عید مباهله
۱۴۰۱-۰۵-۰۲
مباهله در اصل از «بَهل» به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است، اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است. کیفیت مباهله به این گونه است که افرادی که درباره مسئله مذهبی مهمی گفتگو دارند در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند.
عید مباهله

روز مباهله
در آغاز طلوع اسلام، نجران تنها منطقه ‏مسيحى نشين حجاز بود كه به عللى از بت پرستى دست كشيده، به‏ آئين مسيح گرويده بودند. رسول اکرم (ص) به موازات مكاتبه با سران ‏دولتهاي جهان و مراكز مذهبى، به منظور دعوت نجرانيان به اسلام نيز، نامه اى به اسقف آن شهر نوشت. نمايندگان پيامبر وارد نجران شده و نامه پيامبر (ص) را به اسقف نجران دادند، که مضمون آن چنين است:
    «به نام خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب; از محمد فرستاده خدا بسوى اسقف نجران. خداى ابراهيم و اسحاق و يعقوب را حمد و ستايش مى‏كنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت ‏مى‏نمايم. شما را دعوت مى‏كنم كه از ولايت ‏بندگان خدا خارج شويد و در ولايت خداوند وارد آييد; و اگر دعوت مرا نپذيرفتيد، بايد به حكومت اسلامى ماليات و جزيه بپردازيد در غير اين صورت، به‏ شما اعلام خطر خواهم کرد.»
    اسقف پس از قرائت نامه براى تصميم ‏گيرى؛ شورايى مركب از شخصيتهاى بارز مذهبى و غير مذهبى تشكيل داد. يكى از افراد طرف مشورت ‏«شرجيل‏» بود كه به عقل و درايت و كاردانى معروفيت داشت. وى‏ گفت: ما مكرر از پيشوايان مذهبى خود شنيده ‏ايم كه روزى منصب ‏نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل انتقال خواهد يافت و هيچ بعيد نيست محمد، كه از اولاد اسماعيل است، همان پيغمبر موعود باشد. بعد از سخنان شرجيل، شورا نظر داد كه گروهى به‏ عنوان هيئت نمايندگى نجران به مدينه برود تا از نزديك با محمد (ص) تماس گرفته و دلايل نبوت او را مورد بررسى قرار دهد. بدين ترتيب، هيئتى مركب از شصت نفر بسوى مدينه رهسپار شدند که در راس آنها «ابوحارثه بن علقمه» حاكم نجران و دو پيشوای مذهبی ديگر به نامهای، عبدالمسيح و ايهم قرار داشت.
     به هر صورت آنها هنگام عصر بود كه به شهر مدينه آمدند و با جامه‏هاى فاخر و زربفت كه به تن كرده و انگشترهاى طلا كه در دست داشتند با تجملات و وضعى كه تا به آن روز شهر مدينه به خود نديده بود وارد شهر شدند،اما وقتى پيش پيغمبر اسلام رفتند و سلام كردند ديدند آن حضرت رو از ايشان گرداند و پاسخ سلامشان را نيز نداد و سخنى با آنها نگفت.
    هيئت مزبور كه با عثمان بن عفان و عبد الرحمن بن عوف سابقه آشنايى داشتند به نزد آن دو رفته گفتند:پيغمبر شما براى ما نامه‏اى نوشته بود و چون ما به نزد او آمده‏ايم پاسخ سلام ما را نداده و با ما سخن نمى‏گويد،چاره چيست؟
    آن دو نفر براى تحقيق مطلب و راه چاره به نزد على بن ابيطالب(ع)آمده گفتند:اى ابو الحسن به نظر شما چه بايد كرد؟على(ع)فرمود:به نظر من اگر اينها اين جامه‏ها را از تن بيرون كرده و اين انگشترهاى طلا را از انگشتان خود بيرون آورند،پيغمبر آنها را مى‏پذيرد و همين طور هم شد كه چون جامه‏ها و انگشترهاى طلا را بيرون كردند و به نزد آن حضرت رفتند پيغمبر اسلام پاسخ سلامشان را داد و آنها را پذيرفت،و آن گاه فرمود:سوگند بدانكه مرا به حق مبعوث فرموده اينان بار اول كه پيش من آمدند شيطان همراهشان بود.
    سپس براى تحقيق حال،سؤالاتى از آن حضرت كردند كه از آن جمله سيد پرسيد:اى محمد درباره مسيح چه مى‏گويى؟
    فرمود:او بنده و رسول خدا بود.ولى سيد سخن آن حضرت را نپذيرفته و بناى ردو ايراد را گذارد تا اينكه آيات سوره آل عمران از نخستين آيه تا حدود 70 آيه در اين باره بر پيغمبر نازل شد كه از آن جمله اين آيه در پاسخ همين گفتارشان بود كه خدا فرموده:
    «ان مثل عيسى عند الله كمثل آدم خلقه من تراب...»
    همانا حكايت عيسى در نزد خدا حكايت آدم است كه او را از خاك آفريد...]
    و در ضمن همين آيات دستور«مباهله»با آنها را نيز به پيغمبر داد كه فرمود:
   «فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نسائكم و أنفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله على الكاذبين»  
   [و هر كس با وجود اين دانش كه براى تو آمده باز هم درباره عيسى با تو مجادله كند به آنها بگو:بياييد تا ما پسران خود را بياوريم و شما هم پسرانتان را و ما زنانمان را و شما نيز زنانتان را و ما نفوس خود را و شما هم نفوس خود را،آن گاه تضرع و لابه كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.]. آیه ۶۱ال عمران
   و بدين ترتيب پيغمبر اسلام به امر خداى تعالى نصاراى نجران را به مباهله دعوت كرد و آنها نيز پذيرفته و گفتند:فردا براى مباهله مى‏آييم.سپس ابو حارثه به همراهان خود گفت:فردا كه شد بنگريد اگر محمد با فرزندان و خاندان خود به مباهله آمد از مباهله با او خوددارى كنيد و اگر با اصحاب و پيروانش آمد به مباهله‏اش برويد.
   و چون روز ديگر شد رسول خدا(ص)در حالى كه دست حسن و حسين را در دست داشت و فاطمه(س)نيز دنبالش بود و على(ع)از پيش رويش مى‏رفت براى مباهله حاضر شد.
   عاقب و سيد هم نزد ابو حارثه آمدند و چون رسول خدا(ص)را ديدند ابو حارثه پرسيد:اينها كه همراه محمد هستند كيان‏اند؟
   بدو گفتند:آن يك برادر زاده و داماد اوست،و آن دو كودك پسران دخترش‏هستند و آن زن نيز دختر او و عزيزترين و نزديكترين افراد نزد او مى‏باشد.  
   رسول خدا(ص)همچنان آمد و در جاى مباهله دو زانو روى زمين نشست.
ابو حارثه كه آن منظره را ديد گفت:
   به خدا سوگند محمد به همان گونه كه پيمبران براى مباهله روى زمين مى‏نشينند نشسته است و از اين رو از مباهله با پيغمبر اسلام خوددارى كرده و سرباز زد و گفت:من مردى را مى‏بينم كه با تمام جديت آماده مباهله است و ترس آن را دارم كه در ادعاى خود راستگو باشد و يك سال بر ما نگذرد كه در دنيا نصرانى مذهبى به جاى نماند و همگى هلاك شوند و به دنبال آن به نزد رسول خدا(ص)آمده گفتند:
    اى ابا القاسم ما با تو مباهله نمى‏كنيم و حاضر به مصالحه و پرداخت جزيه هستيم،و رسول خدا(ص)براى آنها قراردادى نوشت كه هر ساله دو هزار جامه كه قيمت هر جامه چهل درهم خالص باشد بپردازند.
موقعیت جغرافیایی
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح علیه السلام گرویده بودند.
دعوت به اسلام
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
نامه حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم به اسقف نجران
مشروح نامه پیامبر به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. [این نامه ایست] از محمد، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید [تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
عکس العمل نجرانی ها
نمایندگان پیامبر که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها از پیشوایان خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد ـ که از اولاد اسماعیل است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد صلی الله علیه و آله وسلم تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.
گفتگوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با هیئت نجرانی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید آنان را به پرستش خدای واحد دعوت کرد. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی علیه السلام بدون واسطه پدر می دانستند. در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر جاری ساخت: «به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید». در این آیه، خداوند، با بیان شباهت تولد حضرت عیسی علیه السلام و حضرت آدم علیه السلام ، یادآوری می کند که آدم را با قدرت بی پایان خود، بدون این که دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید و اگر نداشتن پدر گواه این باشد که مسیح فرزند خداست، پس حضرت آدم برای این منصب شایسته تر است؛ زیرا او نه پدر داشت و نه مادر. اما با وجود گفتن این دلیل، آنان قانع نشدند و خداوند به پیامبر خود، دستور مباهله داد تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود.
مباهله، آخرین حربه
خداوند پیش از نازل کردن آیه مباهله، در آیاتی چند به چگونگی تولد عیسی علیه السلام می پردازد و مسیحیان را با منطق عقل و استدلال روبرو می کند و از آنان می خواهد که عاقلانه به موضوع بنگرند. بنابراین پیامبر، در ابتدا سعی کرد با دلایل روشن و قاطع آنان را آگاه کند، اما چون استدلال موجب تنبّه آنان نشد و با لجاجت و ستیز آنان مواجه گشت، به امر الهی به مباهله پرداخت. خداوند در آیه 61 سوره آل عمران می فرماید: «هرگاه بعد از دانشی که به تو رسیده، کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان، و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم؛ سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم».
دیدگاه بزرگان نجران درباره مباهله
در روایات اسلامی آمده است که چون موضوع مباهله مطرح شد، نمایندگان مسیحی نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این کار بیندیشند و با بزرگان خود به شور بپردازند. نتیجه مشاوره آنان که از ملاحظه ای روان شناسانه سرچشمه می گرفت این بود که به افراد خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید؛ زیرا در آن صورت حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جاروجنجال شده است و اگر با نفرات بسیار محدودی از نزدیکان و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است.
در میعادگاه چه گذشت؟
طبق توافق قبلی، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و نمایندگان نجران برای مباهله به محل قرار رفتند. ناگاه نمایندگان نجران دیدند که پیامبر فرزندش حسین علیه السلام را در آغوش دارد، دست حسن علیه السلام را در دست گرفته و علی و زهرا علیهماالسلام همراه اویند و به آنها سفارش می کند هرگاه من دعا کردم شما آمین بگویید. مسیحیان، هنگامی که این صحنه را مشاهد کردند، سخت به وحشت افتادند و از این که پیامبر، عزیزترین و نزدیک ترین کسانِ خود را به میدان مباهله آورده بود، دریافتند که او نسبت به ادعای خود ایمان راسخ دارد؛ زیرا در غیر این صورت، عزیزان خود را در معرض خطر آسمانی و الهی قرار نمی داد. بنابراین از اقدام به مباهله خودداری کردند و حاضر به مصالحه شدند.
سخنان ابوحارثه درباره مصالحه
هنگامی که هیئت نجرانی پیامبر را در اجرای مباهله مصمّم دیدند، سخت به وحشت افتادند. ابوحارثه که بزرگ ترین و داناترین آنان و اسقف اعظم نجران بود گفت: «اگر محمد بر حق نمی بود چنین بر مباهله جرئت نمی کرد. اگر با ما مباهله کند، پیش از آن که سال بر ما بگذرد یک نصرانی بر روی زمین باقی نخواهد ماند». و به روایت دیگر گفت: «من چهره هایی را می بینم که اگر از خدا درخواست کنند که کوه ها را از جای خود بکند، هر آینه خواهد کَند. پس مباهله نکنید که در آن صورت هلاک می شوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند».
سرانجام مباهله
ابوحارثه، بزرگ گروه، به خدمت حضرت آمد و گفت: «ای ابوالقاسم، از مباهله با ما درگذر و با ما مصالحه کن بر چیزی که قدرت بر ادای آن داشته باشیم». پس حضرت با ایشان مصالحه نمود که هرسال دوهزار حُلّه بدهند که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و بر آنان که اگر جنگی روی دهد، سی زره و سی نیزه و سی اسب به عاریه بدهند.
مباهله، اثبات صدق دعوت پیامبر
مباهله پیامبر با نصرانیان نجران، از دو جنبه نشان درستی و صداقت اوست. اوّلاً، محض پیشنهاد مباهله از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم خود گواه این مدعاست؛ زیرا تا کسی به صداقت و حقانیّت خود ایمان راسخ نداشته باشد پا در این ره نمی نهد. نتیجه مباهله، بسیار سخت و هولناک است و چه بسا به از بین رفتن و نابودی دروغ گو بینجامد. از طرف دیگر، پیامبر کسانی را با خود به میدان مباهله آورد که عزیزترین افراد و جگرگوشه های او بودند. این خود، نشان عمق ایمان و اعتقاد پیامبر به درستی دعوتش می باشد که با جرأت تمام، نه تنها خود، بلکه خانواده اش را در معرض خطر قرار می دهد.
مباهله، سند عظمت اهل بیت
مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنّن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر نازل شده است و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین و دخترش فاطمه و دامادش علی علیهم السلام بودند. بنابراین منظور از «اَبْنائَنا» در آیه منحصرا حسن و حسین علیهماالسلام هستند، همان طور که منظور از «نِساءَنا» فاطمه علیهاالسلام و منظور از «اَنْفُسَنا» تنها علی علیه السلام بوده است. این آیه هم چنین به این نکته لطیف اشاره دارد که علی علیه السلام در منزلت جان و نفس پیامبر است.
دو روایت در شأن اهل بیت
در کتاب عیون اخبار الرّضا درباره مجلس بحثی که مأمون در دربار خود تشکیل داده بود، چنین آمده است: امام علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند: «خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به دنبال نزول این آیه، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را با خود به مباهله برد. این مزیّتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرفی است که قبل از آن، هیچ کس از آن برخوردار نبوده است».
در کتاب غایة المرام به نقل از صحیح مسلم آمده است: روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: چرا ابوتراب را دشنام نمی گویی؟ گفت: از آن وقت که به یاد سه چیز افتادم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم درباره علی فرمود، از این کار صرف نظر کردم. یکی آن بود که وقتی آیه مباهله نازل شد پیغمبر تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد و سپس فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی؛ خدایا، اینها خاصّان منند»...
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت: «پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.» در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد: «همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند.
اعمال روز مباهله
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روز مباهله پیامبر با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست. در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است:
اول: غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم: روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم: دو رکعت نماز؛
چهارم: دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد.
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی علیه السلام که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
بخش هایی از دعای روز مباهله
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و به من شادی و خرّمی، استقامت و گشایش، عافیت و سلامت و کرامت، روزی پاک و فراوان، و هر نعمت و وسعت که نازل شده یا از آسمان به زمین نازل می شود، قسمت کن.
خداوندا، اگر گناهان چهره مرا نزد تو فرسوده اند و میان من و تو حایل شده اند و حالم را نزد تو دگرگون کرده اند، از تو درخواست می کنم به نور آبرویت که خاموش نشود و به آبروی حبیبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و به آبروی وصیّت علّی مرتضی علیه السلام و به حق اولیائت که آنها را برگزیدی که بر محمد و آل محمد درود بفرستی و هر گناه که کرده ام بیامرزی و مرا در باقی مانده عمرم حفاظت کنی.
خداوندا، من مطیع توام، پس از من خشنود باش. عملم را ختم به خیر کن و ثواب آن را برایم در بهشت مقرّر دار و آنچه خود سزاوار آنی برای من انجام ده، ای سزاوار تقوا و آمرزش. رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به رحمت خود به من رحم کن، ای مهربان ترینِ مهربانان.
منبع:

-    http://www.hawzah.net/FA/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=0&MagazineArticleID=46197
www.hawzah.net/FA/magart.html-
http://www.shia-news.com/fa/pages/?cid=11618 -

 

مؤلف/نویسنده/عکاس:
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید