در کتاب " حیات علمی امام رضا علیه السلام" درباره حوادث بین راه مسیر حرکت امام رضا علیه السلام از نیشابور تا مشهد تالیف محمدباقر پورامینی چنین می خوانیم: غلام عبد صالح موسی بن جعفر علیه السلام روایت می کند من و عده ای با امام رضا علیه السلام در بیابانی خشک و بی آب راه می پیمودیم. تشنگی شدیدی بر ما و چهارپایان ما چیره شده بود و می ترسیدیم از بی آبی تلف شویم. امام رضا علیه السلام محلی را برای ما توصیف کردند و فرمودند که اگر به آنجا برویم، آب خواهیم یافت. ما رفتیم و آنجا آب یافتیم. هم خود از آن نوشیدیم و هم تمام قافله و چهارپایان سیراب شدند و کاروان به راه خود ادامه داد. امام علیه السلام فرمودند که بازگردیم و چشمه آب را جست و جو کنیم؛ ولی ما هر چه گشتیم، جز پشکل شتر ندیدیم و اثری از چشمه آب نبود!
راوی این حدیث، محمد بن حفص، گوید: « من این ماجرا را برای پیرمردی از فرزندان قنبر که حدود صد و بیست سال داشت، گفتم و او همانند آن را برایم نقل کرد و گفت: من در آن زمان در خدمت امام رضا علیه السلام بودم و ایشان به سوی خراسان می رفتند.»
عبدالسلام بن صالح هروی: چون علی بن موسی الرضا علیه السلام به سوی مامون رهسپار شدند و در میانه راه به قریه الحمراء رسیدند، گفته شد: « یابن رسول الله، ظهر شده است. آیا نماز نمی خوانید؟»
حضرت فرود آمدند و فرمودند: « برایم آب بیاورید.» گفتند: « آبی نمانده است.»
امام علیه السلام با دست خود زمین را گود کردند و ناگاه آبی جوشیدن گرفت. ایشان با اصحابش با آن وضو گرفتند و نماز به جای آوردند. اثرآن آب تا به امروز باقی مانده است. پس از ورود به سناباد، به کوهی که از سنگ های آن دیک سنگی ساخته می شد، تکیه زدند و فرمودند: « خداوندا، این را مایه منفعت قرار بده و به آنچه در آن می نهند و به آنچه از آن می سازند، برکت عطا کن!» به دستور امام رضا علیه السلام برای حضرت از سنگ آن کوه دیگ هایی ساختند. ایشان فرمودند: « جز در این دیگ ها، برای من غذا پخته نشود.» امام رضا علیه السلام کم خوراک بوند و غذاهای ساده می خوردند. از آن روز، مردم به اهمیت سنگ آن کوه پی بردند و برکت دعای امام علیه السلام در آن آشکار شد.