مریم حسینی، عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا(س)، دوشنبه شب ۲۴ آذرماه در چهارمین شب بزرگداشت مولانا درباره اسطوره یاد و فراموشی در حکایتی از مثنوی، گفت: اسطوره یاد و فراموشی یکی از اسطورههای مشهور گنوسی است که نمونههای فراوانی در فرهنگ اسلامی و متون عرفانی دارد. در واقع یکی از مهمترین راههای نفوذ اساطیر و روایات گنوسی در عرفان اسلامی، آراء هرمسی است. «هرمس» در نوشتههای اسلامی با «اخنوخ» یکی از پیامبران بنی اسرائیل و نیز با «ادریس» پیامبر که نام وی در قرآن آمده است، یکی شمرده شده و او را پیامبر صابئین میخوانند. سهروردی او را از جمله پیشوایان حکمت اشراق میشمارد و برخی تجربههای عرفانی او را یاد میکند.
وی افزود: «سلامان و ابسال» هم در اصل رسالهای هرمسی بوده است که حنین بن اسحاق آن را به زبان عربی ترجمه کرده است. دیگر رسالههای رمزی ابنسینا و برخی رسالههای سهروردی، چون «عقل سرخ» و «آواز پر جبرئیل» و بیش از همه «قصة الغربة الغربیة» بنمایهای هرمسی - گنوسی دارند. سهروردی هرمس را با القاب «والد الحکما» و «أب الآباء» یاد کرده و حتی اساس حکمت اشراقی خود را به او منسوب میکند. از نظر او این پیامبر، بنیانگذار نظریه نورالنوار است که خود نیز با تجرد از جهان بیرون و عوالم آفاقی آن را مشاهده کرده است.
حسینی ادامه داد: یکی از بخشهای حکمت هرمسی که به تازگی کشف شده، روایت تشرف هرمس است. او که خود راوی این ماجراست، روایت خود را با خوابی آغاز میکند: «حواس من در خوابی عرفانی از کار بازماند/ نه یک خواب آلودگی از سر خستگی و بیخبرانه/ بل یک خلأ هوشیارانه و آگاهانه/ از جسم خویش رها گشتم/ در تفکراتم فرو رفتم/ و هنگامی که اوج میگرفتم، پنداری، / هستی وسیع و بیکرانی را دیدم که مرا ندا در داد: هرمس در جستجوی چهای؟ / پرسیدم: تو کیستی؟ / من راهنمای توام، عقل أعلی/ تفکر آتوم خدای واحد/ همیشه و همه جا با توام».
وی تصریح کرد: تاکنون درباره هبوط انسان و تکرار اساطیری آن در داستانهای تمثیلی، سخنان فراوانی گفته شده است. اما از اسطوره یاد و فراموشی که یکی از اسطورههای مشترک و موازی اساطیر است، در تحلیل داستانهای رمزی و تمثیلی کمتر گفته شده است. هانری کربن در کتاب ابن سینا و تمثیل عرفانی به ماجرای فراموشی و یاد بدون توجه به وجه اساطیری آن اشاره میکند؛ وی این فراموشی را فراموشی حکمت میداند و بر آن است که تنها به واسطه معرفت رهاییبخش است که خاستگاه آن جهانی آدمی را به یاد او میآورد.
این مولویپژوه در ادامه به اسطوره یاد و فراموشی در اندیشه ابن سینا اشاره کرد و گفت: در اندیشههای ابوعلی سینا ساحتی عمیقاً عرفانی وجود دارد و داستانهای رمزی سهگانه وی واقعههای راز آشنایی از حکمت اشراقی است که پس از او توسط سهروردی، بنیانگذاری و تشریح شد. تمثیلهای عرفانی بوعلی سه رساله «حی بن یقظان»، «رسالة الطیر» و حکایت «سلامان و ابسال» را در برمیگیرد. این تمثیلها بیانگر شرح مراحلی هستند که نفس، پس از رها شدن از قید و بندها و عروج تدریجی و خروجش از غربت میپیماید.
