مجتبی خرسندی؛ شاعر آئینی و نوحهسرای کشور، سه شعر نوسروده خود در مدح حضرت امیرالمومنین علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) را در اختیار ما گذاشته است.
«ای در»
کاری کن ای در من ماندهام تنها، مرا یاری کن ای در
خود را سپر کن در حق من قدری فداکاری کن ای در
از همسر من در بین دشمنها نگهداری کن ای در
من که غریبم حدّاقل تو آبروداری کن ای در
او باردار است ازضربه بر پهلوش خودداری کن ای در
در بستر افتاد حالا بیا از او پرستاری کن ای در
از شرم زهرا از چشمهایت اشک خون جاری کن ای در
زهرای من رفت فکری به حال این گرفتاری کن ای در
«عزل»
دنیا ندارد عاقبتی جز تلف شدن
غیر از غلام کوی امیر نجف شدن
هر بیشرف که عاشق مولا نمیشود
ای دل بکوش در طلب باشرف شدن
اجداد ما محب علی بودهاند و بس
یارب روا مدار به ما ناخلف شدن
او را شناختیم و خدا را شناختیم
حالا رواست بر دل ما «مَنعرف» شدن
گیرم هزار مرتبه دشمن حدیث ساخت
اما نبود حدّ کسی «لوکشف» شدن
مدح علی و لعن سقیفه دو گوهرند
هر دل امین نبود برای صدف شدن
از سمت آسمان نجف تیر میرسد
ما را نبوده غیر سراپا هدف شدن
گردنکشان قوم عرب خوب واقفند
مرگ است در نبرد به حیدر طرف شدن
عزل از مقام آدمیت بوده از ازل
هردل برای دشمن شاه نجف شدن
ما را مرام مادرمان یاد داده است
باید به پای عشق علی جان به کف شدن
«همسر»
در میان خلق با او بوده همسر فاطمه
از ازل ساقی علی بودهست و کوثر فاطمه
نام زهرا میدرخشد در میان اهلبیت
سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه
چون کلام حق که با «هُم فاطِمَه» آغاز شد
در میان پنجتن هم بوده محور فاطمه
در بهای آفرینش از نبی و از علی
با حدیث قدسی «لولاک» شد سر فاطمه
هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب
فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه
سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیم
نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه
مرتضی با ذوالفقار انگار جولان میدهد
خطبهخوانی میکند تا روی منبر فاطمه
هرخطیبی صحبت از حجبوحیا وفضل کرد
انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه
هرکسی در روضههای اهلبیتش کار کرد
پاسخش را میدهد چندین برابر فاطمه
بر قلوب شیعیان مهر شفاعت میزند
میتکاند چادرش را روز محشر فاطمه
انتهای پیام