درباره ارتباط دعبل خزاعی با امام رضا علیه السلام در کتاب حیات علمی امام رضا علیه السلام چنین می خوانیم: ابوعلی دعبل بن علی بن رزین بن سلیمان خزاعی (148 تا 246ق) را شاعر امام رضا علیه السلام دانسته اند. او با اشعار خود، طغیان و ستمگری عباسیان را نقد کرده است. همگان بر تشیع او اکید دارند و برخی قصیده تائیه او را که 120 بیت است، نشان دهنده شیعی بودن وی می دانند. ابوالفرج اصفهانی درباره او می نویسد: « او از شعرای مشهور و نامور شیعه بود که به علی علیه السلام گرایش داشت و مدایح ارزشمندی در وصف اهل بیت علیهم السلام سرود.» ابونضر محمد عتبی ( وفات: 427ق) در وصفش گفته است: « و این دعبل شاعر دوره بنی عباس و در دوستی خاندان نبوت متعصب بود و مراثی و قصاید بسیار درباره آنان سروده است.»
با حضور امام رضا علیه السلام در مرو، دعبل نیز راهی آنجا شد. حضرت با شنیدن بعضی ابیات قصیده تائیه دعبل ریستند و او را مشمول دعا و لطف خویش قرار دادند. خلاصه ماجرا بدین قرار بود: دعبل بن علی خزاعی در مرو نزد امام آمد و گفت: « قصیده ای گفته ام و تعهد کرده ام که برای هیچ کس پیش از تو نخوانم.» امام فرمودند: « بنشین تا مجلس خلوت تر شود.» چون خلوت شد، فرمودند: « قصیده ات را بخوان.» دعبل آن قصیده تائیه خویش را از این بیت آغاز کرد:
مدارس آیات خلت من تلاوة و منزل وحی مقفر العرصات
او در این قصیده، از خانه ها و مدارس و منازلی یاد می کند که به سبب ستم های امویان و عباسیان متروک و خالی مانده است. ( خانه ها و مراکزی در خیف، منا، مسجدالحرام، عرفات، جمرات که پایگاه وحی بوده است؛ دیاری که از آن آل رسول الله علیهم السلام، امیرالمومنین علیه السلام، حسن علیه السلام، حسین علیه السلام، جعفر و عبدالله و فضل، حمزه و امام سجاد علیه السلام و... بوده است
منازل پاکی و طهارت و نماز و تقوا و نیکی که در جای جای آن سرزمین ها دایر بوده است و سرگذشت شهادت ها و ستم ها و خون ها.)
و در جایی از قصیده، خطاب به حضرت زهرا علیهم السلام چنین می گوید:
( اگر در خیال هم حسین را آغشته به خون می دیدی که از تشنگی، کنار فرات جان داد، بر صورت خویش سیلی می زدی و اشک از دیدگان بر چهره جاری می کردی. ای فاطمه، ای دختر نیکی، برخیز و ندبه کن که ستاره های آسمان، بر دشت و هامون افتاده است... .)
چون دعبل از خواندن آن فارغ شد، امام رضا علیه السلام برخاستند و به حجره خویش رفتند و ششصد دینار در کیسه ای نهادند و با خدمتگزار خویش برای دعبل فرستادند. به خدمتگزار نیز فرمودند: « به دعبل بگو با این پول، هزینه سفر خود را تا اندازه ای تامین کن و عذر ما را بپذیر.» دعبل گفت: « به خدا سوگند که قصد دریافت جایزه نداشتم و برای آن نیامده ام.» سپس کیسه را برگرداند و گفت: « به علی بن موسی الرضا علیه السلام بگو یکی از جامه های شخصی خود را به من لطف کنند.» حضرت رضا علیه السلام کیسه را برای او برگرداندند و فرمودند: « این را بگیر.» سپس، جبه ای هم از جامه های خود برای او فرستادند. دعبل در مسیر بازگشت، پاره ای از این لباس را که باقی مانده بود، به چشم راست کور خود و چشم چپ بیمار همسر خود زد و هر دو به برکت آن، بینا شدند و درد برطرف شد. او در پاره به جای مانده لباس اهدایی امام، قصیده مدارس آیات را نوشت و وصیت کرد که آن را در کفنش قرار دهند. ماجرای قصیده تائیه را بسیاری مورخان شیعی و سنی نقل کرده اند.