میلاد حضرت علی اکبر(ع) و روز جوان
فضایل حضرت علی اکبر(ع)
۱۳۹۹-۰۱-۱۷
11 شعبان میلاد حضرت علی اکبر(ع) امام حسین (ع) و روز جوان مبارک باد به همین مناسبت فضایل آن حضرت به حد اختصار بیان می گردد.
فضایل حضرت علی اکبر(ع)

حضرت علی اکبرعلیه السلام فرزند ارشد امام حسین (ع) و لیلا - دختر میمونة بنت ابی سفیان حرب - است. ایشان با آن که امام نبود و ظرفیت وجودی اش به اندازه امام حسین (ع) نمی رسید، اما دارای فضایل اخلاقی بود که او را به الگویی دوست داشتنی در میان جوانان مبدل ساخته است. حضرت علی اکبر (ع) در 11 شعبان سال 33 هجرى و یا طبق نقلی سال 35 و یا سال 41 هجری دیده به جهان گشود و در 10 محرم سال 61 هجری قمری در کربلای معلا در رکاب سیدالشهدا (ع) به شهادت رسیدند
میان سجایا و فضایل اخلاقی و معنوی که در شخصیت حضرت علی‌اکبر (ع)  وجود داشته، ادب و خردورزی از شاخصه‌های اصلی شخصیت ایشان بوده است، به‌قدری که در تاریخ بارها بر این صفت ایشان تأکید شده است که به‌خصوص در برابر پدر بزرگوارشان، حضرت سیدالشهدا(ع) ، با متانت و ادب رفتار کرده‌اند، تا جایی که امام حسین (ع)  بهترین خیر را برای ایشان خواسته فرمودند: «خدا به تو پاداش خیر بدهد، بهترین پاداشی که به فرزندی درباره پدرش داده می‌شود».
ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت کرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوار‌ترین و شایسته‌ترین فرد امت به امر خلافت کیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو کسی را سزاوار‌تر به امر خلافت نمی‌شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست. بلکه سزاوار‌ترین فرد برای خلافت، علی‌بن‌الحسین (ع) است که جدّش رسول خدا (ص) می‌باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است.
نقل است روزی علی اکبر(ع) به نزد والی مدینه رفته و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او می‌برد، در آخر والی مدینه از علی اکبر سئوال کرد نام تو چیست؟ فرمود: علی. سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی. آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، «ما یُریدُ اَبُوک؟» پدرت چه می‌خواهد، همه‌اش نام فرزندان را علی می‌گذارد، این پیغام را علی اکبر (ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود: والله اگر پروردگار ده‌ها فرزند پسر به من عنایت کند نام همهٔ آن‌ها را علی می‌گذارم و اگر ده‌ها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همهٔ آن‌ها را نیز فاطمه می‌گذارم.

فضایل اخلاقی
1.     شبیه ترین فرد به اخلاق نبوی
رسول خدا(ص) در بالاترین قله های سجای اخلاقی قـرار داشـت. از هـمین رو خداوند متعال می فرماید:
«وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ (قلم: 4)و به یقین تو بر بلندای سجایای اخـلاقی عـظیمی قـرار داری».
از جمله افرادی که در برخی از متون دینی به همین صفات تشبیه شده، حـضرت علی اکبر(ع) است که می گویند این فضایل اخلاقی را از رسول خدا(ص) به ارث برده بود. ایشان از لحاظ صورت و سیرت اخـلاقی کـاملاً به رسول خدا(ص) شباهت داشت، به طوری که نقل شده است هر وقت کـسی مـشتاق دیدار رسول خدا(ص) می شد به چهرۀ مـبارک حـضرت علی اکبر(ع) نگاه می کرد. حتی این شباهت اخلاقی حـضرت علی اکبر(ع) به اخلاق رسول خدا(ص) در میدان جنگ، زمانی که امام حسین(ع) می خواست ایشان را بـه مـیدان بفرستد نمایان شد که فـرمود:
«اللَّهـُمَّ اشْهَدْ عـَلی هـَؤُلاءِ الْقـَوْمِ، فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلامٌ اشْبَهُ النـَّاسِ خـَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ محمد(ص)، کُنَّا إِذَا اشْتَقْنا إِلی نَبِیِّکَ نَظَرْنا إِلی وَجْهِهِ، اللَّهُمَّ امْنَعْهُمْ بـَرَکاتِ الْأَرْضِ، وَ فَرِّقْهُمْ تَفْریقاً، وَ مَزِّقْهُمْ تَمْزیقاً، وَ اجْعَلْهُمْ طـَرائِقَ قِدَداً، وَ لا تُرْضِ الْوُلاةَ عَنْهُمْ أَبـَداً، فـَإِنَّهُمْ دَعَوُونا لِیَنْصُرُونا ثُمَّ عَدَوا عـَلَیْنا یـُقاتِلُونَنا؛ خدایا! بر این گروه ستمگر گواه بـاش کـه اینک جوانی به مبارزه بـا آنـان مـی رود که از نظر صـورت و سـیرت و گفتار، شبیه ترین مردم بـه رسـول تو، حضرت محمد( است. ما هر زمان که مشتاق دیدار پیامبرت می شدیم، به چـهره او مـی نگریستیم. خدایا! برکات زمین را از آنان دریغ دار و اجـتماع آنـان را پراکنده و مـتلاشی سـاز و آنـان را گروه های مختلف و متفاوتی قـرار ده و والیان آن ها را هیچ گاه از آنان راضی مگردان! که اینان ما را دعوت کردند تا به یـاری مـا برخیزند، ولی اینک ستمکارانه به جنگ بـا مـا بـرخاستند».
ایـن مـوضوع که آن حـضرت(ع) در اخـلاق کاملاً شبیه رسول خدا(ص) است در روایتی دیگر چنین نقل شده است که حضرت
2.     بصیرت دینی
بصیرت، از بارزترین فضایل اخلاقی و عامل شکوفایی بسیاری از این فضایل است؛ چرا که با بـصیرت، انـسان به درک از حقایقی دست می یابد کـه انـسان بی بصیرت، از این فضایل بی بهره است. بنابراین می توان گفت بصیرت، فضیلتی اخلاقی است که همان درک حقایق است و البته عاملی برای شکوفایی دیگر فضایل به شـمار مـی رود. حضرت علی اکبر(ع) نمونۀ بـارز بـصیرت است که آن هم در راه کربلا، هنگامی که کاروان امام حسین(ع) به منزلگاهی به نام «ثعلبیه» رسید، به وقوع پیوست. در آن جا بود که امام حسین(ع) درحالی که سر بر روی زانو نهاده بود، انـدکی بـه خواب رفت و وقتی بیدار شد، فرمود:
«سَمِعتُ هاتِفاً یَقولُ: أنتُم تُسرِعونَ وَ المَنایا تُسرِعُ بِکُم إلَی الجَنَّةِ؛ شنیدم هاتفی می گوید: شما می شتابید و مرگ، شما را به سوی بـهشت مـی شتاباند».
در این هـنگام، حضرت علی اکبر(ع) سؤالی بسیار تأمل برانگیز پرسید:
«یا أبَه! أفَلَسنا عَلَی الحَقِّ؟ پدر جان! آیا ما بر حـق نیستیم؟».
حضرت(ع) پاسخ داد:
«بَلی یا بُنَیَّ وَ الَّذی إلَیهِ مَرجِعُ العِبادِ...؛ آری پسـرم! بـه آن خـدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست»، ما در راه حقّ و عدالت و در اندیشه نجات و آزادی مردم و زنده ساختن حقوق پایمال شده آنان و شـرایط و روابـط آزادمنشانه و خداپسندانه هستیم و برای خدا این رنج ها را به جان می خریم.
