حضرت خدیجه(س) دختر خویلد از نظر کمال، جمال، شخصیت و بزرگواری، سرور زنان زمان خود بود، از تباری که در میان خویشان خود به بلندی روح و همت عالی شناخته شده و دارای شخصیتی والا، فکری ثابت و دیدگاهی صحیح بود.
او با این همه ثروتهای معنوی و ادبی، ثروتمند هم بود و در پی کسی بود تا ثروتش را به او بسپارد به این شرط که امین و با صداقت باشد و با آنها تجارت کند.
در تلاش بود تا گمشده خود را از میان جوانان یا بزرگان قریش پیدا کند و چون زن بود، نمیتوانست مراقبت و نظارت دقیق بر کارهای آن فرد داشته باشد؛ از این رو نیاز داشت کسی را پیدا کند که مورد اطمینان باشد و با اطمینان خاطر اموالش را به او بسپارد.
محمد(ص) فرزند عبدالله نیز به نوبه خود، در پی کسی بود تا اموالی در اختیارش بگذارند تا با آن تجارت کند. او گرچه جوان شماره یک قریش و مورد توجه همه بود، ولی از آنچه که دیگران به آن نیاز داشتند بینیاز نبود و مثل دیگران میشنید که خدیجه دختر خویلد، در پی کسی است که ثروتش را به او بسپارد تا تجارت کند؛ بنابراین جلو افتاد و برای انجام این کار اعلام آمادگی کرد.
خدیجه پیشنهاد او را با اطمینان خاطر پذیرفت، چون او را میشناخت و چیزهای زیادی از او میدانست و در مکه کسی نبود که محمد(ص) امین و صادق را نشناسد.
پیامبر(ص) برای خدیجه سود فراوان و پاکی را میآورد و خدیجه از غلامش میسره که همسفر با محمد(ص) بود سوال میکرد که آنچه از او دیده را برایش توضیح دهد. او مطمئن است که غلامش از محمد(ص) به شگفت آمده و غلامش به طور پیوسته اوصاف و شخصیت محمد(ص) را برمیشمرد و رفتار و کردار او را توصیف میکرد و خدیجه هم با تمام فکر و قلبش به او گوش میداد و با تمام وجود از او میخواست که زیادتر بگوید. هیچ یک از گفتار او را منکر نمیشد و هیچ خبری را بعید نمیشمرد؛ چون او میدانست که محمد(ص)بن عبدالله با مردان دیگر تفاوت دارد.
از او چیزهایی شنید که مطمئن شد که او در آینده مقامی آسمانی خواهد داشت و خدیجه در این زمان زنی بود که اواخر 40 سالگی را طی میکرد. او یک بار با فردی ازدواج کرده بود و شوهرش در اوایل جوانی خدیجه از دنیا رفته بود.
خدیجه تحت تاثیر شخصیت محمد(ص) قرار میگیرد و روح بلند و کامل او بر افکار و آرزوهای خدیجه مستولی میشود، از صمیم قلب علاقهمند میشود که برای محمد(ص) یک همسر به تمام معنا، کامل، وفادار و با صداقت باشد.
آری، خدیجه با آن همه مال، ثروت، جمال، عزت و عظمت کسی را خدمت محمد(ص) امین و راستگو میفرستد و از روی علاقه شخصی و فانی شدن در روح و جان او خواهان ازدواج با او میگردد.
پیامبر در آن زمان جوانی 25 ساله و دارای شخصیتی قوی، مرتبهای بلند، منزلتی متعالی و در حد اعلای عزت، جمال و بزرگواری بود که به آسانی برای او امکان داشت از هر دختری از دختران با شخصیت و زیبای قریش خواستگاری کند.
پیامبر مرد شماره یک جوانان قریش و پیشتاز آنان در همه زمینهها بود؛ ولی علاقه درونی و پنهانی و دور از عواطف شهوانی و خواستههای مادی و والاتر از بهرهجویی جسمی و اهداف کم ارزش که دیگران به آن سو کشیده میشود او را به طرف خدیجه میکشید.
بانویی که 15 سال از او بزرگتر بود، ازدواج در دیدگاه پیامبر قبل از اینکه یک نوع پیوند جسمی باشد، ارتباط دو روح و اتحاد دو قلب به همدیگر است و چه کسی از خدیجه شایستهتر بود که در والاترین جایگاه قلب محمد(ص) و زندگی او قرار میگیرد؛ نه در زندگی او فقط به عنوان اینکه محمد(ص) پسر عبدالله است، بلکه به عنوان مردی که رسول خدا و خاتم پیامبران خدا نیز خواهد بود.
