يكي از اعتقادات مسلمين باور به "حساب در قيامت" است كه پروردگار، بندگان خود را درباره گفتار و رفتار بلكه نيات و مقاصد به محاسبه كشيده و از عملكرد آنها سوال خواهد کرد. بايد متوجه بود كه هر فردي در زندگي خود چه مقدار سخن گفته و تا چه اندازه از خوب و بد عمل كرده، تمام لحظات عمرش را در چه راهي گذرانيده، در زندگي چه هدف هايي داشته و به سوي چه كاري حركت نموده است. کوچک ترین کار نیک و بد انسان ثبت می شود. در آیه 47 سوره انبيا هم آمده است: "و اگر عمل به اندازه دانه خردلي باشد، آن را خواهيم آورد و ما را كافي است كه خود حسابگر باشم".
آیه:
وَ مَا يَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَلَنْ يُكْفَرُوهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالْمُتَّقِينَ
و آنچه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد ( و پاداش شایسته آن را می بینند) و خدا از پرهیزگاران، آگاه است.
وَ لَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست؛ بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است!
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا و َمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ
کسی که عمل صالحی انجام دهد، سودش برای خود اوست؛ و هرکس بدی کند، به خویشتن بدی کرده است؛ و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمی کند!
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَره وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ َ
پس هرکس به قدر ذره ای کار نیک کرده باشد پاداش آن را خواهد دید و هرکس به اندازه ذره ای کار زشتی مرتکب شده باشد به کیفرش خواهد رسید.
روایت:
رسول اکرم صل الله علیه و آله می فرمایند:
لا تُحَقِّرَنَّ مِنَ المَعروفِ شَيئا
هیچ کار نیکی را کوچک مشمار.
حکایت:
حکایت می کنند که جمعی از بزرگان به کشتی نشسته بودند و سفر می کردند ناگهان تندبادی وزیدن گرفت و یک قایق کوچک که روی آب می رفت واژگون شد و دو سرنشین آن در میان آبهای خروشان گرفتار شدند صاحب کشتی به یکی از ملاحان دستور داد به آب بپرد و آن دو را نجات دهد ملاح اطاعت کرد و به آب پرید چرخی در میان آن دو زد و عاقبت یکی را محکم گرفت و شناکنان به طرف کشتی آورد اما آن دیگری را آب برده بود و اثری از او دیده نمی شد.
گفتیم قسمت چنین بوده و عمر این مرد به دنیا بوده است و عمر آن یکی به سر رسیده بوده.
ملاح گفت: حتما چنین است که می گوئید اما من هم به عمد یکی را انتخاب کردم و زودتر به نجاتش برخاستم.
ملاح گفت: روزی در بیابان می رفتم خسته و تشنه و گرسنه. این مرد که میبینید مرا بر شتری نشانید و آبی به من داد و آن دیگری در کودکی سیلی به من زده بود از اینرو برای نجاتش تاخیر کردم.