باغ ها: اکنون ما در میان باغ ها هستیم. باغ یک محوطه ی دیوارکشی شده و عموما مستطیل شکل با دیوارهای گلی به بلندی دوازده پا است که پیرامون آن زمین های زراعی قرار دارد. در اغلب موارد یک باغ تنها شامل مزارع کشاورزی است. باغ های مرغوب تر متعلق به ایرانیان ثروتمندتر و در میان آن ها یک خانه ی ویلایی تابستانی با ایوان های متعدد کاملا روباز ساخته شده است. این باغ ها مملو از درختان میوه و بوته های گل محمدی هستند. به علاوه تعدادی درخت کوچک نارون، یا سپیدار کوتاه، یا به احتمال تعدادی سرو نیز در این باغ ها وجود دارد. اما گل های متنوع متعددی در آن ها یافت نمی شوند. در باغ های مرغوب نیز بیش تر فضای زمین ها به کشت مزرعه ای اختصاص داده شده است. چیدمان همه چیز در این باغ ها به سبک باغ های آلمانی است و تنها تفاوت در فقدان شاخ و برگ های انبوه و زمین های چمن کاری شده سرسبز و نیز عدم نیاز به غرس مداوم درختان و بوته ها دیده می شود، آن طور که در مورد باغ های اروپایی رایج است. در باغ های نیکوتر همیشه یک جوی کوچک آب روان جاری است که عموما از میان برکه ای ساخته شده با کناره های سنگی می گذرد. این قسمت برای یزدی ها بهترین و با ارزش ترین بخش باغ به شمار می رود. به نظر می رسد در ایران یک جوی کوچک آب روان با عرضی در حدود دو پا، در تلطیف هوا و فضای منزل، همان تاثیری را دارد که ما از یک زمین چمن و یک گلزار خوب و فرح بخش انتظار داریم.
جاده ها: هنگامی که در جاده های اطراف هستیم، از تمام این سرسبزی باغ ها جز نوک بلندترین درختان هیچ چیز دیگر قابل مشاهده نیست. البته در یزد فقط باغاتی که به گونه ای در مسیر عبور قنات ها قرار دارند، از چنین درختان سرسبز و مرتفعی برخوردارند. دور تا دور شهر تنها دیوارهای ساده گلی و درب باغ ها به چشم می آیند. اطراف درهای باغات با آجر کار شده و در برخی موارد روی آجرها را تا حدی با گچ، سفید کرده اند. ورودی باغات از لب جاده فاصله دارد. قسمت بالای دیوارهای گلی معمولا وضعیت بدی دارد و در نقاط مختلف دیوار برای ورود به باغ حفره های ناهمواری به عنوان راه میان بر توسط باغبان ساخته شده است. در چنین مواردی تکه های گل و خشت های جورواجور که از دیوار بیرون اورده شدند، در کنار جاده افتاده اند. خشت ها را برای خشک شدن در آفتاب در وسط جاده می گذارند و آن قسمت از سطح جاده که به وسیله ی آجرها اشغال شده، معمولا برای خشک کردن کود که با مقدار کمی خاک مخلوط شده به کار می رود. رنگرزان نیز از جاده ها برای آویختن پارچه های خود و خشک کردن آن ها، و همچنین برای چیدن کلاف های ابریشم که آن ها را به دور میخ های چوبی می پیچند و با فاصله هایی در حدود چهل یارد در دیوارها فرو می برند، استفاده می کنند. سطح جاده کمی ناهموار است و گاه به طرز جالبی نهری را تشکیل می دهد که به یک قنات منتهی می شود. در همان حال که ما به خانه های اصلی نزدیک می شویم، جاده باریک می شود زیرا جاده صرفا حد فاصلی طبیعی بین دیوار باغ ها و دیوار خانه هاست که از بیرون شبیه دیوار باغ ها هستند و نزدیک آن ها قرار گرفته اند.
بازارها: زمانی که نزدیک مرکز شهر هستیم، گاه به میدان های روبازی بر می خوریم که در یک طرف آنها مسجد کوچکی قرار دارد. دیوار مسجد به رنگ سفید کدر است و کتیبه ای با حروفی به رنگ سیاه بر روی یک آجر یا کاشی کوچک در بالای درگاه مسجد نصب شده است. در وسط مسجد یک محراب گلی نسبتا مخروبه و با سقف مسطح قرار گرفته که در حدود پنج پا ارتفاع و شش پا طول دارد و با کاشی هایی که به همان نسبت محقر و قراضه اند، پوشانیده شده است. گرداگرد چنین میدان هایی غالبا طاق های قوسی زده شده اند که سه پا از سطح زمین فاصله دارند. بازارها صرفا دالان هایی باریک و قدیمی اند که با یک سلسله گنبدهای گلی، که سقف یکپارچه اما نا منظمی را شکل می دهد پوشانده شده اند. اجناس و کالاها روی ردیفی از تاقچه های گلی در معرض دید قرار دارند و در پشت آن ها یک اتاق گلی است.
(سفرنامه یزد/ ناپیر مالکوم، ترجمه دکتر علی محمد طرفداری. یزد: انتشارات مهر پادین، 1394.ص 31-33).
نگارش: الهه شهبازی (کتابدار کتابخانه وزیری یزد).