خصال خدیجه(علیها السلام
خدیجه(علیها السلام) از بزرگترین بانوان اسلام به شمار می رود. او اولین زنی بود که به اسلام گروید چنان که علی بن ابی طالب(علیه السلام) اولین مردی بود که به اسلام روی آورد. تنقیح المقال،ج3،ص77. اولین زنی که نماز خواند، خدیجه بود.او انسانی روشن بین و دوراندیش بود.باگذشت علاقمند به معنویات، وزین و با وقار، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به اخبار آسمانی بود. بحارالانوار،ج16،ص21و79. همین شرافت برای او بس که همسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله)بودوگسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت. سیرالاعلام النُّبلاء،ج2،ص111. خدیجه از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را "ملکه بطحاء" می گفتند.از نظر عقل و زیرکی نیز برتری فوق العاده ای داشت و مهمتر اینکه حتی قبل از اسلام وی را "طاهره" ریاحین الشریعه، ج2،ص207. و "مبارکه" و "سیده زنان" ریاحین الشریعه، ج2،ص207. می خواندند. سیرالاعلام النبلاء،ج2،ص111. جالب این است که او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر جدید را می کشید و همیشه از ورقة بن نوفل و دیگر علماء جویای نشانه های نبوت می شد. اشعار فصیح پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت می کند. بحارالانوار، ج16،ص52. نمونه ای از اشعار خدیجه درباره پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)چنین است:
فلوانّنی امسیت فی کل نعمة***ودامت لی الدنیا و تملک الاکاسرة
فما سُوِّت عندی جناح بعوضة***اذا لم یکن عینی لعینک ناظرةبحارالانوار،ج16،ص52. اگر تمام نعمت های دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشمم به چشم تو نیافتد.
دیگر خصوصیت خدیجه این است که او دارای شمّ اقتصادی و روح بازرگانی بود و آوازه شهرتش در این زمینه به شام هم رسیده بود. زندگانی فاطمه زهرا(س)،ص31.البته سجایای اخلاقی حضرت خدیجه(علیها السلام)چنان زیاد است که قلم از بیان آن ناتوان است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)می فرماید: "افضل نساءاهل الجنة خدیجه بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران وآسیه بنت مزاحم." ریاحین الشریعة،ج2،ص204. چه می توان گفت در شأن کسی که مایه آرامش و تسلای خاطر رسول خدا بود؟!در تاریخ می خوانیم:
"حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت های ایشان محزون و آزرده می شدند، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی کرد مگر یاد خدیجه و هرگاه خدیجه رامی دید مسرور می شد" همان، ص25.
ذهبی می گوید: مناقب و فضایل خدیجه بسیار است او از جمله زنان کامل، عاقل، والا، پای بند به دیانت و عفیف و کریم و از اهل بهشت بود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) کراراً او را مدح و ثنا می گفت و بر سایر امّهات مؤمنین ترجیح می داد و او را بسیار تجلیل می کرد. به حدی که عایشه می گفت: بر هیچ یک از زنان پیامبر به اندازه خدیجه رشک نورزیدم و این بدان سبب بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله)بسیار او را یاد کرد. سیر الاعلام النبلاء،ج2،ص111.
وصیّت خدیجه(علیها السلام):
حضرت خدیجه(علیها السلام) سه سال قبل از هجرت بیمار شد ریاحین الشریعه،ج2،ص77. پیغمبر(صلی الله علیه وآله)به عیادت وی رفت و فرمود: ای خدیجه(علیها السلام)، "اما علمت انّ الله قد زوجّنی معک فی الجنّة" آیا می دانی که خداوند تو را در بهشت نیز همسر من ساخته است؟! آنگاه از خدیجه(علیها السلام) دل جویی و تفقّد کرد او را وعده بهشت داد و درجات عالی بهشت را به شکرانه خدمات او توصیف فرمود.بحارالانوار،ج19،ص20.
