یک تفسیر یک حکایت
۱۳۹۴-۰۹-۰۸
تفسیر الجامع لاحکام القرآن اثر عالمانه و سودمند ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکر انصاری قرطبی از دانشمندان معروف قرن هفتم ( متوفای 671 ) و پیرو مذهب مالکی از مذاهب اهل تسنن است. وی آثار فراوانی را در کارنامه علمی خویش به ثبت رساند، اما این تفسیر مهم ترین و مشهورترین اثر اوست که حکایتگر گستردگی اطلاعات و روح پژوهش محور وی است و از تفاسیر مهمی است که بیشتر مفسران بدان توجه نشان داده اند.

هر چند این تفسیر به جهت گستردگی مباحث فقهی، جزء تفاسیر این حوزه محسوب می شود، اما با مروری بر این اثر می توان جامعیت آن را در حوزه های لغت، ادب، فقه و کلام و ژرفای علمی آن را در عرصة استناد دقیق دیدگاهها به صاحبان آن و نقد و ارزیابی آنها نظاره کرد.

وی در کنار نقل احادیث و روایات، شیوه اجتهادی را بر می گزیند و با نگرش عقلی و تحلیلهای بیانی به تفسیری جامع میان نقل و عقل می پردازد. شیوه نگارش تفسیر این گونه است که با خطبه ای آغاز می شود و از جایگاه بلند تفسیر و یادکرد مفسران و شیوه های تفسیری به اهمیت موضوع و کتاب اشاره می کند. آن گاه مباحثی چند از علوم قرآنی مانند: تلاوت، اعراب، اعجاز، صیانت قرآن، ... را بیان می کند و وارد تفسیر سوره می شود. در تفسیر نیز از نام سوره و فضیلت قرائت سوره و ایه شروع می کند، آن گاه ایه یا ایاتی را می آورد و به تشریح کلمات و ذکر معانی و تبیین پیام ایه می پردازد؛ ضمن آنکه به اقوال و وجوه تفسیری نیز اشاره می نماید.

تعصب ویژه در عقاید مذهبی به ویژه در مباحث اعتقادی و کلامی به شیوه سایر مفسران اهل سنت، پرهیز از داستانها و روایات اسرائیلی از دیگر ویژگیهای این تفسیر است.

این تفسیر در 10 جلد و 20 جزء به زبان عربی و بارها به وسیله ناشران مختلف به چاپ رسیده و در 5 جلد نیز تلخیص شده است . مجموع مباحث فقهی این تفسیر نیز تحت عنوان جامع الاحکام الفقهیه در سه جلد گرد آوری گزینش شده و در بیروت به چاپ رسیده است.

این مفسر در عین رویکرد متعصبانه ای که به عقاید اهل سنت دارد، در تفسیر ایه یکم سوره معارج به ذکر حکایتی زیبا می پردازد که نشانگر فضیلتی بزرگ برای مولای متقیان علی علیه السلام است؛ حکایتی که بسیاری از اهل سنت به آن اعتراف کرده اند و به عقیده کتاب صحیح بخاری از احادیث صحیح محسوب می شود. حکایت از این قرار است:





آن گاه که پیامبر مهر و رحمت، علی رضی الله عنه را به خلافت منصوب کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ؛ هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست. خبر به گوش نعمان بن حارث فِهری رسید. بر مرکبش سوار شد و از دیار خویش به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شتافت. چون به حضور آن حضرت رسید، گفت: ای محمد! فرمانمان دادی که به لااله الا الله اعتراف کنیم و بر اینکه تو رسول خدایی شهادت دهیم؛ قبول کردیم. فرمودی که در پنج نوبت نماز بگذاریم ، زکات دهیم، در تمام ماه رمضان روزه بداریم، پذیرفتیم. فرمودی که حج به جای آریم، باز هم قبول کردیم؛ امّا تو به این مقدار راضی نگشتی تا آنکه پسر عمویت را بر ما برتری بخشیدی. ایا این از جانب خود توست یا از جانب خداوند بزرگ؟

پیامبر فرمود: و الله الذی لا اله الا هو ما هو الا من الله؛ یعنی به خدایی که جز او پروردگاری نیست سوگند که این فرمان از جانب خداست.

در این حال، نعمان بن حارث برگشت در حالی که با خود چنین زمزمه می کرد : « پروردگارا ! اگر آنچه محمد می گوید حق است بر ما سنگی از آسمان ببار و یا به عذابی دردناک گرفتارمان ساز».

راوی داستان می گوید: « به خدا سوگند به شتر خویش نرسیده بود که سنگی بر سرش کوبیده شد و او را در جا کشت و این ایه نازل شد که : « سَأَلَ سائِلٌ بعذابٍ واقع » معارج / 1.

منابع:

تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت.

شناخت نامه تفاسیر، محمد علی ایازی.

الجامع لاحکام القرآن ، قرطبی.
برچسب‌ها:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید