«فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّى لا يَصْلَاهَا إِلَّا الْأَشْقَی الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّى وَ مَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَى وَ لَسَوْفَ يَرْضَى»
بعد از اینکه مسیر صحیح و ناصحیح در این آیات بیان شد، خداوند میفرماید افراد به دو دسته تقسیم میشوند؛ برخی مسیر صحیح را رعایت نمیکنند و گرفتار آتش میشوند، برخی رعایت میکنند و متنعم به نعمات بهشت میشوند. آنهایی که در مسیر صحیح حرکت میکنند دو نشانه دارند، یکی اینکه از اموالشان به دیگران عطا میکنند و اینطور نیست صرفا به خودشان بیاندیشند. با پرداخت مالشان، هم مال و هم خودشان را تزکیه میکنند. جلسه قبل گفتم گاهی یک مطلب کلی گفته میشود که همه خوبیها در آن هست. بعد به خصوص یکی از خوبیها یادآوری میشود، به خاطر اینکه گوینده میخواهد به آن یک مطلب اهمیت بدهد. مثلا قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ»، یعنی مردم باتقوا باشید. در «باتقوا باشید» همه چیز هست، اعم از ترک بدیها، انجام خوبیها و اخلاق نیک. بعد فرموده است: «وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا». یعنی حرف خوب و محکم بزنید. در بیان قبلی این دستور هم وجود دارد ولی در میان کارهای خوب مواظب زبان بودن ذکر شده است این به خاطر اهتمام به مسئله مراقب زبان بودن است. گاهی نظر به خصوصیت دیگری است مثل اینجا که میفرماید: «الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَكَّی».
خیلی به جا است انسان غفلت نکند و از اموال خودش هرچه بیشتر پیش بفرستد و عالم بعدش را تامین کند و امروز را به فردا و فردا را به روز دیگر و این ساعت را به ساعت دیگر نیندازد و در حد امکاناتش انجام کارهای خیر را به تعویق نیفکند. در روایت آمده است: «ایاک و التسویف فإنه بحر یغرق فیه الهلکی». جمله فوقالعاده است. معنایش این است از تسویف بپرهیزید. تسویف چیست؟ تسویف این است که انسان کار خوب را به فردا و پسفردا بیندازد. حضرت میفرماید انسان از این کار بپرهیزد، چون هر کس غرق شده است در همین دریا غرق شده است.
این یک خصوصیت بود. خصوصیت دیگر این است که چنین انسانی مراقب است اخلاص داشته باشد: «وَمَا لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزَى إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَی». انسان مومن اگر انفاقی میکند برای این نیست که کسی به او خوبی کرده و میخواهد متقابلا خوبی کند بلکه فقط به خاطر خدا است. در تمام کارها توجه دارد کارش برای او باشد. باید خواستههای دیگر، هدفهای دیگر انگیزههای دیگر را کنار بزند. جا دارد انسان در تمام شئونش اینطور باشد. هفته گذشته توضیح دادم خیلی کارهاست که نیاز نیست انسان نیت خدایی داشته باشد ولی میتوانیم در همه کارهایمان نیت خدایی باشد. آن وقت است که انسان اوج میگیرد. اگر اخلاص نباشد کار پوچ پوچ میشود. ممکن است یک اناری پوستش سالم مانده باشد ولی داخلش فاسد شده باشد. اگر کسی آن را بشکافد تا بخورد میبیند بوی گند میدهد و پوسیده است. اگر ظاهر کار خوب باشد ولی اخلاص در کار نباشد مثل همان انار است که پوچ میشود.
اخلاص داشتن کار سادهای نیست و مشکل است ولی ممکن است. انسان باید تصمیم بگیرد و از خدا کمک بگیرد تا موفق میشود همه حرکات و سکناتش برای خدا شود. پدری گرفتار ریا شده بود، پسر زیرکی داشت. جایی دعوت بود وقتی برگشت به پسرش گفت یک چیزی بیاور بخورم گرسنه هستم. پسرش گفت مگر دعوت نبودی و غذا نخوردی؟ گفت: من ملاحظه کردم و کم خوردم که نگویند به این غذاها رغبت دارد و فکر کنند آدم خوبی هستم. پسر گفت اگر نمازت را هم همانجا خواندی نمازت را هم اعاده کن چون نمازت را طولانی کردی بگویند آدم خوبی است.
اخلاص داشتن مشکل ولی ممکن است. به حول و قوه الهی انسان میتواند به جایی برسد که همه کارهایش برای خدا باشد. ائمه همه جا این درس را به ما دادند. در جنگ جمل یا صفین بود که حضرت امیر(ع) حمله کردند و در دل لشکر دشمن بودند. مدتی گذشت و از حضرت خبری نشد. بعد حضرت تشریف آوردند و شمشیرشان کج شده بود. حضرت خواستند دو مرتبه حمله کنند. اصحاب گفتند شما خسته شدید و ما حمله میکنیم. حضرت شمشیر را راست کردند و فرمودند خودم حمله میکنم. بعد فرمودند بدانید هیچ یک از این حملات نیست مگر برای رضای خداوند.