کتاب « شکوای سبز: دریافتی از سه مناجات ندبه، عرفه و شعبانیه» به قلم « سید مهدی شجاعی» به نگارش درآمده که قسمتی از متن کتاب در قسمت « دعای عرفه» را می خوانیم:
وقتی معرفتت را به من الهام کردی، حجتت بر من واجب شد و آن گاه بود که درهای عجایب حکمتت بر من گشاده گشت و مرا به شگفتی و حیرت واداشت و نگاهم به آفریده های بی نظیرت در زمین و آسمان بیدار شد. تو مرا به ذکر و شکر خودت هشیار کردی و طاعت و عبادت خویش را بر من فریضه شمردی و پیام پیامبرانت را به من فهماندی و پذیرش راه و رسم خوشنودی ات را بر من آسان کردی و در تمامی این احوال، یاری و لطف تو بر من، منت و غنیمت بود.
خدای من! آن گاه که تو مرا از بهترین خاک آفریدی، راضی نشدی که نعمتی را بی نعمت دیگر بر من جاری کنی، راضی نشدی که لطفی، لطف دیگرت را بپوشاند و در هاله بگیرد، راضی نشدی که بذل محبتی، محبت دیگرت را تحت الشعاع قرار دهد. تو با برترین منت ها و زیباترین نعمت ها و جاودانه ترین نیکی ها، انواع روزی ها را به من عنایت کردی و اقسام نیازهای مرا مرتفع ساختی و نعمت هایت را بر من تمام کردی و مرا از شر تمامی بدی ها و بدخواهی ها در امان نگه داشتی.
جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از این که راهنمایی ام کنی به سوی شاهراه قربت و موفقم گردانی به آن چه رضا و خشنودی توست. پس هر گاه تو را خواندم، پاسخم گفتی؛ هر چه از تو خواستم، عنایتم فرمودی؛ هر گاه اطاعتت کردم، قدردانی و تشکر کردی و هر زمان که شکرت را به جا آوردم، بر نعمت هایم افزودی و این ها همه چیست جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو!؟
پس تو منزهی و چه منزهی تو ای خدا از آن زمان که آغازم کردی تا آن زمان که بازم می گردانی، تو ستوده ای! تو ستایش برانگیزی! تو با عظمتی! تو بزرگی محضی!
منبع: شکواي سبز: دريافتهايي از سه مناجات ندبه، شعبانيه، عرفه/ مهدي شجاعي.- تهران: کانون پرورش فکري کودکان و نوجوانان، ۱۳۷۲. صفحه 59