چون بیماری خدیجه شدّت یافت، عرض کرد: یا رسول الله! چند وصیت دارم:
من در حق تو کوتاهی کردم، مرا عفو کن. پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: هرگز از تو تقصیری ندیدم و نهایت تلاش خود را به کار بردی. در خانه ام بسیار خسته شدی و اموالت را در راه خدا مصرف کردی. عرض کرد یا رسول الله! وصیت دوم من این است که مواظب این دختر باشید و به فاطمه زهرا(علیها السلام)اشاره کرد. چون او بعد از من یتیم و غریب خواهد شد. پس مبادا کسی از زنان قریش به او آزار برساند. مبادا کسی به صورتش سیلی بزند. مبادا کسی بر او فریاد بکشد. مبادا کسی با او برخورد زننده ای داشته باشد. اما وصیت سوم را شرم می کنم برایت بگویم. آن را به فاطمه می کنم تا برایت بازگو کند. سپس فاطمه را فراخواند و به وی فرمود:"نور چشمم! به پدرت رسول الله بگو: مادرم می گوید: من از قبر در هراسم از تو می خواهم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی، کفن کنی." پس فاطمه زهرا(علیها السلام)ازاتاق بیرون آمد و مطلب را به پیامبر(صلی الله علیه وآله) عرض کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)آن پیراهن را برای خدیجه(علیها السلام)فرستاد واو بسیار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خدیجه(علیها السلام)پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله)غسل و کفن وی را به عهده گرفت. ناگهان جبرئیل در حالی که کفن از بهشت همراه داشت نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید: "ایشان اموالش را در راه ما صرف کرد و ما سزاوار تریم که کفنش را به عهده بگریم."شجره طوبی، ج2،ص235پند تاریخ، ج2،ص22.
وفات خدیجه(علیها السلام):
خدیجه(علیها السلام) در سن 65 سالگی چنانکه گفتیم سن ایشان کمترازاین مقداربوده است. در ماه رمضان سیز الاعلام النبلاء،ج2،ص112،طبق قولی حضرت خدیجه در ماه رجب رحلت فرمود.(المصباح،ص566). سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب بحارالانوار،ج9،ص14. جان به جان آفرین تسلیم کرد. پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله)شخصاً خدیجه(علیها السلام) را غسل داد، حنوط کرد و با همان پارچه ای که جبرئیل از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه(علیها السلام)آورده بود،کفن کرد. رسول خدا(صلی الله علیه وآله)شخصاً درون قبر رفت، و سپس خدیجه(علیها السلام)را در خاک نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت.
او بر خدیجه(علیها السلام) اشک می ریخت، دعا می کرد و برایش آمرزش می طلبید. آرامگاه خدیجه در گورستان مکه در "حجون" واقعبحارالانوار،ج9،ص14. است. همان،ص21.رحلت خدیجه برای پیغمبر مصیبتی بزرگ بود زیرا خدیجه یاور پیغمبر خدا بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) احترام می گذاشتند و از آزار وی خودداری می کردند.
یاد خدیجه(علیها السلام):
رسول خدا(صلی الله علیه وآله)با این که بعدها با زنانی چند ازدواج کرد ولی هرگز خدیجه را از یاد نبرد. عایشه می گوید: هر وقت پیغمبر خدا(صلی الله علیه وآله)یاد خدیجه می افتاد، ملول و گرفته می شد و برای او آمرزش می طلبید. روزی من رشک ورزیدم و گفتم: یا رسول اللّه، خداوند به جای آن پیر زن، زنی جوان و زیبا به تو داد.
پیغمبر (صلی الله علیه وآله) ناگهان بر آشفت و خشمگینانه دست بر دست من زد و فرمود:خدا شاهد است خدیجه زنی بود که چون همه از من رو می گردانیدند، او به من روی می کرد و چون همه از من می گریختند به من محبت و مهربانی می کردو چون همه دعوت مرا تکذیب می کردند،به من ایمان می آورد و مرا تصدیق می کرد. در مشکلات زندگی مرا یاری می داد و با مال خود کمک می کرد و غم از دلم می زدود. همان ،ج43،ص131. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: " وقتی خدیجه(علیها السلام) از دنیا رفت، فاطمه کودکی خردسال بود،نزد پدر آمد و گفت:"یا رسول الله اُمی" مادرم کجاست؟
پیامبر(صلی الله علیه وآله) سکوت کرد. جبرئیل نازل شد وگفت: خدایت سلام می رساند و می فرماید:به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در کاخ طلایی که ستونش از یاقوت سرخ است و اطرافش آسیه و مریم هستند، جای دارد. المجالس، ص110.
منبع:
http://www.bartarinha.ir/fa/news
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=52