خلاصه داستان:
کاب کوچولوی کنجکاو به همراه مادرش برای گردش به جنگل می رود، کاب به هر جا و هر چیزی که میرسد، سؤال میپرسد. چرا برگهای درختان ریخته است؟، چرا بعضی از دوستانم خواب هستند؟، چرا پرندهها به سفر میروند؟، چرا باد میآید؟، چرا رودخانه یخ زده است؟، چرا از دهنم بخار بیرون میآید؟ و ...، مادر کاب به تمام سوالات کاب پاسخ می گوید.
کاب اولین زمستانش را تجربه میکند. بعد از سفرشان در جنگل، آنها به لانه باز میگردند و کاب که سردش شده درآغوش گرما بخش مادر، اولین شب زمستانی را میگذارند ...