حجتالاسلام والمسلمین امیرمیثم سعیدی از اعضای دفتر آیتالله جوادی آملی در یادداشتی به تشریح شخصیت حضرت امام خمینی(ره) از منظر آیتالله جوادی آملی پرداخت. متن این یادداشت به شرح زیر است:
بدون شك یكی از بارزترین چهرههایی كه تاریخ بشریت به چشم خود دیده شخصیت متعالی امام خمینی(قدس سره) است كه با ظهورش لمعان پرفروغ و تلألؤ فروزنده اسلام را در همه جا گسترانیده و بعثت انبیا و امامت اوصیا را در خاطرهها زنده كرده است. همان گونه كه علی(علیهالسلام) در ارتباط با پیغمبر(صلَی الله علیه وآله وسلَم) می فرماید: «من در سایه تبعیت از رسولالله(صلّی الله علیه و آله و سلّم) جایی قدم نهادم كه شجعان عرب و ابطال عجم راجل بودند» در مواضعی كه امام(قدس سره) در ورود به آن میدان تنها بوده بر بال اندیشه برخاسته از فكر عالی امام، نشسته و زمینههای حیرت و جهالت و ضلالت و گمراهی را از بین میبرد و اگر رزمندگان و بسیجیان و سلحشوران میدان نبرد نمودِ شجاعت و ظهور رشادت امام(قدس سره) بودند استاد عالی مقام حضرت آیت الله جوادی آملی(دام ظلّه) نمودِ آن مرحله عالیه هستی امام(قدس سره)، یعنی اندیشه، معرفت و گرایشات خاص توحیدی آن انسان فرزانه است. لذا به جرأت می توان نزدیك ترین راه در جهت شناسایی امام راحل(قدس سره) را در بیان و بنان استاد معظم(دام ظلّه) جست و جو كرد.
از بزرگترین نایبان امامان معصوم(علیهمالسلام) حضرت روح الله الموسوی الخمینی(قدس سره) معروف به امام خمینی(قدس سره) است كه محور تمام رفتار، گفتار و كردار و قیام و قعود وی با حُسْن فعلی و حُسْن فاعلی عادلانه همراه بود و همان گونه كه هر كدام از امامان معصوم(علیهمالسلام) مظهر اسمی از اسمای خاصّ الهی در مقام ظهورند گرچه در مقام جمع الجمعی، همه آنها مظهر اسم اعظماند هر كدام از نایبان آنان نیز نیابت شخصی از اشخاص آن ذوات نورانی را دارند، هرچند در مقام نیابت كبرا، نایب همه آن ذوات نورانیاند.
نیابت امام خمینی(قدس سره) در نهضت اسلامی بیش از هر چیز به نیابت از حضرت حسین بن علی بن ابی طالب(علیهماالسلام) شباهت داشت، چنان كه نیابت آن عنصر كم بدیل در نشر معارف عقلی و نقلی از حضرت امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) بود كه البته مجموعه همه كمالهای علمی و عملی به شكلی اوفر و اعلا و اتمّ و به نحو اصالت در وجود مبارك حضرت ولی عصر(عج) حاصل است؛ حفظ استقلال و عزت در برابر دولت طغیانگر و حاكم جبّار داخلی و خارجی، از ویژگیهای امام خمینی(قدس سره) بود، چون رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود: «مَنْ أقرّ بالذلّ طائعاً فلیس منّا أهل البیت» یعنی هر كس در برابر ظالم، اظهار مَذِلّت كند و با طَوْع و رغبت در برابر ستم تسلیم گردد، از خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام) بیگانه است، چون آن ذوات نورانی مَثَل اعلای عزّت خواهی و ستم ستیزیاند.
زعیم بزرگ حضرت آیتالله العظمی امام خمینی(قدس سره) توانست جاهلیت شاهنشاهی را سركوب كند و آن را به دست نسیان بسپارد: «فَقُطِعَ دابِرُ القَومِ الَّذینَ ظَلَموا والحَمدُ لِلّهِ رَبِّ العلَمین» [۲]؛ و چون پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس مكتب و رهنمود مراجع تقلید و روحانیت جهان تشیع و اسلام بود، حفظ دستاورد های آن نیز بر همین اساس است و غفلت از زیربنای انقلاب و انحراف از رهبریهای حضرت امام راحل(قدس سره) زمینه شكست و انهدام كاخ رفیع قسط و عدل را فراهم میآورد.
