سپر بلای بچه ها
۱۴۰۳-۰۵-۳۱

 

عکس پروفایل ماه صفر

سپر بلای بچه ها

باید سپر بلای بچه ها شد. این را از شام غریبان تا شام بلا، از زینبت یاد گرفتم، حسین! من با کربلای تو گریه نمی کنم فقط. با کربلای تو زندگی ام را مرور می کنم، محک می زنم. بخواهم یا نخواهم، هر لحظه از کربلای تو، لحظه های زندگی مرا از گذشته تا به حال، احضار می کند و خودم پیش چشمم مجسم می شوم و این مرور، خودش روضه روی روضه است برایم، حسین! روز تو که پایان گرفت، کلاس تدریس زینب(ع) از همان اول شب آغاز شد. شام غریبان، کلاس درس زینب(ع) است. پای درس خواهرت که می نشینم، همه زندگی ام را زیر سوال می بینم. چه کسی تردید دارد که زینب(ع) هستی اش را سپر می کرد برای بچه ها؟ از خودم سوالی می پرسم و در جوابش می مانم: آیا من هم سپر بلای فرزندانم هستم؟

سپر بلای بچه های حسین! سپر بلای بچه های من هم می شوی؟

زینب! بگو چگونه باید سپر بلای بچه هایم باشم؟ تو که بودی و چگونه می زیستی که بی هیچ شبهه و واهمه ای، پیش رنج بچه ها، پیش مرگشان می شدی؟

من چرا وقتی بلایی به سراغ بچه هایم می آید، دفتر سود و زیانم باز و حساب و کتاب هایم آغاز می شود؟

تو بهتر از من حال مرا می دانی. پس چه فرقی می کند که این اعتراف را بلند بگویم یا آهسته که من به خاطر بچه هایم نمی توانم از "دوست دارم " های خودم بگذرم.

سپر بلای بچه های حسین! سپر بلای بچه های من هم می شوی؟

 

مؤلف/نویسنده/عکاس:
منبع:
کتاب در میان روضه هایت زندگی کردن خوش است/ عباسی ولدی
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید