حکیم باشی ها مورد احترام و اعتماد مردم بودند .این پزشکان نه تنها دردهای جسمانی را درمان می کردند بلکه در بسیاری از موارد به عنوان حَکَم ، مُصلح و حتی قاضی در مشکلات مردم دخالت می کردندو معمولا هم موفق می شدند، زیرا نظر آنها حجت بود و مردم به آن ها احترام فوق العاده ای می گذاشتند. از میان این حکما یا پزشکان باید" ناظم الاطباء" را نام برد. نامبرده از مادری اهل گرجستان متولد شده بود که عابده نام داشت و در امر طبابت نیز تبحری داشته است. تعداد زیادی از نواده های این بانو در کسوت پزشکی به این ملک خدمت کرده اند. حکمای دیگر تا آنجا که خود دیده ام یا از دیگران شنیده ام مردمانی صدیق و قانع بوده و نسبت به درمان بیماران خود احساس مسئولیت می کردند. دکتر احمد میرزا حکمی و دکتر موید و دکتر محمد طاهری که دوره های پزشکی را طی کرده و تصدیق طبابت داشته اند از آن جمله اند.این سه دکتر در امر جراحی های صغیر از قبیل آبسه و پانسمان زخم ها و یا بخیه کردن پوست مهارت داشتند.
حکایت جالب : مرحوم حاجی حکیم باشی تفتی، پدر آقایان دکتر تقی و مرحوم دکتر احمد پژوهی یکی از حکمای معروف یزد بود.از مرحوم حاج حکیم باشی تفتی ، حکایت دهان به دهان می گشت که شنیدن آن خالی از لطف نیست. در سال ۱۳۱۴ به حکم دولت وقت " حجاب ورداری" ( کشف حجاب) شد و برای آن که این امر رایج شود در محل حکومتی ( فرمانداری) هر هفته جشنی بر پا می شد و سرشناسان هر صنف موظف بودند با همسران خود که باید بدون حجاب باشند در این جشن شرکت کنند.در آن زمان مرحوم حاج حکیم باشی تفتی و همسرشان پا به دوران کهولت گذاشته بودند..همسر محترمشان سعی کرده بودند آن چنان پوشیده به مجلس بیایند که جز چشمانشان جایی از بدنشان پیدا نباشد. بالطبع هیبتی بخود گرفته بودند که هنگام ورود باعث خنده برخی از حاضرین شده بود. مرحوم حاج حکیم باشی بلا فاصله با صدای بلند می گویند " پس مَرگم در آرن اَگر بَعضِشا داشتَمو نیوردَم " یعنی اگر بهتر از ایشان را داشتم و نیاوردم بعد از مرگم آن را بیرون آورند و این اصطلاح خالص یزدی است که هرگاه بخواهند تاکید کنند که بهتر از آنچه را نشان می دهند ندارند این اصطلاح را بکار می برند.
( از پنجه مریم تا جنین آزمایشگاهی: حدیث هفتاد سال زندگی، چهل سال پزشکی،جلال مجیبیان . یزد: اندیشمندان یزد، ۱۳۹۵.ص۱۱۴-۱۱۵).
نگارش: رباب دشتی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).