وقتی مامون به قصد روم حرکت کرد سردرد عجیبی گرفتف طبیب هایی که همراهش بودند هر کدام راه علاجی را گرفتند ولی معالجاتشان موثر واقع نشد، کسی که را نزد قیصر روم فرستاد که ایا علاجی نزد شما یافت می شود؟
قیصر کلاهی برایش فرستاد، مامون ترسید شاید سمی مخصوص داخل کلاه کرده باشد که با تماس با پوست سر، او را بکشد کلاه را بر سر آورنده اش گذاشت، دید طوری نشده، بعد برای امتحان بر سر یک نفر که مبتلا به سردرد بود گذاشت فورا خوب شد پس از آن که مطمئن گردید، بر سر خودش گذاشت، فورا سردردش برطرف گردیدو حیران شد که درون کلاه چه هست ، امر کرد کلاه را شکافتند و کاغذی یافتند، دروسطش کاغذی بود که بر آن نوشه شده بود: "بسم الله الرحمن الرحیم"
آن گاه دانست اثر کلاه از بسم الله است، عمده اعتقاد نویسنده آن و توجه به عظمت گوینده آن است که اثر می کند.
منبع: قصص القرآن، یا، داستانهایی از قرآن/ تالیف احمد میر خلفزاده، قاسم میر خلفزاده.- قم: نصایح، ۱۳۷۷