حضرت علی اکبر(ع) پرسـید:
«یـا أبـَه! إذَن لا نُبالی بِالمَوتِ؛ در این صورت پس چه باک از مرگ پرافتخار و شهادت در راه خدا؟!».
آن حضرت با ایـن سؤال، بصیرت دینی خویش را آشکار کرد؛ چرا که با پرسش از برحق بودن، هـمۀ حاضران را متوجه برحق بـودن اهـل بیت (ع) کرد و این نمونه ای از بصیرت دینی آن حضرت(ع) به شمار می آید.
3.     عزت نفس
حضرت علی اکبر(ع) هنگامی که در میدان نبرد، با لشکری انبوه از دشـمن مـواجه شد، لحظه ای درنگ نکرد و حتی در برابر پیشنهاد یزدیان که «تو از مایی، پس به ما ملحق شو!» ایستاد و فرمود:
«لقرابة رسول الله أحق ان ترعی من قرابة یزید بن معاویة؛ بـرای مـن خویشاوندی با رسول خدا شایسته تر از خویشاوندی با یزید بن معاویه است».
4.     ایثارگری
یکی از جلوهای ایثارگری در شب عاشورا رخ داد؛ آن زمان کـه دشـمنان آب را بر اهل بیت(ع) بستند. در این زمان بود که امام حسین(ع) فرزند خویش حـضرت علی اکبر(ع) را با سی تن در پی آب فرستاد. آنان با ایـثارگری در آن شـب رفـتند و توانستند آب بیاورند. همین موضوع را شیخ صدوق(ره) در کـتاب أمـالی چنین بازگو می کند:
«وَ أَرْسَلَ عَلِیّاً ابْنَهُ(ع) فِی ثَلَاثِینَ فَارِساً وَ عِشْرِینَ رَاجِلًا لِیَسْتَقُوا الْمـَاءَ وَ هـُمْ عَلَی وَجَلٍ شَدِیدٍ وَ أَنْشَأَ الْحسین(ع)... ثـُمَّ قَالَ لِأَصـْحَابِهِ قـُومُوا فـَاشْرَبُوا مِنَ الْمَاءِ یَکُنْ آخِرَ زَادِکُمْ وَ تـَوَضَّئُوا وَ اغـْتَسِلُوا وَ اغْسِلُوا ثِیَابَکُمْ لِتَکُونَ أَکْفَانَکُم؛ امام حسین(ع) در شب عاشورا حضرت علی اکبر(ع) را بـا سـی سوار و بیست پیاده فرستاد که چـند مشک آب با نهایت تـرس و بـیم آوردند. سپس حضرت( به یـاران فـرمود: از این آب بیاشامید که آخرین توشۀ شماست و وضو بسازید و غسل کنید و جامه های خود را بـشویید کـه کفن های شما خواهد بود».
در ایـن روایـت، ایـثارگری آن جا اتفاق افـتاد کـه حضرت علی اکبر(ع) دز شب عـاشورا زمـانی که امام حسین(ع) به ایشان فرمود با تعدادی از یاران بروند و آب بیاورند، با آن که احـتمال شـهادت می داد، اما با فداکاری تمام رفـتند و آب آوردنـد که ایـن عـمل بـه واقع ایثارگری به تمام معنا بود.
5.     سـخاوت و بخشندگی
از جمله برترین فضایل اخلاقی، سخاوت و بخشندگی است؛ به این معنا که آدمی آن چه را کـه دارد در طـبق اخلاص می گذارد. حضرت علی اکبر(ع) این سـخاوت و بـخشندگی را از رسول خدا(ص) بـه ارث برده بود؛ چـرا کـه ایشان جامع اخلاق نبوی به شمار می رفت .
دلیلی دیگری بر سخاوت حضرت علی اکبر(ع) هـمان بـس که توسط معاویه زمانی که به یـاران خـویش گـفت: «چـه کـسی در ایـن زمان بر مسند خلافت شایسته تر است؟» یاران متملق به او گفتند: شما؛ اما او گفت: «نه، بلکه سزاوارترین مردم برای این مقام، علی بن الحسین بن علی است که جـدش رسول خداست و شجاعت بنی هاشم و بخشش بنی امیه و جمال بنی ثقیف در وجود اوست». یحیی بن حسن علوی می گوید: طالبیون گفته اند: مادر آن علی بن الحسینی که شهید شده، ام ولد بود؛ و آن که مادرش لیلا بود، جـد آنـان بوده است که در زمان خلافت عثمان متولد شد.
حضرت علی اکبر(ع) آن چنان دارای سخاوت و بخشندگی بود که حتی معاویه - که دشمن اهـل بیت(ع) بـه شمار می رفت - بدین مـوضوع اشـاره کرد؛ هر چند وی بخشندگی را به قبیله خود نسبت داد، اما وصف شدن فردی به فضیلت اخلاقی آن هم توسط دشمن خویش، امری کم نظیر است.
6.     دلاوری و شجاعت
دلاوری و شجاعت، از جمله شاکله های اخلاقی است و از بنیادی ترین پایـه های کـامیابی به شمار می آید. به راستی که باید گفت شجاعت، تنها به معنای حذف و کشتن دشمن در میدان نبرد نیست؛ بلکه در دیگر میدان ها نیز نقشی بنیادین و تعیین کننده دارد. حضرت علی اکبر(ع) نمونه هویدای شجاعت اسـت. ایـشان این دلاوری و شـجاعت را از جد بزرگوارش حضرت علی(ع) به ارث برده است. شجاعت وصف ناپذیر حضرت علی اکبر(ع) در کربلا را چنین نقل کرده اند:
«فلم یـزل یقاتل حتی ضج الناس من کثرة من قتل منهم و روی أنه قـتل عـلی عـطشه مائة و عشرین رجلا ثم رجع إلی أبیه و قد أصابته جراحات کثیرة؛ بـه قدری از آن لشـکر کُشت که از کثرت کشته به فریاد آمدند و روایت شده علی اکبر با آن که تـشنه بـود، 120 نـفر را کشت، آن گاه نزد پدر بازگشت، درحالی که جراحات زیادی برداشته بود».
این ستایش از شجاعت حضرت علی اکبر(ع) نـشان می دهد که او تنها برای کشتن میدان نیامده بود؛ چرا کـه اگـر چنین بود، پس از کشتن شماری از افراد دشمن، میدان را ترک می کرد، اما چنین نکرد؛ چرا که انگیزه اش از بین بردن دشمن برای خرسندی خدا بود؛ زیرا آدمی یا برای رسیدن به مطامع و لذت ایـن جـهان می جنگد، یا برای خرسندی آن جهان؛ و ایشان جلوۀ هویدای نبرد با دشمن تنها برای جلب رضای الهی بود. از این رو شجاعت ایشان، یک فضیلت اخلاقی به شمار می رود.
7.     بردباری و خستگی ناپذیری
حـضرت علی اکبر(ع) نمونه هویدای صبوری و خـستگی ناپذیری اسـت. ایـشان در میدان جنگ حق علیه باطل، با وجود تشنگی فراوان، با عده زیادی از دشمنان جنگید و آنان را به هلاکت رساند و در حالی بسیار زخـم بـرداشته بـود، نزد پدر آمد و عرض کرد:
«یا أبَهْ! ألْعَطَشُ قـَدْ قـَتَلَنی، وَ ثِقْلُ الْحَدیدِ أَجْهَدَنی، فَهَلْ إِلی شَرْبَةٍ مِنْ ماءٍ سَبِیلٌ أَتَقَوّی بِها عَلَی الْأَعْداءِ؛ پدر جان! تشنگی مرا از پای درآورد و سـنگینی سـلاح نـاتوانم ساخت. آیا جرعه آبی هست که بتوانم بنوشم و به جـنگ ادامه دهم؟!».
