مرجع نگاری و دشواریهای آن در ایران
حسین مسرّت
تاکنون پیرامون کتابهای مرجع و اهمیّت «کتابشناسی» ها در ایران، سخن بسیار گفته شده که شاید رساترین و پرمایه ترینش را بتوان گفتار«اهمیّت کتابشناسی»نوشتۀ دکتر محسن صبا دانست. در آن گفتار نقل قولی جامع و گویا از ساموئل جانسن پیرامون کتابهای مرجع درج شده که چنین است :
«دانش بر دو قسمت است : یا موضوعی را می دانیم و یا می دانیم در کجا می توانیم اطّلاعاتی دربارۀ آن بیابیم. وقتی ما راجع به هر موضوعی می خواهیم تحقیق کنیم،نخستین کاری که باید انجام دهیم آن است که بدانیم چه کتابهایی در آن موضوع بحث می کنند.»
امّا کار مرجع نگاری و تدوین کتابهای مرجع در ایران با دشواریهای چندگانه ای روبروست که هم پژوهندگان وهم ناشران چندان تمایلی به روی آوردن به آن را ندارند. در زیر اهمّ این دشواریها برشمرده می شود :
1- با توجه به پایین بودن درصد محقّقان در ایران و به طور مضاعف، کسانی که علاقه به کارهای مرجع نویسی دارند و عدم توجه کافی به اهمیّت کتابهای مرجع، تیراژ این گونه کتابها همیشه پایین است ( بین 500 تا 1000 جلد)، از این رو کتابخانه ها و مراکز پژوهشی – به ویژه شهرستانها – با کمبود این سری کتابها مواجه هستند.
2- چه پیش و چه پس از انقلاب اسلامی، اعم از زمانی که کاغذ ارزان بود و یا اکنون که در گرانترین قیمت خود است، ناشرین با توجه به کم فروش بودن کتابهای مرجع، کمتر به سراغ این گونه کتابها می رفته اند و هنوز هم روی آنها کمتر سرمایه گذاری می کنند.
3- مرجع نویسی کاری است وقتگیر، نیازمند به حوصله و در عین حال بی درآمد! بدین خاطر غیر از معدوی که عشق فراوانی بدین کار دارند، اکثریت پژوهندگان دنبال کارهایی می روند که حداقل می دانند فروش دارد و می توانند از محلّ چاپ آن، به حدّاقلی از درآمد برسند.
4- قبلاً چندین مرکز دولتی و نیمه دولتی وجود داشت که این بخش از پژوهشگران را زیر چتر حمایت خود قرار می داد و کارهایشان را به چاپ می سپرد. (مانند دانشگاه تهران، کتابخانۀ ملّی، مرکز خدمات کتابداری، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، انجمن آثار ملّی و امثالهم) امّا اکنون غیر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (مرکز مدارک فرهنگی ) و مرکز اسناد و مدارک علمی که سعی می کنند بیشتر، کارهای تدوینی خودشان را چاپ کنند، مؤسسّه ای نیست که این فعّالیتّهای پراکنده را زیر پوشش خود داشته باشد و با گذاشتن امکانات مادّی و معنوی، دشواریهای تدوین کتابهای مرجع را از سر راه بردارد، مرکزی که بتواند دانه های درشت و پراکندۀ تحقیق را به یک نخ تسبیح زند.
5- با توجّه به موارد گفته شده، کارهایی که تاکنون به عنوان کتابشناسی چاپ شده، ( چه دولتی و چه خصوصی) هر کدام تا اندازه ای و بنا به دلایل زیر ناقص است :
الف ) کارهای خودجوش بوده و تنها از روی علاقه انجام گرفته است.
ب) از موازین علمی و استاندارد به دور بوده است.
پ) « گروهی» نبوده و در هر صورت به وسیلۀ یک نفر انجام شده و به همین دلیل غالباً ناقص است . (چه دولتی چه خصوصی) به عنوان مثال حتّی کار پرزحمت و درخور تقدیر خانبابامشار «فهرست کتابهای چاپی فارسی» در پنج جلد که بنا بر مشخصّات آن کتابهای تا سال 1353 را در بر می گیرد، نه تنها با زیرنویسی آقای کرامت رعناحسینی کامل نشد، بلکه چندین پیوست دیگر نیز باید بدان افزود تا شاید آن موقع بتوان گفت تکمیل است. هم چنین است فهرست مقالات فارسی در مطبوعات جمهوری اسلامی ایران که از سوی مرکز مدارک فرهنگی چاپ می شود ناقص است. ( مثلاً با اینکه 22 سال است هفته نامۀ ندای یزد چاپ می شود گویا تهیّه کنندگان هنوز آن را ندیده اند .)
امیدوارم در این دوران که بیش از پیش به ضرورت و اهمیّت کارهای علمی و سامان یافته و پرهیز از دوباره کاریها و اتلاف وقت واقف شده ایم، مسئولان مراکز ذیرربط تسهیلاتی در جهت راه اندازی مراکزی برای حمایت از پژوهشگران و محقّقان کارهای مرجع و پایه فراهم کنند .