نشست «معیارهای قرائت صحیح در ادوار مختلف جهان اسلام» شامگاه جمعه ۱۸ فروردینماه با سخنرانی مجتبی محمدی انویق، استاد دانشگاه ایلام در دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
اگر از شما بپرسم معیار قرائت صحیح کدام است چه پاسخی خواهید دید؟ احتمالا میگویید تواتر و صحت سند، مطابقت با رسم مصحف، موافقت با زبان عربی. این پاسخ کلیشهای است و باید در این زمینه به جایگاه تاریخ توجه کنیم و نقاط پیدایش، عطف و پایان معیارها را بشناسیم. چیزی که در مطالعات قرآنی درباره معیارهای قرائی از آن غفلت شده است این است که از اول این سه معیار را در نظر میگیریم و توجه نمیکنیم که معیارها میتواند با محوریت قاری هم شکل بگیرد. ما معیار قاریمحور داریم و معیار قرائتمحور. قاریمحور یعنی بر اساس یکسری معیارها قاری را انتخاب میکنید و با قرائت سروکار ندارید ولی در معیار دوم که قرائتمحور است تک تک قرائات را بررسی میکنید. مثلا در سوره حمد هم «ملک یوم الدین» داریم و هم «مالک یوم الدین». اگر قاری بر اساس معیار قرائتمحور پیش برود کاری ندارد چه کسانی ملک خواندند، چه کسانی مالک خواندند. مقیاسهای قرائی یک سیری را طی کرده است که بدین صورت است: انتخاب قرائت با مقیاس قرائت محور؛ انتخاب قاری با مقیاس قاریمحور؛ انتخاب قاری با مقیاس قرائتمحور.
آیا قرآن بر هفت حرف نازل شده است؟
من ابتدا تاریخچه مختصری راجع به قرائات عرض کنم که چه دلایلی باعث شد معیارهایی را برای پذیرش قرائت مطرح کنیم. در زمان پیامبر(ص) ایشان حاضر بود و اگر اختلافی بود نزد ایشان میرفتند. در کتب اهل سنت این روایت وارد شده است که خلیفه دوم و هشام بر سر قرائت یک آیه اختلاف کردند و برای حل اختلاف خودشان نزد پیامبر(ص) رفتند و پیامبر(ص) قرائت هر دو نفر را تایید کرد و فرمودند قرآن به هفت حرف نازل شده است. اهل سنت از این روایت استفاده کردند و میگویند همه قرائات نازلشده از طرف خداوند است البته اهل سنت در چند قرن اول اسلامی این اعتقاد را نداشتند و شیعیان این اعتقاد را ندارند کما اینکه شخصی خدمت امام باقر(ع) رسید و از ایشان پرسید آیا قرآن به هفت حرف نازل شده است؟ امام فرمودند نه، به یک حرف نازل شده است و اختلاف از طرف قاریان بوده است. ما با توجه به مبنایی که داریم میتوانیم بگوییم آنجا اختلاف در لهجه بوده و اختلاف فاحش نبوده است لذا پیامبر(ص) فرموده هر دو قرائت صحیح است.
بعد از اینکه پیامبر(ص) از دنیا رفتند امام علی(ع) قرآنی آورد و به دستگاه خلافت ارائه داد ولی پذیرفته نشد و کسی هم آن را ندید. الآن کسی نمیتواند ادعا کند کلمات قرآن مصحف امام علی(ع) به چه شکلی نوشته شده بود چون کسی آن را ندیده. البته گمانهزنیهایی میشود ولی نمیتوانیم در مورد آنها قطعیت داشته باشیم. خلیفه اول هم مصحفی را با کمک زید بن ثابت تدوین کرد که آن هم مصحف شخصی بود و استفاده رسمی از آن نشد و در اختیار همگان قرار نگرفت. پس کسی آن مصحف را هم ندیده است و گزارشی در این رابطه نداریم. در آن دوران اختلاف خاصی در قرائت پدید نیامده بود و صحابه حضور داشتند و اختلافات را رفع میکردند.
در زمان خلیفه سوم شخصی نزد خلیفه رسید و گفت مسلمانان اختلاف کردند و هر کدام قرآن را یک طور میخوانند، تا جایی که بعضی از قاریان، قاریان شهرهای دیگر را تکفیر میکنند. اختلاف به جایی رسیده بود که به تغییر کلمات منجر میشد. در اینجا احساس خطر شد و همه صحابه با هم همکاری کردند، امیرالمومنین(ع) هم مشورتهایی داد تا اینکه توحید مصاحف اتفاق افتاد. در آنجا مصحف واحدی را انتخاب کردند و به شهرهای مختلف اسلامی فرستادند. این هم داستان یکسانسازی مصاحف در زمان عثمان بود. فقط یک نفر از صحابه با دستور خلیفه مخالفت کرد و آن ابن مسعود بود چون خود را اولیتر برای این کار میدانست و از دادن مصحف خود به عثمان ممانعت کرد. اتفاقی که در یکسانسازی افتاد این بود که برای اولین بار یک مصحف رسمی ارائه شد و بقیه مصاحف به کنار رفت. مصحف عثمان اولین نسخه مکتوب قرآن بود که معیار شد. از آن به بعد همه باید از رسم المصحف پیروی میکردند.
رواج اختیار قرائی در قرن سوم و چهارم
این معیار در آن زمان به وجود آمد ولی کافی نبود چون ادبیات زبان عربی و خط عربی ناقص بود و شما نمیتوانید همه ویژگیهایی که در تلفظ شفاهی است در نسخه مکتوب ارائه کنید.
در قرن سوم و چهارم اختلافات زیاد شد و برخی قاریان از خودشان اجتهاد میکردند و هر کدام قرآن را یک طور میخواندند. این باعث شد اختیار قرائی رایج شود یعنی عالمان در قرن سوم و چهارم قرائتی را اختیار میکردند مثلا میگفتند من این قرائت را درست میدانم. این قضیه بود تا به عصر ابن مجاهد رسید.
ابن مجاهد دید اوضاع وخیم است و اختلافات زیاد شده است. او آمد قاریان را انتخاب کرد. مثلا گفت پنج شهر اسلامی داریم از هر کدام یک نفر را انتخاب میکنم که مورد اجماع همه هست. در آنجا دیگر معیارها قرائتمحور نبود، قاریمحور بود که بر اساس اجماع مردمان شهر شکل میگرفت. وی هفت نفر را انتخاب کرد که از نظر او قرائاتشان صحیح بود. سایر قرائات را هم جزء قرائتهای شاذ قرار داد تا مردم از آن پیروی نکنند. برخی فکر میکنند این هفت قرائت همان هفت حرفی است که پیامبر(ص) فرمودند در حالی که این هفت قرائت چند قرن بعد شکل گرفت.
برخی با چشم تقدیس به این قرائتها نگاه میکنند ولی در زمان ابن مجاهد اینطور نبوده است و خود او به برخی قرائتها ایراد میگیرد و آنها را غلط میداند. پس ابن مجاهد اعتقاد نداشت همه این هفت قرائت درست است. او در اول کتابش اشاره میکند که مردم درباره قرائت اختلاف کردند همانطور که در احکام اختلاف کردند. ایشان میگفت پیامبر(ص) به یک گونه نماز خواند ولی برخی میگویند ایشان اینطور نماز میخواند، برخی دیگر میگویند شکل دیگری نماز میخواند. قرائت هم همینطور است. قرآن یکجور نازل شده و اختلاف در آن مثل اختلاف در احکام است.
آغاز نگاه مقدسگرایانه با قرائات هفتگانه
به مرور زمان از کار ابن مجاهد استقبال شد و این استقبال موجب شد نگاه مقدسگرایانه به قرائات شکل بگیرد. این ماجرا ادامه پیدا کرد تا به مقیاس ابن جزری رسید و او سه قرائت دیگر را اضافه کرد و معتقد شد که این ده قرائت وحیانی هستند. معیارهای سه گانه پذیرش قرائات در زمان او مطرح بود و میگفتند هر قرائت درست باید سه معیار را داشته باشد. ابن مجاهد میگفت این هفت قرائت آن سه معیار را ندارد ولی ابن جزری مبنایش فرق داشت و میگفت باید با معیارهای سه گانه بخواند.
گفتیم یکی از معیارها سند بوده است. زمان پیامبر(ص) قرائات را به صورت آحاد نقل میکردند. تا قرون سوم صحبت از اجماع و شهرت بود و میگفتند این قرائت مستفیض است. در قرن پنجم صحبت از تواتر قرآن شد و گفتند باید قرائت متواتر را بپذیریم. در قرن ششم تا نهم کشمکش میان دانشمندان بر سر تواتر یا عدم تواتر قرائات شکل گرفت و اینکه آیا همه این قرائات از طرف خداوند نازل شده است یا نه. در فاصله قرن ششم تا نهم خیلی از شیعیان هم متاثر از اهل سنت به تواتر قرائات سبعه نظر دادند و گفتند همه این قرائات متواتر هستند.
معیار دیگر رسم مصحف بود. توجه به متن مکتوب قرآن به مثابه یک معیار در زمان عثمان رواج پیدا کرد و معیاری برای پذیرش قرائات محسوب شد. بعدا رسم المصحف یک علم مستقل شد و خارج از بحث قرائات هم به آن توجه میشد.