در این زمان امام حسین(ع) به ایشان فرمود:
«یا بُنَی یَعِزُّ عَلی محمد وَ عَلی عَلِی وَ عَلی أَبیکَ، أَنْ تـَدْعُوهُمْ فـَلا یُجیبُونَکَ، وَ تَسْتَغیثَ بِهِمْ فَلا یُغیثُونَکَ، یا بُنَی هاتِ لِسانَکَ؛
پسر جان! چقدر بر حضرت محمد و علی و پدرت، ناگوار است که آنان را بخوانی، ولی پاسخی به تو نـدهند و از آنـان یـاری بطلبی، ولی یاری ات نکنند. ای فرزندم! زبان خود را نزدیک آر!».
آن گاه امام حسین(ع) زبان خـویش را در دهـان فـرزند عزیزش گرفت و مکید و انگشتر خود را به حضرت علی اکبر(ع) داد و فرمود:
«خُذْ هذَا الْخاتَمَ فی فـیکَ وَ ارْجـِعْ إِلی قـِتالِ عَدُوِّکَ، فَإِنّی أَرْجُو أَنَّکَ لا تُمْسی حَتّی یَسْقِیَکَ جَدُّکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفی شَرْبَةً لا تَظْمَأُ بَعْدَها أَبـَداً؛ این انگشتر را در دهانت بگذار و به نبرد با دشـمن بـازگرد. امـیدوارم که هنوز به شب نرسیده، جدت رسول خدا با جامی سرشار از شربت بهشتی تـو را سـیراب سازد، به گونه ای که پس از آن هرگز تشنه نگردی!».
پس از این ماجرا، حضرت علی اکبر(ع) به مـیدان نـبرد رفـت و پس از مدتی در آخرین دقایق عمر خویش چنین فریاد برآورد:
«یا أَبَتاهُ السَّلامُ عَلَیْکَ، هذا جَدِّی رَسـُولُ اللَّهِ قَدْ سَقانِی بِکَأْسِهِ الْأَوْفی وَیُقْرِئُکَ السَّلامَ وَ یَقُولُ: عَجِّلْ الْقُدُومَ إِلَیْنا فَإِنَّ لَکَ کـَأساً مـَذْخُورَةً؛ سلام بر تو ای پدر! این جدم رسول خداست که مرا سیراب کـرد و بـر تـو سلام می رساند و می گوید: در آمدنت به نزد ما شتاب کن که برای تـو جـامی از شراب بهشتی ذخیره نموده ام».
تشنگی برای انسانی که یک جا بدون هیچ فعالیتی نشسته، ملال آور اسـت. حـال اگر در میدان باشد و بجنگد، ملالتی دوچندان دارد؛ اما حضرت علی اکبر(ع) این خستگی را بـه جـان خرید و با بردباری در میدان ایستاد و آن جا کـه دیـگر احـساس ناتوانی کرد، نزد امام حسین(ع) رفت و عـرض کـرد: «تشنگی مرا از پای درآورد و سنگینی سلاح ناتوانم ساخت...». امام حسین(ع) در پاسخ به فرزند خویش فـهماند کـه باید بردباری کند و خستگی را از پای دربـیاورد. بـه همین سـبب، زبـان خـویش را دردهان فرزندش نهاد و انگشتر خویش را بـه او داد و فـرمود: «این انگشتر را در دهان خویش بگذار و به میدان برو». یعنی صبر کن تـا شـهید شوی و آن زمان جدت تو را سیراب کـند. حضرت علی اکبر(ع) نیز صـبوری کـرد و تا آخرین نفس جنگید و سرانجام بـه شـهادت رسید. از این رو می توان گفت یکی از نمادهای بردباری و خستگی ناپذیری، حضرت علی اکبر(ع) بود.

منبع:
http://al-sadeghein.blog.ir/
https://hawzah.net/fa/Article/View
https://www.karbobala.com/articles/info/435
https://ana.ir/fa/news/

 

مؤلف/نویسنده/عکاس:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید