سوم شعبان میلاد سید و سالار شهیدان امام حسین (ع)
۱۴۰۰-۱۲-۱۵
حسین بن علی بن ابی‌طالب(ع)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء (4-61ق.)، امام سوم شیعیان است، که ده سال امامت را بر عهده داشت و در واقعه عاشورا به شهادت رسید. او فرزند دومامام علی (ع) و فاطمه زهرا (س) و نوه حضرت محمد(ص) است.
سوم شعبان میلاد سید و سالار شهیدان امام حسین (ع)

امام حسین علیه السلام در سال چهارم هجری به دنیا آمدند. آن تولد مبارک، در عین حال که اهل بیت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را شادمان کرده بود، برکت‌های فراوانی برای مردم تاریخ داشت، برکت‌هایی که با رشادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام، درس آزادگی و مسلمانی را به جهانیان آموخت تا هر انسانی در هر منطقه جغرافیایی و موقعیت تاریخی، سبک زندگی اسلامی را بیاموزد و حجت خدا بر او تمام شده باشد.
ماجرای نام‌گذاری امام حسین علیه السلام هم در نوع خود قابل توجه است. پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پرسیدند:  «این پسرم را چه نامیده‌اید؟» امام علی علیه السلام جواب دادند: «من در نام‌گذاری از رسول خدا پیشی نمی‌گیرم». نبی مکرم اسلام نیز فرمودند: «من نیز در نام‌گذاری او بر پروردگار بلند مرتبه سبقت نمی‌گیرم».، در این زمان، جبرئیل علیه السلام به آن حضرت خبر داد: «خداوند بلندمرتبه بر تو سلام فرستاده و می‌فرماید او را به نام پسر هارون نام‌گذاری کن».، آن حضرت فرمودند: «نام پسر هارون چه بود؟» جبرئیل علیه السلام گفت: «شبیر». فرمودند: «زبان من عربی است». جبرئیل علیه السلام جواب داد: «نام او را حسین بگذار که شبیر به‌زبان عربی، به‌معنای حسین است».
بنابر گزارش‌های تاریخی شیعه و اهل سنت، پیامبر اسلام (ص) هنگام تولد او از شهادتش خبر داد و نام «حسین» را برای او برگزید. رسول خدا، حَسَنین (امام حسن و امام حسین) را بسیار دوست داشت و همه را به دوست داشتن آن دو سفارش می‌کرد. امام حسین(ع) از اصحاب کساء و از حاضران در ماجرای مباهله و یکی از اهل بیت پیامبر است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شده است. روایت‌های متعددی از حضرت محمد(ص) در فضیلت امام حسین نقل شده است؛ از جمله «حسن و حسین سرور جوانان بهشت‌اند» و «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است».
امام حسین-علیه‌السلام- گوهر تابناک و چراغ درخشانی است که هماره بر تارک تاریخ درخشیده و خواهد درخشید. طالبان هدایت و انسان‌ه‌ای خسته از ظلم و تبعیض و ذلت و ستیزه، نامردمی و ناجوان‌مردی را به حق رهنمون ساخته و بیدار نموده است. عنصر جاودانه‌ای که به یقین رمز ماندگاریش را در الهی بودنش باید جُست. سیره‌ ارجمندش را در قرآن باید نگریست تا به حقیقتش یا شمه‌ای از حقیقتش دست یافت. امام حسین-علیه‌السلام- نه تنها شاگرد مکتب قرآن که عِدْل و شریک قرآن است از این‌‌روست که در فرازی از زیارت‌نامۀ شریفش می‌خوانیم: «السَّلامُ عَلَیکَ یا شریکَ القُران؛۱ سلام بر تو ای شریک قرآن» و در حدیث «ثقلین» نیز همدوشی امام به عنوان قرآن ناطق و قرآن به عنوان امام صامت گردیده است.
رسولُ اللَّه -صلی الله علیه و اله وسلم- فرمودند: «انی تارکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کتابَ اللَّه و عترَتی اهل‌بیتی فَأِنَّهُمَا لَنْ یَفتَرِقا حتَّی‌ یَردِا عَلَی الحوض»۲ حال که ائمه-علیه‌السلام- بطور عام و امام حسین-علیه‌السلام- به طور خاص چنین نسبت و خویشاوندی محکمی با قرآن دارند باید تفسیر قرآن را در آنان جُست که در «وجود آن‌ها کرامت‌ها و فضیلت‌های قرآن و گنج‌های الهی نهفته است.» «فیِهْم کوائِمُ القرآن و هُمْ کُنوُز الرَّحمان»۳ در این نوشتار بر آنیم که فرازهایی از آیات نورانی قرآن را در سیره‌ی علمی و عملی آن امام همام جستجو کنیم و آیات این کتاب صامت را با نور وجود این پرتو درخشنده به نطق آوریم.
از زندگی سومین امام شیعیان در مدت سه دهه پس از وفات پیامبر(ص)، گزارش‌های اندکی وجود دارد. بعد از فوت پیامبر اکرم (ص) و شهادت حضرت زهرا (س)، امام حسین (ع) همراه خیلی خوبی برای پدر است و نقش بسیار فعال و پررنگی در جنگ‌ها در کنار امام علی (ع) داشته است، امام علی (ع) زمانی که به کوفه می‌آید امام حسین (ع) نیز به همراه او به کوفه می‌آید و زمانی که پدر به مدینه برمی‌گردد او را همراهی می‌کند، در جنگ‌های صفین، جمل، نهروان و تمامی جنگ‌هایی که حضرت علی (ع) داشته در کنار پدر بوده است.
یکی از حرکت‌های شاخصی که در این دوره امام حسین (ع) داشته، حمله‌ای است که برای قتل عثمان صورت می‌گیرد و امام حسین (ع) جزء گروهی بودند که از طرف امام علی (ع) به در خانه عثمان منصوب می‌شوند به عنوان نگهبانی که مراقب منزل عثمان باشند زیرا عثمان خلیفه مسلمانان بود و حضرت علی (ع) تلاش می‌کردند تا خلیفه کشی باب و فراگیر نشود.
در زمان امامت امام حسن (ع) پیرو و پشتیبان او بود و اقدام او در صلح با معاویه را تأیید کرد. پس از شهادت وی نیز، تا زمانی که معاویه زنده بود، به پیمان برادر وفادار ماند و در پاسخ به نامه برخی از شیعیان کوفه که برای پذیرش رهبری او و قیام در برابر بنی امیه اعلام آمادگی کردند، آنان را به صبر تا زمان مرگ معاویه فراخواند.
دوره امامت حسین بن علی(ع) با حکومت معاویه همزمان بود. بنابر گزارش‌های تاریخی، امام حسین(ع) در مواردی به عملکرد معاویه سخت اعتراض کرده است، از جمله پس از کشته شدن حجر بن عَدی نامه‌ای توبیخ‌آمیز برای او نوشت و در ماجرای ولایتعهدی یزید نیز از پذیرش بیعت خودداری کرد و در سخنانی در حضور معاویه و دیگران، این اقدام معاویه را نکوهید و یزید را فردی نالایق خواند و خود را سزاوار خلافت دانست. خطبه امام حسین (ع) در منا را نیز موضعی سیاسی در برابر اُمویان به شمار آورده‌اند. با این حال، نقل شده است که معاویه مانند خلفای سه گانه، در ظاهر به حسین بن علی(ع) احترام می‌گذاشت.
در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت،  حسين به شدت با اومخالفت كرد و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت. معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد، به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...
امام حسین علیه السلام و عاشورا
قيام حسينى
يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند، مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع) چنين فرمود: «انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد؛ آن گاه كه افرادى چون يزيد، (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند، بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند)».
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش، لذا به امر پروردگار، شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد، در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت ، و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل، پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد، هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند، و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
 هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت ، و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد، و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه ، يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند .و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند، آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود، از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ، بلكه عليه او قيام كرده است .
 يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب، آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت، و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت ، و پس از جنگى دلاورانه و شگفت ، با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت ، و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند، سلاح جنگ پوشيدند و منتظر ماندند تا امام حسين (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسين (ع ) از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد و در طول راه مكه به كربلا تا هنگام شهادت، گاهى به اشاره ، گاهى به صراحت، اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت، رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم.  اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده بود، حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد.
رسول گرامى (ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پيشوايان پيشين اسلام، شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسين (ع )، رسول گرانمايه اسلام (ص ) شهادتش را تذكر داده بود. و خود امام حسين (ع ) به علم امامت ميدانست كه آخر اين سفر به شهادتش مي انجامد، ولى او كسى نبود كه در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد، يا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن كس بود كه بلا را و شهادت را سعادت مي پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته ، از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند. بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود: «من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فليرحل معنا؛ هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد». و لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را از اين سفر منصرف سازند، غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشين پيامبر، و از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد.

منابع:
http://fa.mobile.wikishia.net/view/
https://www.tasnimnews.com/fa/news/
https://fa.alalamtv.net/news/

 

مؤلف/نویسنده/عکاس:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید