بسم الله الرحمن الرحیم
شهر خدا (2) ؛ ورود شیرین
حلول ماه مبارک رمضان و ورود به ضیافت خدای رحمان طبیعتا جدای از اشتیاق، از یک حلاوت و شیرینی بسیارآشکاری نیز برخوردار است.گویا این ماه مبارک خودبه خود یک حالت معنوی و حلاوت عبادی خاصی را به انسان عنایت می کند که خیلی باید قدر آن را دانست. درمقام قدردانی هم کار ساده ای باید انجام بدهیم؛ باید فراغتی ایجاد کنیم تا از این ورود شیرین، بیشترین لذت را ببریم، همین.
باید تا می توانیم در این حظ معنوی غرق شویم و با استفاده از این فرصت، بهترین خاطرات را برای خود و اطرافیانمان خلق کنیم که در مواقع نبود چنین موقعیتی، این تجربه به یادماندنی بتواند ما را به لحظه های ناب معنوی باز گرداند و باب بازگشت ما به سوی خدا باشد.
اساسا یکی از عوامل شیرینی آغاز رمضان، همان خاطراتی هستند که از دوران های دور گذشته برایمان به جا مانده است. تکرار آوای خوش ربنایی که همه ساله هنگام افطار می شنویم و تداعی کننده خاطرات شیرین سالهای گذشته است.
«همیشه با خدا رفیق بودن» برای خیلی از ماها که از معرفت کافی برخوردار نیستیم و دل از علائق دنیا نشسته ایم، سخت است. اما تجدید عهد و آشتی، مانند لحظات خوش آشنایی همیشه شیرین و دلچسب بوده است.
از این دوران تازگی باید به عنوان یک سرمایه استفاده کرد، نه برای آینده دور که برای اواسط رمضان که احیانا این تازگی، رنگ خودش را از دست می دهد. همچنان که در آغاز، چیزی به نام جدید بودن می آید و یک طراوتی را در انسان ایجاد می کند، در ادامه هم چیزی به نام «انس» می آید و یک حلاوت دیگری در کام انسان می نشاند. والبته حلاوتی که در اثر انس پدید می آید، بسیار عمیق تر است از شیرینی ای که در اثر تازگی یک امر در دل انسان ایجاد می شود.
دلیل دیگر شیرینی ورود به ماه عزیز رمضان، احساس نیاز به تقرب است، که تازه هنگامی که کمی تقرب حاصل می شود قابل درک است و تازه انسان می فهمد که چقدر فراق خدا تلخ بوده است. انگار ما آدم ها بیرون از رمضان کم کم به بی خدایی و یا دوری از او عادت می کنیم و یا لا اقل به این همه نزدیکی به خدا احساس نیاز نمی کنیم.
متاسفانه بعضی ها بعد از یک فراق طولانی می توانند احساس خوبی نسبت به آشنایان قدیم پیدا کنند. برعکس، آدم های باصفا خیلی زود دلشان برای رفیقشان تنگ می شود. بعضی ها تا مدت زیادی از دوران قهر نگذرد، هوس آشتی نمی کنند.
برعکس دل های نازک دوستان خدا که اصلا تاب دوری و مستوری ندارند و به صورت روزانه لااقل در پنج نوبت خواهان گفتگوی اویند و تا با خدا سیر حرف نزنند، انگار قدم از قدم نمی توانند بردارند.
شما که مثل عوام فکر نمی کنید اگر زیاد با خدا باشیم، کم کم از خدا خسته می شویم؟ شما که مانند همه آدم های از خدا بی خبر نمی اندیشید که راستی کسانی که همیشه با خدایند آیا تنوع و تفریح ندارند؟
اتفاقا این یک اشتباه رایج و تصور باطل است که خیلی ها فکر میکنند اهل معنویت به این دلیل توانسته اند همیشه با خدا سرکنند که از تنوع و تفریح و بسیاری از شادی های طبیعی مورد نیاز انسان گذشته اند و مثلا با دنیا قهر کرده اند، و اجری که در قیامت دریافت می کنند به خاطر زجری است که در « با خدا بودن » می کشند.این جور آدم های بی تجربه در دین داری، گمان می برند که معرفت خدا همان درک ابتدایی ای است که آنها از خدا دارند و مومنان می نشینند و بی هیچ درک و احساس تازه ای از خدا، همان مفاهیم ابتدائی را مدام برای خود تکرار می کنند.
امام صادق علیه السلام در کلام عمیق و عارفانه ای می فرمایند: « لَو يَعلَمُ النّاسُ ما في فَضلِ مَعرِفةِ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ ما مَدُّوا أعيُنَهُم إلى ما مَتَّعَ اللّه ُ بِهِ الأعداءَ مِن زَهرَةِ الحَياةِ الدّنيا و نَعيمِها ، و كانَت دُنياهُم أقَلَّ عِندَهُم مِمّا يَطَؤونَهُ بِأرجُلِهِم ، و لَنَعِموا بِمَعرِفةِ اللّه ِ جَلَّ و عزَّ ، و تَلَذَّذوا بِها تَلَذُّذَ مَن لَم يَزَلْ في رَوضاتِ الجِنانِ مَعَ أولِياءِ اللّه ِ . إنَّ مَعرِفةَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ اُنسٌ مِن كُلِّ وَحشَةٍ ، و صاحِبٌ مِن كُلِّ وَحدَةٍ ، و نُورٌ مِن كُلِّ ظُلمَةٍ ، و قُوَّةٌ مِن كُلِّ ضَعفٍ ، و شِفاءٌ مِن كُلِّ سُقمٍ»
«اگر مردم با فضیلت و ارزش معرفت خداوند عزیز و جلیل القدر آشنا بودند، به زیباییها و نعمت های دنیا که خداوند به دشمنان داده است میل پیدا نمی کردند، و در زندگی دنیوی شان از خاک زیر قدم هایشان نیز کم ارزش تر بود، و هر آینه چنان از معرفت الله لذت می بردند که گویا همواره در بوستان های بهشت با دوستان خدا به سر می برند. همانا معرفت الله انیسی است که هیچ وحشتی را باقی نمی گذارد و در تنهایی همنشین و مونس انسان است. معرفت الله روشنی بخش هر تاریکی، برطرف کننده هر ضعف، و شفاء از هر بیمار ی است.»