بزرگ مردان باوفا : امام حسين عليه السلام و يارانش
۱۴۰۰-۰۵-۱۷

Description: C:\Users\Administrator\Pictures\ئ.png

پدیدآور: شمسي (فاطمه) وفايي؛ تصويرگر: محمد پيريايي

مشخصات نشر: قم: بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه عليمه قم)، 1390.

مشخصات ظاهری: 68ص.: مصور.

شماره راهنمای دیویی: ب 659 و 953/ 297

معرفی کتاب:

کتاب « بزرگ مردان باوفا : امام حسين عليه السلام و يارانش»، بیان رشادت های امام حسین علیه السلام و یاران ایشان در واقعه ی کربلاست که از زبان پدربزرگ برای نوه اش « سمانه»، بازگو می ­شود.

پدربزرگ سمانه، در حمله ی نظامیان کشور عراق به وطنش ایران، شیمیایی شده ­است.  او با یادآوری 15 خرداد ماه و تبعید امام خمینی (­ره) که مانند جدّش امام حسین علیه السلام به کارهای بد پادشاهان اعتراض می کرد و مردم را به کارهای خوب دعوت می کرد، ماجرای قیام امام حسین(ع) را به زبان کودکانه و ساده روایت می کند.

سمانه، هر شب، با گوش سپردن به حرف های پدربزرگ، با گوشه ­ای از واقعه ی عظیم کربلا آشنا می شود. او در پایان صحبت های پدربزرگش، کودکان دیگر را به یک همراهی با متن کتاب، مانند رنگ­آمیزی و یا  وصل­کردن نقطه چین­های خیمه و ... دعوت می کند.

از ویژگی های دیگر کتاب « بزرگ مردان باوفا : امام حسين عليه السلام و يارانش» ، این است که با بیان شرح حال بعضی از دوستان جبهه و جنگ پدربزرگ سمانه، خواننده با گوشه ای از دلاوری ­های مردم ایران که برگرفته از مکتب امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان می ­باشد، آشنا می شود.

کتاب حاضر، مناسب گروه سنی « ج» یعنی سال های پایانی دبستان می ­باشد.

در بخشی از کتاب « بزرگ مردان باوفا : امام حسين عليه السلام و يارانش» چنین می خوانیم:

گفتم: « امام می توانست بگوید که یزید را قبول دارد، ولی بعدا هر کاری که درست بود، انجام دهد».

پدربزرگ، نگاهی به ساعتی که بالای سرش تیک­ تاک می­ کرد انداخت و گفت: « امام به هیچ قیمتی دروغ نمی گفت».

از حرفی که زده بودم، خجالت کشیدم و در دلم به امام قول دادم که هیچ وقت گول شیطان را نخورم، تا بتوانم مثل امام زندگی کنم.

مؤلف/نویسنده/عکاس:
منبع:
برداشت نویسنده از کتاب
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید