هدف اصلی همه ائمه معصومین(ع)، احیای اندیشهها و اصلاح جوامع و حاکمیت بخشیدن به دین الهی بوده است. آنان، هدایت اندیشهها و تصحیح افکار و باورها را مقدم بر هر نهضت و قیام علنی و غیرِعلنی دانستهاند. اگر در زندگی امامان(ع) کار فرهنگی، علمی، تدریس، تربیت شاگردان و تشکیل محافل علمی برای خواص، بیش از اقدامهای پُرسر و صدای سیاسی به چشم میخورد، بهخاطر این است که آنان میدانند هر حرکت مثبت یا منفی، ریشه در باور و اعتقاد و نوع نگرش مردم دارد و برای اصلاح عمل باید به اصلاح اندیشه آنان همت گماشت. خلفا، نشر اندیشه و فکر و ایدئولوژی اسلامی را تاب نمیآوردند.
تبیین دوره حساس امامت امام عسکری(ع) و چگونگی رهبری شیعه؛ شیوهها و راهکارهای ارتباطی آن حضرت با شیعیان در نقاط دور و نزدیک، که از جمله مهمترین آنها سازمان وکالت بود؛ نقش ایشان در آمادهسازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و تلاش برای اثبات ولادت فرزندشان- حضرت مهدی (عج)؛ نشان دادن فرزندشان به خاصان شیعه با رعایت اصل احتیاط و تقیه؛ و بالأخره نقش مهم علمی و ارشادی و معنوی آن حضرت، از محورهای مهمی هستند که در زندگی امام عسکری (ع) باید به آن توجه کرد.
عصر امام عسکری(ع) از نظر عقاید و روشهای فکری، عصر سالم و صحیحی نبود و همهگونه دعوتها و گرایشها رواج داشت. امام نیز بنا به وظیفه خویش، به شبههزدایی و تبیین عقاید حق میپرداخت. در این عصر، ایجاد شبهه از سوی مخالفان اسلام با انگیزه گمراه ساختن مسلمین رواج داشت. امام دیدهبان مکتب و مدافع دین خدا بود و نمیتوانست نسبت به جریانهای فکری و انحرافات اعتقادی زمان خود بیتفاوت باشد. او با بیان حق، روشنگری میکرد. برخی از این گرایشهای انحرافی پیرامون قرآن بود. برای مثال، اسحاق کندی به گمان خود کتابی درباره تناقضات قرآن نوشت. امام، دلایلی در ردّ شبههافکنیهای اسحاق به شاگرد او آموخت و حتی شیوه بحث و برخورد با او را هم بیان کرد. این سخنان امام باعث شد برای اسحاق حق روشن شود و نگاشتههای خود را از بین ببرد و بسوزاند.
در این دوره، مسائل مختلفی از جمله در باب ذات و صفات خداوند نیز مطرح بود و امام در پاسخ به کسانی که درباره صفات خداوند پرسش میکردند، توصیه میفرمود که از آنچه در قرآن ذکر شده، پا فراتر نگذارند.
از انحرافات دیگر آن عصر، رواج جعل حدیث و نشر روایات دروغین در میان مردم بود. آن حضرت نسبت به کسانی که با جعل حدیث، روایات دروغ را به آن حضرت و پدر بزرگوارش نسبت میدادند، محاجه و افشاگری میکرد. امام از شیعیانش میخواست تا آنان را طرد و فریب دروغپراکنی آنان را نخورند. اصولاً امامان شیعه از همان آغاز بحثهای کلامی، دیدگاههای خود را تا آنجا که ممکن بود برای عموم و در موارد دیگر برای شیعیان خود بیان کرده و میکوشیدند آنان را از نفوذ عالمان و محدثان خودفروخته بازدارند. امامان(ع) در برابر احادیث جعلی میایستادند، بهطوریکه در موارد لازم تحریفات و جعلیات را پاسخ داده و همچنین نادرستی برداشتهای عامیانه و ظـاهرانه آنـان را در تفسیر بـرخی از آیات متشابه و احـادیث نشان دهند. چنین حرکتی را میتوان در زندگی فکری همه امامان و درباره برخی بیشتر دنبال کرد و در زمینه مواضع کلامی و فقهی آن بزرگواران به نتایج خوبی دست یافت.
با وجود سختگیریهای خلافت نسبت به ارتباط شیعیان با آن حضرت، در منابع حدیثی از امام عسکری (ع) احادیث زیادی نقل شده و راویان از آن حضرت کم نیستند، درحالیکه عمر آن امام نیز کوتاه بود، خلفای عباسی، برای جلوگیری از نشر فضایل و علوم آن حضرت، تضییقاتی را برای او و مردم در ارتباط و دیدار فراهم کرده بودند. درعینحال، عالمان و راویان در هر فرصتی که پیش میآمد، با آن بزرگوار دیدار میکردند. آنان از حافظان میراث علمی و فقهی و کلامی امام بودند. احادیث وارده از آن حضرت، نامهها و رسالههای گوناگون که در زمینههای مختلف، برای برخی شیعیان نوشته است، گویای مکانت علمی اوست.
آنچه درباره همه امامان شیعه(ع) میتوان گفت این است که آنان داناترین و بافضیلتترین چهرههای عصر خود بودند، امام عسکری (ع) نیز اینگونه بود، هرچند حصارهای خلفا و محدودیتهای گوناگون نمیگذاشت ابعاد وجودی امام، برای توده مردم آشکار شود، آنان که او را میشناختند، او را با این ویژگی میستودند که او در علم، زهد، خرد، عصمت، شجاعت، کَرَم و کارهای شایسته عبادی، در مرتبه والایی قرار دارد. او یگانه عصر خود، مرجع علمی و پشتوانه فکری شیعه بود و راویان احادیث، با عنایت ویژهای سخنان و علوم آن حضرت را نقل و ثبت میکردند.