شصت و هفتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت فلسفی» شامل ۸ مقاله منتشر شد.
۱۳۹۹-۰۴-۰۹

شصت و هفتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «معرفت فلسفی» ویژه بهار ۹۹ به صاحب‌امتیازی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مدیرمسئولی علی مصباح با هدف ایجاد زمینه مناسب براى انجام پژوهش‌هاى تخصصى روزآمد در زمینه علوم فلسفى و کمک به گسترش آنها؛ انعکاس یافته‌هاى علمى صاحب نظران، استادان و پژوهشگران؛ پاسخ‌گویى به نیازهاى تخصصى فکرى و فلسفى؛ ایجاد فضایى مناسب براى تضارب آراء در موضوعات و مسائل اساسى و چالش برانگیز؛ نقد و ارزیابى مستمر دیدگاه‌ها، نظریه‌ها و آراى ارائه‌شده در موضوعات و مسائل مربوط؛ رفع نارسایى‌ها و کاستى‌هاى موجود در باب پژوهش‌هاى فلسفى؛ کمک به رشد و شکوفایى پژوهش‌هاى عالمانه در مناسبات میان دین و فلسفه‌هاى مضاف منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است:

«بررسی و نقد دو راه‌حل صدرالمتألهین در تطابق نظریه جسمانی بودن حدوث نفس انسانی با متون دینی»، «چیستی فلسفه»، «اصطلاح‌شناسی مفهوم علم در فلسفه اسلامی»، «حق تکوینی و مبانی فلسفی آن از منظر حکمت متعالیه»، «اعتباریات از نگاه المیزان»، «برنامه فلسفه برای کودکان؛ تبیین و بررسی دیدگاه لیپمن با نگاهی به آموزه‌های حکمت اسلامی»، «حل معضل ادعای اعتبار همگانی در نقد سوم کانت»، «تأیید و پارادوکس آن از دیدگاه همپل».

تطابق نظریه جسمانی بودن حدوث نفس انسانی با متون دینی

در چکیده مقاله «بررسی و نقد دو راه‌حل صدرالمتألهین در تطابق نظریه جسمانی بودن حدوث نفس انسانی با متون دینی» می‌خوانیم: «از مهم‌ترین دغدغه‌های صدرالمتألهین ایجاد هماهنگی میان فلسفه و شریعت است. جمله «تبّاً لفلسفة تکون قوانینها غیر مطابقة للکتاب و السنة» او، برای همه متعلمین حکمت متعالیه آشناست. با این حال صدرالمتألهین در مسئله حدوث نفس، خود راهی غیر از ظواهر برخی متون دینی (که ظهور در حدوث نفس پیش از بدن دارند) را برگزیده و قائل به حدوث جسمانی نفس شده است. صدرالمتألهين که خود متفطن به تعارض نظریه خود با ظواهر این دسته از متون دینی است، برای برون‌رفت از این تعارض و ایجاد هماهنگی میان نظریه خود با متون دینی، دو وجه جمع ارائه می‌دهد. یک راه‌حل او تمایز نهادن میان نفس و روح و همچنین نفوس کملین و غیرکملین بوده و راه‌حل دیگرش قائل شدن به کینونت عقلی برای نفس است. در این مقاله در پی آن هستیم که با روش توصیفي ـ تحلیلی و با رویکرد انتقادی، به بررسی و نقد راه‌حل‌های صدرالمتألهین پرداخته، عدم توفیق وی را در این مسئله روشن کنیم.»

حق تکوینی و مبانی فلسفی آن

در طلیعه مقاله «حق تکوینی و مبانی فلسفی آن از منظر حکمت متعالیه» آمده است: «فلسفه حق به‌مثابه یکی از انواع فلسفه‌های مضاف، دانشی نوپدید است که درباره امری واقعی به نام «حق» و مسائل مربوط به آن از قبیل محتوای مفهومی، ساختار وجودی، انواع حق و صاحبان حق اظهارنظر می‌کند. روش مطالعه این شاخه از فلسفه مضاف، بهره‌گیری از مطالعه عقلانی درباره احکام کلی حق است. «حق تکوینی» یکی از مهم‌ترین انواع حق است که صاحبان آن همه انواع موجودات را دربرمی‌گیرند. در نگارش پیش‌رو «حق» از منظر اصول فلسفی حکمت متعالیه از جهت تحلیل ساختار مفهومی، وجودی و ارتباط با وجود بررسی شده و روشن كرده‌ايم که حق مساوی با وجود است. در ادامه برای روشن‌تر شدن شاکله بحث، به ماهیت حق تکوینی پرداخته و با ذکر مراتب و ویژگی‌های وجودی آن از قبیل مساوقت با وجود، جایگاه حق تکوینی را به عنوان یکی از عوارض ذاتی وجود که باید در فلسفه مورد بحث قرار گیرد، تثبیت کرده‌ایم.»

اعتباریات از نگاه المیزان

در طلیعه مقاله «اعتباریات از نگاه المیزان» می‌خوانیم: «عوامل گرایشی فاعل شناسا به منظور رفع نیازهای طبیعی، ادراکاتی بین فاعل شناسا و فعل ارادی‌اش اعتبار می‌کند تا «اراده» را تحریک کند و قوه عامله را به حرکت درآورده، فاعل شناسا را به کمال مطلوب خود برساند. این نوع ادراکات، به «اعتباریات» معروف‌اند که علامه طباطبائی در المیزان و دیگر آثار خود به آن پرداخته‌ است. خاستگاه این نوع ادراکات، به «فطرت» و نوع آفرینش فاعل شناسا در مراتب طولی قوای احساسی و گرایشی او بازمی‌گردد. مهم‌ترین ویژگی‌های اعتباریات عبارت‌اند از: ترتب آثار حقیقی بر یک موضوع اعتباری، قراردادی بودن در عین ریشه در واقعیت داشتن،‌ براساس مصالح مادی و معنوی اعتبار شدن، مستند انتخاب و ارادة رفتارهای اختیاری بودن.

عوامل گرایشی، بینشی، کنشی و وحیانی، عواملی‌اند که در پیدایش اعتباریات نقش ایفا می‌کنند. «اعتباریات» به یک لحاظ به «ثابت» و «متغیر» و به لحاظ دیگر به «قبل از اجتماع» و «بعد از اجتماع» تقسیم می‌شوند. رابطه‌ بین این دو تقسیم، عموم و خصوص من‌وجه است. اعتباریات هم به صورت «نسبی»، هم به صورت «مطلق» قابل تصور هستند، و تنها در «تصدیقات» معنا دارند؛ ازاین‌رو باید واژه «تصورات اعتباری» را در کلام علامه توجیه کرد. براساس دیدگاه علامه، «اعتباریات» قضایای همیشه کاذب‌اند؛ زیرا در «اعتباریات» حدّ چیزی به چیز دیگری اسناد داده می‌شود.»

مؤلف/نویسنده/عکاس:
منبع:
https://iqna.ir/fa/news/3906745
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید