جلسه تفسیر آیتالله عباسی خراسانی با محوریت سوره بقره امروز، اول آذرماه 1399برگزار شد. وی در این جلسه اظهار کرد: هدایت و تقوا مرتبه نیست، مراتب است؛ یعنی برای هر مرحلهای از مراحل، انسان سالک و مومن نیازمند هدایت است و این هدایت نیازمند تقواست و تقوا با هر مرحلهای از مراحل همگام و همراه است. طبق مبنایی که ما داشتیم، هر آیهای و هر کلمهای در قرآن پیشنیاز آیات قبلی و بعدی است و کلمات بعدی، مفسر قبلیهاست. طبق این مبنا، متقین که صاحبان تقوا هستند، سه صفت دارند. صفت اول ایمان به غیب بود، صفت دوم اقامه صلاة بود و صفت سوم «مما رزقناهم ینفقون».
وی ادامه داد: گویا این تقوا در سه صفت و ویژگی که ایمان به غیب و اقامه نماز و انفاق رزق است، تعین پیدا میکند و انسان متقی باید در اندیشهاش و انگیزهاش و اخلاقیاتش تقوا داشته باشد. هر سه وصف هم با وصف «یومنون»، «یقیمون» و «ینفقون» به صورت مضارع آمده است. در ادبیات گفته میشود فعل مضارع برای استمرار است. پس انسانهای باتقوا در ایمان به غیب و اقامه نماز و انفاق در رزقشان تداوم و استمرار دارند؛ یعنی هم شروعکننده هستند و هم ادامهدهنده هستند. هم دارای علت محدثه هستند و هم دارای علت مبقیه هستند. غیب هم دو گونه است؛ همانطور که شهادت هم دو گونه است. غیب مطلق داریم و نسبی. غیب مطلق آن است که در همه حالات، برای همگان مستور و پنهان است و قابل ظهور و روشنایی نیست و غیب مطلق است. آنکه همیشه پوشیده است، برای هیچ کس علم به آن امکان ندارد و کنه به معرفت آن برای هیچ کسی مقدور نیست. مصداق این غیب، ذات باری تعالی است.
استاد سطح عالی حوزه علمیه ادامه داد: یک غیب نسبی هم داریم که در مقطعی از مقاطع دیده میشود و در مقطعی از مقاطع مشهود نیست و دیده نمیشود. مثلاً ما اخبار گذشته را نمیدانیم، اخبار آینده را نمیدانیم. حتی یکی از مصادیق غیب، ظهور امام عصر(عج) است. چرا اینها غیب نسبی است؟ چون در مقطعی از مقاطع قابل رویت نیست، اما در مقطعی از مقاطع قابل رویت است. قیامت و فرشتگان برای بعضی مشهود هستند، اما برای بعضی جزء مصادیق غیب هستند، چون غیب نسبی هستند. شهادت هم مطلق و نسبی دارد. جالب اینکه غیب نسبی با عالم شهادت قابل جمع است. مثلاً ملائکه برای حضرت مریم تمثل پیدا میکردند.
وی در ادامه اظهار کرد: شهادت مطلقه اصل واقعیتی است که نسبت به هیچ موجودی غیب نیست. چه کسی میتواند بگوید خودش نیست؛ این شهادت مطلق است. برای همین شهود مطلق، خودش یک وسیله معرفت است. اینجا جایی است که باید بگوییم انسانهای متقی وصفشان این است که مومن به غیب هستند؛ یعنی به نادیدنیها ایمان دارند. آنکه به نادیدنیها ایمان داشته باشد، قطعاً به دیدنیها مومن است. کسانی میتوانند منکر غیب باشند که صاحبان مکاتب الحادی هستند؛ مثل زنادقه و مادیگرایان که همه چیز را در دیدنیها و دنیا خلاصه میکنند و ایمان به غیب ندارند. ممکن است برخی انسانهای معمولی هم جوزده شوند و ایمان به غیب نداشته باشند. اینها تقلید کورکورانه از پیشنیان خودشان دارند. برخی هم میدانند غیبی هست، اما آن را انکار میکنند و استکبار دارند.