طرح " آیه ای از نور"که در راستای تدبر و آشنایی بیش تر با مفاهیم قرآنی صورت گرفته است به تفسیر یک آیه یا بخشی از یک می پردازد. در تفسیر آیات نیز سعی می شود رعایت اختصار صورت پذیرد و نیز محتوایی ارائه شود که قابلیت فهم برای عموم را دربرداشته باشد.
در قسمت سیزدهم طرح " آیه ای از نور" به مرور بخشی از آیه 40 سوره مبارکه نمل می پردازیم:
حضرت سلیمان علیه السلام وقتی تخت را نزد خودش در چشم برهم زدنی حاضر دید فرمود این حضورِ تخت، از فضل و قدرت الهی است تا ما را بیازماید که شاکریم؛ یا کفران نعمت می کنیم: فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ . البته هر کس شکر خدا را به جا آورد، در حقیقت، برای خودش شکر کرده .و اگر کسی کفران ورزد، خدای سبحان بی نیاز کریم است: وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ زیرا تمام مُلک و مِلک برای اوست و کمبود و نیازی به شکر بندگانش ندارد و از کفران کسی هن آسیب نمی بیند.
شکر دو ویژگی دارد: 1. قیدِ نعمت موجود؛ یعنی شکر الهی، آن موجود را به بند می کشد و حفظ می کند. 2. صیدِ نعمتِ مفقود؛ آیه « لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (ابراهیم: 7)گویای هر دو ویژگی « قید موجود» و « صید مفقود» است، چون تعبیر « لَأَزِيدَنَّكُمْ» یعنی داشته هایتان را حفظ می کنم و آن چه را هم ندارید به شما می دهم.
حضرت سلیمان با آن که امکانات زیادی داشت همین که این قدرت را دید که در کوتاه ترین مدت، تخت ملکه از یمن به فلسطین آمد، فرمود: « هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ » این همان فرق میان حکومت مستند به وحی و نبوت با دیگر حکومت هاست که حتی تمکن مادی نیز پیامبر الهی را مغرور نمی سازد. (1)
دنیاپرستان مغرور، هنگامی که به قدرت می رسند، همه چیز را جز خود فراموش می کنند و تمام امکاناتی را که به دست آورده اند قارون وار که می گفت:« إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي»(قصص: 78) آن چه را دارم بر اثر علم و دانش من است از ناحیه خودشان می دانند و لاغیر. در حالی که بندگان خاص خدا به هر جا برسند می گویند: « هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»( 2)
پیام ها:
اولياى خدا نعمت را از او مىدانند. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»
نعمتهاى الهى را حقّ خود ندانيم. «فَضْلِ رَبِّي»
به علم و قدرت خود مغرور نشويم. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»
نعمتهاى الهى را به زبان آوريم. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي»
دادن يا گرفتن نعمتها براى رشد دادن ماست. «رَبِّي»
نعمتهاى الهى وسيلهى بندگى و آزمايشند، نه كاميابى و لذّتجويى. «لِيَبْلُوَنِي أَ أَشْكُرُ»
انبيا نيز آزمايش مىشوند. «لِيَبْلُوَنِي»
انسان، مختار است، نه مجبور. مَنْ شَكَرَ ... وَ مَنْ كَفَرَ
انسان در گرو عمل خويش است. «وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ»
خداوند به شكر ما نياز ندارد. مَنْ شَكَرَ ... وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ
نعمتهاى الهى برخاسته از فضل و لطف بىپايان اوست وحتى اگر ما ناسپاسى كنيم، او به مقتضاى ربوبيّت خود به ما لطف مىكند.شكر نعمت، نعمتت افزون كندكفر نعمت از كفت بيرون كند
در شيوهى دعوت، تملّق ممنوع است. «وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ»
دارايى و سخاوت در كنار هم، ارزش است. «غَنِيٌّ كَرِيمٌ»( 3)
1. تفسیر تسنیم، ج 62، ص 343-344
2. تفسیر نمونه، ج 15، ص 503
3. تفسیر نور، جلد 8.، ص 425