مترجم این اثر به مباحث اصلی این کتاب اشاره کرد و گفت: این کتاب تألیف جفری واتلز و ترجمه بنده است که به عنوان نامزد با موضوع «اخلاق» در چهل و یکمین جایزه کتاب سال برگزیده شده است.
محمد حسین محمدپور تصریح کرد: قاعده طلایی یکی از بنیادیترین قواعد عملی اخلاق است که به دلیل کارایی و قابلیت فراوانش به این عنوان نامور شده است. صریحترین تعبیر قاعده طلایی را در متون شیعی در نامه 31 نهجالبلاغه میتوان یافت، این توصیه امام علی بن ابیطالب(ع) از جهات گوناگون اهمیتی راهبردی در رفتار اخلاقی با دیگران دارد.
وی ادامه داد:این قاعده آنچنان بیواسطه قابل فهم و روشن است که میتوان آن را به نردبانی تشبیه کرد که هر کسی قادر است بیهیچ زحمتی از آن بالا رود. «من میدانم که دوست دارم چگونه با من رفتار شود و نیز میدانم که چگونه باید با دیگران رفتار کنم». این قاعده از من میخواهد که ملاحظه حال دیگران را بکنم و خودمدار نباشم. تقریباً همه با تقریر مثبت و منفی این قاعده آشنایی دارند.
این پژوهشگر اظهار کرد: در واقع، تقریرهای متفاوت از این قاعده استلزامات متفاوتی به همراه دارند. پروفسور جفری واتلز، استاد دانشگاه ایالتی کِنت آمریکا، در این کتاب کوشیده است با رویکردی فرا رشتهای در سه حوزه الهیات، روانشناسی و فلسفه اخلاق و ذکر دیدگاههای متخصصان این سه حوزه، قاعده طلایی را تحلیل و بررسی کند.
به گفته وی هدف از این پژوهش بررسی معانی قاعده طلایی در بافت مسائل برآمده از دل سنتهای فرهنگی و رشتههای دانشگاهی است. فصلهای مختلف این کتاب بر مبنای پنج محور کنار هم چیده و تحلیل شده است، نخست اتخاذ منظر (یا از دریچه چشم دیگری به موقعیت نگریستن و خود را به جای دیگری گذاشتن)، دیگری، مسئله خودانگیختگی و خودفراموشی، سومین محور تحلیلهای فلسفی، نقدها و پاسخها، چهارم ارزشهایی که با این قاعده در ارتباط است و آخرین محور مضمون خویشاوندی انسانهاست.
محمدپور با اشاره به اینکه این اثر در 12 فصل تهیه و تدوین شده است، افزود: در فصل نخست کتاب به تحلیلهای گوناگون و نقد و بررسیهایی که در این زمینه صورت گرفته، اشاره شده و با ارزیابی کیفیت این قاعده و اینکه در میان فیلسوفان اخلاق اصلی پدیرفته به شمار میرود و همگان به ارزشهای آن واقفاند، این مسئله نیز یادآوری شده که هرگونه تفسیر غلط و سادهانگارانه از این قاعده ممکن است ما را به بیراهه بکشاند و از هدف اصلی که در پس آن نهفته غافل سازد. از این رو، ایرادهایی که به این قاعده وارد شده برای روشن شدن برداشتهای نادرست از این قاعده و ایضاح فرضهای لازم در راستای کارآیی آن در نظریه اخلاقی سودمند خواهد بود. نویسنده کوشیده است نگاهی یکپارچه و منسجم به مطالب مرتبط با این قاعده که به منزله یک اصل در فلسفه زندگی مطرح است، داشته باشد.
وی ادامه داد: فصل دوم کتاب قاعده طلایی را در آیین کنفوسیوس که ریشه در اخلاقیات مربوط به رفتار دارد و فضایل را نسبی و مرکزیت را با خانواده میداند، بررسی میکند. در فصل سوم ظهور تدریجی قاعده طلایی در یونان و روم باستان بررسی میشود و در فصل چهارم نیز بروز و ظهور قاعده طلایی در متون اولیه دین یهود بررسی شده است. همچنین فصل پنجم کتاب به بررسی این قاعده در اناجیل متی و لوقا پرداخته است.. این فصل نشان میدهد که چرا اغلب فهمهای معقول از این قاعده در این بافتها سطوح متفاوتی از تفسیر را پدید میآورند.
این پژوهشگر به موضوع فصلهای دیگر این کتاب اشاره کرد و گفت: فصلهای ششم و هفتم قرونوسطای اروپا و اوایل دوره مدرن را با تأکید بر اندیشه الهیدانانی نظیر آگوستین قدیس، توماس آکویناس و مارتین لوتر، نویسندگان دینی قرن هفتم میلادی؛ و فیلسوفانی مانند ساموئل کلارک، ایمانوئل کانت، و جان استوارت میل بررسی میکند و فصل هشتم به تشریح دوران شکوفایی قاعده طلایی بهمنزله شعار متداول در آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، میپردازد.
وی ادامه داد: فصل نُهم دیدگاههای روانشناختی درباره قاعده طلایی را یک جا گرد آورده است و فصلهای دهم و یازدهم، قاعده طلایی را در فلسفه قرن بیستم با طرح پرسشهایی بررسی میکند. فصل آخر نیز به تفاسیر معاصر این قاعده در فلسفه دینی و الهیات اختصاصیافته است.
محمدپور خاطر نشان کرد: خواندن این کتاب میتواند برای پژوهشگران حوزه فلسفه اخلاق، الهیات و مطالعات ادیان، و روانشناسی سودمند باشد