کمالالدین غراب، پژوهشگر دینی و مترجم قرآن، درباره تفسیر ساختاری قرآن کریم اظهار کرد: تفسیر قرآن کریم به عنوان یک نیاز در جامعه اسلامی پدید آمد و نسل اول صحابه و تابعین، که در کنار پیامبر اکرم(ص) میزیستند، به تفسیر نیاز نداشتند و هرجا با مشکلی در فهمیدن یا شرح و بسط آیه روبهرو میشدند، به پیامبر(ص) رجوع میکردند.
وی ادامه داد: بهتدریج، که نسلهای مختلف از زمان پیامبر اکرم(ص) دور میشدند، زبان در اقصی نقاط جهان اسلام نیز تحول یافت و اندیشههای گوناگونی نیز به فرهنگ اسلامی ورود کرد و نیاز به تفسیر قرآن در جامعه اسلامی احساس شد. تفاسیر اولیه از قرآن تا چندین قرن بیشتر جنبه روایی داشت، یعنی هرکجا مشکلی از مفهوم قرآن به وجود میآمد، براساس روایتی از پیامبر(ص) یا ائمهاطهار(ع) مشکل حل میشد و بر همین اساس در برخی از قرآنهای اولیه روایات و احادیث از پیامبر اکرم(ص) در کنار آیه نوشته میشد. همچنین نخستین تفاسیر روایی بود و از قرن چهارم نخستین تفسیرهای عقلی آغاز شد که در اهلتسنن میتوان به تفسیر طبری و در اهلتشیع به تفسیر شیخ طوسی اشاره کرد.
این پژوهشگر دینی و مترجم قرآن در پاسخ به این سؤال که آیا تفاسیر فوق همچنان برای نسل امروز قابل استفاده است یا ضرورت دارد که شیوه دیگری از تفسیر داشته باشیم، اظهار کرد: دو نوع فرضیه از کنار هم آمدن آیات قرآن وجود دارد، یک فرض این است که آیات قرآن بدون هیچ وابستگی و پیوستگی به یکدیگر یا با وابستگی و پیوستگی کمتر به یکدیگر در میان سورهها پراکنده شدهاند و قرآن همانند کشکول تشکیل شده است. در این فرضیه تفاوتهایی که در سورهها وجود دارد بیشتر از لحاظ جنبه ظاهری و ادبی تا از منظر معنایی و مفهومی قابل اعتناست، یعنی اگر ساختار نحوی، صرفی، ادبی و زیباشناسانه آیات نبود و هرکدام ساختار متفاوتی نداشتند، تفاوتی نمیکرد که آیات سوره آلعمران نازل را در سوره بقره یا سورههای دیگری بگنجانیم. همچنین اگر سورههای قرآن وجود نداشت، در اصل ماجرا تفاوتی نمیکرد و به نظر میرسد که این فرضیه از قرآن خودآگاهانه نبوده است و تفسیرهای قدیم و ترجمهها بر همین اساس نوشته شده است.
این قرآنپژوه بیان کرد: در تفسیرهای قدیم یک آیه از همه جهات صرفی، نحوی، ادبی و زیباشناسانه بررسی میشد، لغات ریشهیابی و مفهوم بسیار گسترده و باز میشد و اگر مسبوق به سابقه تاریخی بود، آن سابقه تاریخی هم گنجانده میشد. همچنین یک آیه از همه ابعاد بررسی میشد و بعد مفسر به سراغ آیه بعدی میرفت و این روند تکرار میشد و به این دلیل با یک تفسیر مفصل مواجه میشویم. در مقابل این دیدگاه، دیدگاه دیگری از تفسیر و مطالعه قرآن وجود دارد که جداسازی میان سورهها تنها در نامهایشان نیست، بلکه در اهداف و مقاصد آنها هم به چشم میخورد، یعنی هر سوره شخصیت ممتاز و متمایزی از نظر معنایی، مفهومی و موضوعی برای مخاطبان دارد که با هدف هدایتی، ارشادی و معنایی سوره دیگر متفاوت است. در این دیدگاه این تفاوت در میان سورههای کوتاه کاملاً آشکار است.
غراب با تأکید بر اینکه تفسیرهای قدیمی برای نسل امروزی کفایت نمیکند و ضرورت دارد به تفسیرهای دیگری از قرآن بپردازیم، گفت: وقتی یک سخنران سخنرانی را آغاز میکند، برای بیان مقصود مطالب متفاوتی را میگوید تا در انتها نکتهای را برای مخاطبانش بیان کند. همچنین تفسیرهای قدیم مانند این است که جملهای را بگویید و در انتها نتوان مفهوم و منظور خاصی را استنباط کرد. از اینرو به نظر میرسد که سورهها شبیه به یکدیگرند. تفسیر ساختاری به دنبال این است که ما دریابیم هدف هدایتی، ارشادی، فکری و معنوی و پیام اصلی و نهایی از بیان یک سوره چیست و با مطالعه کلی آیات، پیام اصلی خداوند متعال در یک سوره دریافت میشود.
وی با اشاره به اینکه در همه سورههای قرآن اندیشههای مشترکی همچون توجه به یگانگی خداوند، اعتقاد به توحید، نبوت، معاد، اندیشه کردن در کائنات و رستاخیز وجود دارد، افزود: تفسیر ساختاری به دنبال این است که پیام ویژه و متمایز هر سوره بیان شود.