش کارهائی برای او انجام دهند و به دیگر عبارت موصی کارش را به وصی منتقل می کند و یا کارهای قبل از مرگ را به بعد از آن متصل می نماید.
این معنای خاص وصیت است، در قرآن کریم این واژه در معنای عام سفارش هم به کار رفته است «و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر...؛ یکدیگر را سفارش به حق و سفارش به صبر می نمایند».
«و وصینا الانسان بوالدیه حسنا...؛ و انسان را سفارش کردیم که نسبت به والدین رفتار شایسته داشته باشد».
در این فراز از زیارت جامعه کبیره مراد از اوصیاء همان وصایت به معنای خاص است یعنی آنکه پیامبر اکرم(ص) امیرمؤمنان(ع) و فرزندان معصومش را جانشینان خود قرار داد.
در مورد وصایت امامان(ع) پس از نبی اکرم (ص) نیز دهها نص از نبی اکرم (ص) رسیده است که با ذکر نام و مشخصات، آنان را تعیین فرموده است، اینان پس از حضرت علی (ع) عبارتند از حضرت امام حسن بن علی(ع) و امام حسین بن علی(ع) و امام علی بن الحسین(ع) و امام محمد بن علی الباقر(ع) و امام جعفر بن محمد الصادق (ع) و امام موسی بن جعفر(ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) و امام محمد بن علی الجواد(ع) و امام علی بن محمد الهادی(ع) و امام حسن بن علی العسکری(ع) و امام مهدی حجة ابن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، خورشید پنهانی که روزی ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود. معروف ترین حدیثی که در این زمینه داریم حدیث لوح فاطمه(س) است متن حدیث پیام تبریک پروردگار متعال در تولد امام حسین(ع) که با خط سفید و درخشان بر لوحی زمردین نوشته شده بود و به وسیله پیغمبر اکرم(ص) به عنوان چشم روشنی و بشارت به صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) اهداء شد، در این لوح زمردین که جابر بن عبداللّه انصاری آنرا مشاهده و از روی آن استنساخ کرد اسم رسول اکرم و علی بن ابی طالب و فرزندان آن حضرت به عنوان اوصیای پیغمبر اسلام همراه با برخی خصلتها و ویژگی های آنان ثبت شده است.
«فیه اسم ابی و اسم بعلی و اسم ابنی و اسم الاوصیاء من ولدی و اعطانی ابی لیبشرنی بذلک؛ در آن اسم پدرم، اسم شوهرم، اسم فرزندانم و اسم اوصیاء بعد از او آمده، پدرم آنرا به من داد تا مرا مسرور سازد».
عبدالرحمان بن سالم از ابوبصیر نقل می کند که اگر در عمرت حدیثی جز این نمی شنیدی تو را کفایت می کرد پس آنرا از بیگانگان حفظ کن.
علاوه بر این، پیامبر اکرم(ص) در دهها روایت فرموده است که امامان بعد از من دوازده نفرند همگی از قریشند دین و مکتب با وجود آنان عزیز، سربلند و مستحکم است و مردم در سایه آنان در خیر و عزت و سربلندی زندگی خواهند کرد (29) این ویژگیها جز بر امامان معصوم شیعه منطبق نیست. زیرا اولاً خلفای اموی و عباسی آنچنان رفتار کردند که لکه ننگ اسلام شدند و پرونده سیاه آنان در زمره پرونده جنایتکاران و جلادان کم نظیر جهان بشریت ثبت است، آنان که از هیچ جنایتی فروگذار نکردند، چگونه می توان اینان را نماد عزت و سربلندی دین یاد کرد؟ و ثانیاً عدد اینها بیش از 12 تاست و ادعای انطباق «الائمة اثنی عشر» بر اینها ادعائی کاملاً گزاف و بی دلیل است.
شاکر خداوند هستیم که خداوند نعمت ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و فرزندان معصومش را به ما عنایت کرده «الحمد للّه الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی و الائمه (علیهم السلام)» امید که ما و نسل و ذریه ما را تا روز قیامت بر این صراط که صراط مستقیم الهی است ثابت قدم بدارد آمین یا رب العالمین.
منبع:
https://www.porseman.com/article/
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/90/1152
https://www.beytoote.com/religious/bozorgan-din/prophet3-buried2-house.html