حسینی با اشاره به اسطوره یاد و فراموشی در مثنوی مولانا ادامه داد: شاید بیش از هر عارف دیگری بتوان نمونههای کهن الگویی و اسطورهای را در دیوان و یا مثنوی مولانا یافت. حالات ناخودآگاهی و رویایی که مولوی تجربه کرده، بهترین نمونه و خالصترین شکل تجربههای درونی و فرایند فردیت است. پژوهشهای بسیاری در رابطه با ویژگیهای اسطورهای آثار مولوی انجام شده است. اما یکی از نمونههای عالی آن در دفتر چهارم مثنوی در حکایتی با عنوان «حکایت آن پادشاهزاده که پادشاهی حقیقی به وی روی نمود» است. داستان پادشاهی است که پسر جوانی دارد و در رویا میبیند که او را از دست میدهد. پس تصمیم میگیرد تا برای او همسری مناسب برگزیند. در این میان جادوگری عاشق شاهزاده میشود و با جادو کردن شاهزاده او را فریفته خود میکند و نزدیک به یک سال رنج و اندوه بر دل پادشاه مینشیند، اما راهی به رهایی نمیبیند تا اینکه از شدت «یا رب یا رب» او، ساحری استاد نزد او آمده و راه رهایی فرزند را به او نشان میدهد. او از شاه میخواهد به گورستان برود و گور سپیدی را باز کند و گرههایی را در درون گور بگشاید. با باز شدن گرهها پسر شاه از گرفتاری عشق جادوگر نجات مییابد و عروس زیباروی خود را میبیند و پیر زشترو از غصه جان میدهد.
وی در ادامه با اشاره به ابیاتی از شعر مولانا گفت: «آن پسر با خویش آمد شد دوان/ سوی تخت شاه با صد امتحان/ جادوی کمپیر از غصه بمرد/ روی و خوی زشت فا مالک سپرد /شاهزاده در تعجب مانده بود کز من او عقل و نظر، چون در ربود». همانطور که از فحوای شعر برمیآید، بنای این قصه هم بر فراموشی حقیقت و به یاد آوردن آن است. شاهزاده رمز جان شاه با جادوی کمپیر، اسیر نابینایی و جهل میشود و همه راهها برای نجات وی بسته میماند تا اینکه استادی الهی و راهنمایی روحانی، شاه پدر را درمییابد و راه نجات وی را در گور مینماید. ورود به گور نمادی از ورود به ناخودآگاهی و باز کردن گرهها کنایه از یافتن راه و هدایت است. این داستان نیز در پیرنگ خود شباهتهایی با داستان «ماتسیندرانات» دارد. در آن داستان هم مرید شیخ به زیر زمین میرود و همانگونه که شاه با رفتن درون گور، شاهزاده را نجات میدهد، دفتر سرنوشت استاد را دگرگون میکند.
حسینی تصریح کرد: اسطوره فراموشی و یاد را جز در عالم قصهها و روایتها میتوان در کتاب قرآن نیز یافت. اهمیتی که قرآن برای ذکر و به یاد آوردن قائل است، معطوف به یاد آوری حق و حقیقت است. در قرآن داستان کسانی که از یاد بردهاند یا هیچ ذکری به یاد نمیآورند، آمده است: «و إذا ذکروا الیذکرون» (الصافات/۱۳) و این شیطان است که آنان را از به یاد آوردن بازمیدارد «فأنساه الشیطان الذکر ربّه» (سوره یوسف). همچنین احوال کسانی که با ذکر و یادآوری نام حق قلبهایشان آرام میگیرد، زیرا دریچه نور بر ایشان گشوده میشود: «ألا بذکر الله تطمئنّ القلوب» (الرعد/۲۸). در قرآن بارها خلقت انسان و چگونگی آن به وی یادآوری شده و خداوند مثالهای فراوان میآورد تا تذکر و یادآوری برای مردمان باشد. همچنین تأکید فراوانی بر ذکر و فعل امر «أذکروا» از آنجاست که آدمی فراموشکار است و راه نجات و رهاییاش با ذکر هموار میشود و قرآن خود تذکره است.