شرح انس و آشنایی با رهبر كبیر انقلاب اسلامی
وقتی از حوزه تهران به حوزه قم مهاجرت كردم، بحث «اصول فقه» ایشان مجمع فضلا بود. از آنجا كه حكیمی قوی و عارفی نیرومند بود، مسائل علم اصول فقه را كه جزو علوم اعتباری و با قواعد عقلا و امور عرفی آمیخته است، آن چنان فولادین تحلیل میكرد كه از حدّ جزمی كه در محدوده علوم اعتباری مؤثر است، پایینتر نیاید، چون حكیم فولادمنش و انسان كاملِ استوار و محكم، بسیار محكم سخن میگویند و محضر درسشان نیز فولادپرور است، از این رو ایشان اصول فقه را چون درس معقول، محكم مطرح میكرد و هرگز اجازه نمیداد كه مسائل آن با اوهام صرف و اعتباریات آمیخته شود. سخن هر انسانی ترجمان عقل اوست، محكم سخن گفتن نشانه حكمت گوینده است. سیره استاد عالی مقام، حضرت امام خمینی(قدس سره) آن بود كه شاگرد، آزاداندیش و مستقل باشد، چرا كه خود آزادمنش و مستقل بود.
ایشان روش افرادی را كه میكوشیدند، انس با عوام و تحصیل درآمدهای دنیایی از راه ارتباط با آنها را نوعی كمال و نبوغ بدانند، به شدت محكوم میكرد و در درسها عموماً و در موعظههای پایان درس خصوصاً، این روش را میكوبید، چنان كه خود هرگز به این فكر نبود كه به ثروتمندان و زراندوزان دنیا نزدیك شود؛ یا آنها را از نزدیك بپذیرد و از این راه برای خود درآمدی تهیه كند. قسمت مهم تقوای حضرت امام راحل در آزادمنشی و استقلال فكری ایشان بود. هرگز از اقبال و ادبار طلاب نه لذت میبردند و نه احساس رنج میكردند. طلاب شیفته محضر ایشان، گذشته از مقام علمی، جذب فولاد منشی، استقلال، آزادخواهی و روح سرشار و بلند حكیمانه ایشان بودند.
سالی چند بار مخصوصاً در پایان سال تحصیلی به مناسبت فرارسیدن ایام پربركت ماه مبارك رمضان، ایام محرم یا تعطیلات تابستانی، طلاب را نصیحت میكردند و این درس بود و ما همان طور كه اصل درس ایشان را به عنوان برنامهای رسمی ضبط میكردیم، نصیحت ایشان را نیز درس اصلی قلمداد میكردیم. سخن ایشان، هم پرمحتوا و پربار و مبرهن بود حسن فعلی داشت و هم از جان نیرومند، آگاه و عارف نشئت میگرفت و حُسن فاعلی داشت. او گویندهای حكیم و عارف بود؛ پس از فهمیدن و معتقد شدن[۱]، سخن می گفت، لذا گفتارش در اعماق جانها اثر میگذاشت.
او فریب هیچ فریبكاری را نمیخورد و هرگز برای فرزندان خود بیش از اندازه خدمت و ارج نمیپذیرفت؛ حتی برای شهید آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی نیز كه از دوستان صمیمی و مقام علمی او نزد فضلا مبرهن بود، بیش از حد لازم حساب باز نمینكرد و اجازه نمیداد احدی حتی آن بزرگوار در كار شخصی ایشان دخالت كند. سیره آزادمنشی، مستقل بودن و بزرگ منشی حضرت امام راحل(قدس سره) طلاب را به سوی خود میكشانید. پس از ارتحال مرحوم آیت الله العظمی بروجردی(قدس سره) یك خلائی بود و یك اختلاف؛ اما این بزرگ حكیم و فقیه الهی و بزرگ اصولدان دینی، كوشید با كناره گیری از این گونه صحنهها آن خلأ را با «اخلاق الهی» پركند. حضرت امام بی آنكه داعیه مرجعیت داشته باشد، مرجعیت به خدمت ایشان رفت و بدون اینكه ادعای زعامت داشته باشد، صحنه انقلاب پیش آمد و زعامت به خدمت او رفت.
در نجف از امام خمینی(قدس سره) اجازه خواستند كه رساله ایشان را به زبان اردو ترجمه كنند تا به پاكستان بفرستند؛ ایشان پرسیدند: «مگر آنجا رساله نیست؟»؛ عرض كردند: «رساله بعضی از مراجع هست»؛ حضرت امام(قدس سره) فرمودند: «بس است دیگرپم رژیم ستمشاهی برای تضعیف حوزههای علمیه میكوشید راهی را باز كند كه فضلای روشن از حوزهها بروند و جذب آنها شوند. آن روز قصد رژیم پلید طاغوت، «تضعیف روحانیت» بود تا هم حوزهها را خالی كنند و هم علمای بزرگ را به رژیم پیوند دهند. آنها نزد چند نفر از بزرگان علم همچون مرحوم فرزانه رفتند و از ایشان كه از بزرگان حكمت و علوم عقلی در قمشه اصفهان بود، برای تدریس دعوت كردند؛ ولی در پاسخ مرقوم فرمودند: «اكنون كه ضعف رو به قوت نهاد و قوت رو به ضعف، منتوان تدریس ندارم»؛ یعنی دیگر پیر شده ام و نمیتوانم تدریس كنم.
چون از ایشان ناكام شدند، خدمت مرحوم آیت الله شیخ محمّد تقی آملی(قدس سره) رفتند ایشان شرحی بر مصباح الهدی و تعلیقهای بر شرح منظومه دارند تا در دانشكده معقول و منقول تدریس كند. مرحوم آقای آملی میفرمودند: «آنها كه درس نمیخواهند، بلكه میخواهند ما را بدنام كنند، من وضع حالم و عذرم را شرح دادم كه مقدورم نیست؛ آنها گفتند: اگر شما به دانشگاه نمیآیید، ما دانشجویان را هفتهای یك روز به منزل شما میآوریم، تا شما در منزل تدریس كنید»[۲] ایشان میفرمودند: «من هیچ چارهای نداشتم، لذا به ائمه معصومین(علیهم السلام) متوسل شدم و چهارده صلوات نذر كردم كه آنها از من دست بردارند، و الاّ ناچارم كه مسافرت كنم امّا به لطف الهی صلواتها اثر كرد و دیگر به سراغ من نیامدند. پس از ایشان خدمت مرحوم علاّمه رفیعی(قدس سره) رفتند؛ ایشان چون سن زیاد و شهرت بیشتری داشت و بسیاری از آقایان نزدشان درس میخواندند، به آنان كه آمده بودند صریحاً فرموده بودند:
برو این دام بر مرغی دگر نه/ كه عنقا را بلند است آشیانه
از این مجموعه معلوم میشود كه امام خمینی(قدس سره) كه بود و با چه رژیمی درافتاد! آن روز شخصیتهای مهم بر اثر شدت خفقان جز توسل راه دیگری نداشتند: مرحوم آیت الله شیخ محمّد تقی آملی(قدس سره) رنجهای تبعید را از دوران كودكی درباره پدر خود دیده بود، كه قبل از رضاخان میخواستند پدر او را مانند مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری(قدس سره) به دار بكشند؛ ولی چون خون ایشان بر جامعه اثر كرده و وحشت زده شده بودند، دیگر كسی را اعدام نكردند؛ امّا پدر مرحوم آیت الله شیخ محمّد تقی آملی را مدّتها تبعید كردند، از این رو در چنان خفقانی چارهای جز توسل نداشتند و در چنین فضایی امام راحل(قدس سره) قیام و كلّ نظام را عوض كرد؛ از این جهت اگر كسی به دنبال حضرت امام(قدس سره) حركت كند، عمل خوبی انجام داده است؛ امّا كار مهم را ایشان كرد و نخستین كسی بود كه در عصر اخیر توانست در برابر رژیم طاغوت بایستد و با استمداد از امدادهای غیبی آن را به دست نسیان بسپارد. «طُوبی له وحُسنُ مآب»!
نوآوریهای فرهنگی امام
حضرت امام خمینی(قدس سره) نوآوریهای فرهنگی و فكری فراوانی داشت كه در سایه آنها رهبری را تصاحب و قافله دلها را تسخیر كرد. ایشان از افكار بلندی برخوردار بودند كه احیاناً در لابهلای كتب و آثار علمی سلف صالح به چشم میخورد؛ اما آنها آن توان را نداشتند كه این اندیشه را از «علم» به «عین» آورند و او این اندیشههای بلند را كاملاً ترسیم و عملاً اجرا كرد و به همگان فهماند كه میتوان آنها را عینیت بخشید. حضرت امام صادق(علیه السلام) از وجود مبارك رسول گرامی صلی الله علیه و آله و سلم چنین نقل فرموده است: «أفضل الناس من عشق العبادة فعانقها؛ و أحبّها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها؛ فهو لایبالی علی ما أصبح من الدّنیا علی عُسر أم علی یسر»، پس برجسته ترین مردم كسانی هستند كه به عبادت «عشق» ورزند و آن را دست به گردن بپذیرند؛ دوست عبادت باشند و با آن معانقه كنند.
حضرت امام خمینی(قدس سره) نیز در طلیعه تفسیر نورانی سوره حمد، بهترین مردم را كسی میداند كه عبادت را معشوق خود بداند و به آن دل ببندد؛ نه اینكه صرفاً عبادت را بفهمد؛ یا تنها برای آن برهان آورد، كه این حدّ وسط است، نه حدّ نهایی. آن كه همه تهمتها را به جان میخرد و همه رنجها را تحمل میكند، به جایی رفیع دل سپرده است وگرنه هرگز توان تحمل آن تهمتها را ندارد. هیچ تهمتی از فكر هیچ سیاست بازی نگذشت، مگر اینكه نظیر آن شب نامهها كه بعد از فاجعه ۱۵خرداد ۱۳۴۲(هـ .ش) در قم پخش میشد، با نیش قلم یا نیش زبان درباره حضرت امام(قدس سره) گفتند و نوشتند؛ ولی این عالم ربّانی همه را تحمل كرد و این شدنی نیست، جز به استناد همان كه فرمود: من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم/ چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم
حضرت امام خمینی(قدس سره) در تفسیر شریف سوره حمد این تعبیر را داشتند كه: «جوانها بهتر از سالمندان میتوانند خود را نجات دهند».همه ما باید بكوشیم تا خاطرات خوشایند و جاذبه دارمان را، طرد كنیم، چون این نوع جاذبهها مصداق این حدیث شریف است: «فإنّما مثل الدنیا مثل الحیة، لینٌ مسّها قاتلٌ سمّها»؛ دنیا مانند مار است كه تماس با بدنش نرم و سمّ آن كشنده است. یكی از نوآوریهای امام بزرگوار(قدس سره) درباره تبیین معنای «دنیا»ست كه میفرمود: «دنیا خود شما هستید. انسان «بد» خود دنیاست، وگرنه آسمان، زمین، درخت، كوه، صحرا و دریا هیچ كدام دنیا نبوده، بلكه از «آیات الهی» هستند و خدای سبحان از همه آنها با تجلیل یاد كرده است». هرگز از آسمان و اختران گنبد مینا و از زمین، كوهها، معادن دل زمین، دریا و موجودات دریایی بدگویی نشده است، اینها دنیا نیستند. «دنیا» كه ضمیر و قلب، متوجه اوست، مجموعهای از «عناوین اعتباری» است كه انسان تبهكار را به خود سرگرم كرده است. مجموعه خودخواهیها دنیاست و به جهنم تبدیل خواهد شد.
شاید با رحلت فقیهی نامور خلأیی آشكار شود كه باید قرنها بگذرد تا پر شود؛ یا با ارتحال رهبری ثلمهای در دین پدید آید كه با گذشت قرون متمادی ترمیم نگردد و فقدان اسفبار رهبر كبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی(قدس سره) از این قسم بود. چون او به حضرت نبی اكرم صلی الله علیه و آله و سلم تأسی كرد و عبد صالح ذات اقدس الهی بود، میتوان درباره رحلت وی (به شكل نِسبی و نه نَفسی) گفت: «لقد انقطع بموتك ما لم ینقطع بموتِ أحدٍ من العلماء الرّبّانیین».
رهاورد امام
معمولاً سلسلهای القاب و تشریفات برای بسیاری از علما هست؛ از قبیل تعارف و ستایشهایی منقوش بر كتیبه سنگ قبر مردهها؛ ولی اینها هرگز فایده ندارد، چون حضرت امام(قدس سره) غیر از اینها بود. بسیاری از افراد تا زندهاند، اثری از آنها نیست و تنها پس از مرگشان عدّه ای بر بالای قبرشان گرد میآیند، كه هیچ سودی ندارد. ذكر اینكه «امام این چنین بود»، «این چنین درد دل داشت»، «این چنین مقامات داشت» و... همان سنگ قبری است كه برای همه هست و سودی ندارد، چرا كه هر عنوان و لقبی را كه پیدا كنید، خوش زرق و برق تر از آن را دیگران روی سنگ قبرها نوشتهاند، پس باید تبیین شود كه امام راحل(قدس سره) چه كرد؛ نه اینكه چه در باطن خود داشت، چون در باطن خود هرچه داشت، اثباتپذیر نیست و دیگران نیز همین ادّعا را درباره مردههای خود داشتهاند؛ امّا از آنجا كه كار امام امّت(قدس سره) بی سابقه بود و دیگران هرگز چنین رهآوردی نداشتند، معلوم میشود كه ایشان چیزی در نهان و نهاد خود داشته است كه دیگران فاقد آن بودهاند، بنابراین از قیام ایشان، باید پی برد كه در نهان خانه جان خود چه داشتند. این، خطّ اصلی در خطوط كلّی علمی و عملی تبیین سیره و سنّت امام راحل و تحلیل ابعاد شخصیت ممتاز آن حضرت است.
باید دید كه این رهبر عظیم چه كرد كه ثلمه ناشی از ارتحال او به این زودی پر نمیشود و انِجاز كوتاه یا دراز مدّتِ وعده «ما نَنسَخ مِن ءایةٍ اَو نُنسِها نَأتِ بِخَیرٍ مِنها اَو مِثلِها » [۱] درباره اش مشخص نیست و روشن نیست كه خدای سبحان چه زمانی خیر یا مِثْل او را بیاورد. او در سلسله عارفان محقّق جای داشت و حضرت امام خمینی(قدس سره) نه تنها «مهندس اسلام» بود، بلكه «معمار اسلام» نیز بود: ایشان نه تنها فهمید كه دین چه میگوید، بلكه كوشید تا دین را از صفحه كتاب به درآورد و در صحنه جامعه اجرا كند.
امام امت(قدس سره) معماری بود كه بر اسلوب هندسه اسلام شناسی، ساختمان عظیمی را پیافكنی كرد و به پایان رساند و همه دیوارها و سقفهای آن را چون «بنیان مرصوص» ساخت. ابتكار امام خمینی(قدس سره) در «فقه اكبر» (فلسفه و عرفان) این است كه ایشان نه تنها گوهر ذات را متحول كرد و در مقاطع چهارگانه و اسفار اربعه طی طریق كرد، بلكه جهانی شد كه در همه جا حضور و ظهور پیدا كرد و همه چیز را زیر پوشش و اِشراب و اشراف خود قرار داد، لذا حضرتش گاهی غرب متجاوز را به استیضاح میكشاند و زمانی شرق مُلحد را به توحیدناب فرا میخواند.
سیدنا الاستاد، امام خمینی(قدس سره) در ذیل این كریمه میرماید: «از این آیه به خوبی برمیآید كه نیل به معرفت و باطن، جز از راه ظاهر و حفظ آن میسّر نیست. این چنین نیست كه كسی بتواند ظواهر شرعی را رعایت نكند و بگوید من اهل سیر و سلوكم و به باطن رسیدهام». مرحوم صاحب جواهر(قدس سره) در سخن بلندی میفرماید: «در نظام هستی، ذات اقدس اله «ربّ» است و امامان معصوم(علیهم السلام) «وزرا»ی دستگاه الهی هستند و دیگر افراد به منزله رعایایاند» و وقتی رعایا را با هم میسنجیم، بعضی از آنها به مقامی رسیدهاند كه قیاس هیچ یك از رعایا با آنها درست نیست و این خصیصه در امام راحل(قدس سره) بود.
اكنون بنگرید كه امام معصوم(علیه السلام) چه كرد و امام امّت(قدس سره) چه میكند و آیا شما راه امامان معصوم(علیهم السلام) را در غیر امام خمینی(قدس سره) نشان دارید؟ اگر چنین است ما را هم باخبر كنید؛ عرفان امام، تنها «نظری» نیست؛ او تنها شارح كتب «ابن عربی» یا نگارنده تعلیقه بر فصوص و مصباح نیست؛ بنگرید كه چه كرد و چه گفت؛ در بین شاگردان امامان معصوم(علیهمالسلام) جز حضرت امام خمینی(قدس سره) كدام شاگردی بوده است كه این «سیاست» را با «معرفت» هماهنگ كرده باشد؛ با این جملات تبعید شود؛ با این نیایشها به زندان برود و با این راز و نیازها اهانت ببیند؟ این همان راه امام هفتم(علیه السلام) است كه فرزند برومندش امام خمینی(قدس سره) پیموده است.