ارزش و اعتبار عالمان و دانشمندان به علم و دانش آنهاست و اين يک تصادف نيست که در کتاب وحي الهي قرآن مجيد، متجاوز از هفتصد مورد ماده علم و مشتقات آن به کار رفته و در اولين آيات نازل شده به رسول اکرم (ص) نیز سخن از علم ، دانش و قلم آمده است. « الذي علم با القلم؛ همان کسي که به وسيله قلم تعليم انسان نمود.» (علق:4)
آیه:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ
آیا یکسانند آنان که می دانند و آنان که نمی دانند.
وَ مَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ
و یکسان نباشند نابینا و بینا.
روایت:
رسول اکرم صل الله علیه و آله می فرمایند:
خیار أمّتی علماؤها و خیار علمائها حلماؤها
بهترین امت من دانشمندانند و بهترین دانشمندان امت من بردبارانند.
حکایت:
روزی روزگاری پیرزنی پرسان پرسان به سراغ بزرگمهر حکیم آمد و در حضور جمعی مساله ای پرسید.
بزرگمهر فکری کرد و گفت: نمی دانم باید مطالعه کنم و جواب مساله را پیدا کنم.
پیرزن پرتوقع که خیال می کرد بزرگمهر همه چیز را می داند به تندی گفت: ای حکیم حرف های نامربوط می زنی. تو وزیر انوشیروان هستی همه فکر می کنند دانشمندی! این همه مزد از دربار می گیری آن وقت نمی توانی جواب من پیرزن را بدهی.
بزرگمهر با مهربانی پاسخ داد: من همه چیز را نمی دانم و جنین ادعائی نکرده ام. اگر به من بزرگمهر حکیم می گویند به خاطر آن چیزهایی است که می دانم. اگر من همه چیز را می دانستم هرچه دربار و پادشاه به من مزد می داد باز هم کم بود. مطمئن باش پادشاه مزد مرا به اندازه آنچه می دانم می دهد نه بیشتر.
پیرزن از سخن تند خود شرمنده شد و گفت: مرا ببخش حکیم که من پنجاه سال است مکتب دارم و مردم مرا پیرزنی دانا می دانند هرگز چیزی را که پرسیده اند بی جواب نگذاشته ام تا خیال کنند همه چیز را می دانم هرچند جواب نادرست بدهم من خواسته ام مردم از من راضی باشند.
بزرگمهر گفت: کسی که می خواهد همه را از خود راضی نگهدارد ناچار بسیار جواب هایش نادرست خواهد بود و همه ما آدمیان چیزهایی می دانیم و چیزهایی نمی دانیم.