مولف: مهدی قزلی
مشخصات نشر: تهران، انقلاب اسلامی، 1402
تعداد صفحات: 127 ص
شماره دیوئی: ق س 231 خ 998/ 297
معرفی کتاب
کتاب زندگی اینجاست نوشته و پژوهش مهدی قزلی است و انتشارات انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده است. این کتاب دربرگرفته کوتاهههایی از زندگی آیتالله سیدجواد خامنهای (ره) است. کتاب زندگی اینجاست ، شرح حالی داستانمحور براساس زندگی حضرتآیتالله سیدجوادخامنهای پدر رهبرمعظمانقلاب است. این کتاب که دربردارندهی بیش از صد داستان از زندگی علمی، اجتماعی و خانوادگی این عالم زاهد است، حاصل ساعتها تحقیق و مصاحبه پیرامون زندگی شخصی رهبر معظم انقلاب و پدر محترمشان است که توسط انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده است.
کتاب «زندگی اینجاست» روایتهایی کوتاه از زندگی پدر رهبر معظم انقلاب، آیتالله سیّدجواد حسینی خامنهای (ره) عالم وارسته و سالک پرهیزکار عصر خویش است. مرحوم سیدجواد خامنهای فقیهی صاحبنظر بود که در عین برخورداری از ویژگیهای مختلف عظمت علمی، معنوی و اجتماعی، همواره خود را از پرتگاه دنیاطلبی دور نگاه داشت و عمر نودسالهاش را به نمونهای شکوهمند از صفا و خلوص و معنویت بدل ساخت. این کتاب تلاش میکند جلوهها و قصههایی از حیات پرچالش، اما همواره بیپیرایه و سراسر آرامش این عالم وارسته را در اختیارخوانندگان خود قرار دهد.ن ویسنده در مقدمه این کتاب نوشته که سلوک شخصی این عالم وارسته و تواضع ذاتی ایشان و همچنین سرتیتر خبر بودن فرزندانشان به عنوان مسؤولان جمهوری اسلامی سبب شده جایگاه علمی و عرفانی ایشان چندان شناخته شده نباشد. ایشان تحصیلات حوزوی خود را در تبریز و نجف گذرانده و از محضر بزرگانی همچون آیتالله قاضی طباطبایی بهرهها برده بودند اما برای گذران زندگی جوار مضجع شریف رضوی را برگزیدند و تا پایان عمر مبارکشان در همسایگی امام مهربانیها باقی ماندند. این اثر، تلاش کرد به قدر ذرهای، غبار غربت از چهره این شخصیت وارسته که مریدان و شاگردان بسیاری در میان بازاریان و متدینین شهر مشهد داشتند، برگیرد.
بخشی از کتاب
نماز صبح بازار کم رونق بود. گاهی آقا سید جواد میرفت برای نماز جماعت صبح و در مسجد بسته بود. در میزد و منتظر میماند تا خادم بیاید در را باز کند و چند نفری بیایند و نماز برگزار شود. مریدها که دیدند این رویه با شان آقا سید جواد جور نیست، آمدند او را بردند برای نماز جماعت صبح یکی از شبستانهای مسجد گوهر شاد. همان شبستانی که شبها حاج شیخ حبیب الله گلپایگانی و بعد از او آیت الله میلانی آنجا امام جماعت بودند. نمازهای صبح مسجد گوهرشاد هم از اذان شروع میشد تا نزدیک آفتاب. چون مردم رفت و آمد داشتند، این برنامه بود تا همیشه نماز جماعتی برقرار باشد.آقا سید جواد نمازش اول اذان نبود. خیلی هم با آرامش و تانی نماز میخواند. همین باعث شد این نماز صبح مشتریهای خاص خودش را پیدا کند.او تا آخرهای عمر این امامت را در گوهرشاد داشت.
***
یک بار طلبه جوانی همراه نوه آقاسید جواد رفت دیدن آقا. لابهلای احوال پرسی و صحبت به ایشان گفت: «شما که در محضر آقای قاضی و دیگر بزرگان بودید از ایشان مطلبی بفرمایید.» جواد نگاهی به طلبه کرد و لبخندی زد حتی یک کلمه هم نگفت. طلبه جوان از این لبخند درس خودش را گرفت. انگار آقاسید جواد نمیخواست با نام اساتید بزرگش، خودش را بزرگ کند.