آیه شکسته تطهیر: ترجمه بیت الاحزان فی مصائب سیده النسوان
۱۴۰۳-۰۷-۰۵

https://nashremaaref.ir/wp-content/uploads/2023/12/ayeshekasteh.jpg

نویسنده : شیخ عباس قمی، مترجم: فاطمه احمدی

مشخصات نشر: قم، نشر معارف، 1402

تعداد صفحات: 240 صفحه

رده بندی دیوئی: آ 773ق 297/973

معرفی کتاب

کتاب« آیه شکسته تطهیر» نوشته شیخ عباس قمی و ترجمه فاطمه احمدی است. نشر معارف این کتاب را منتشر کرده است. مولف در این اثر، زندگانی حضرت فاطمه (س) را شرح داده است. کتاب حاضر، تجسم عینی نخستین اعتراض تاریخی شیعه در حیات سیاسی و اجتماعی خود است که از حلقوم پاک بانوی یگانه اسلام، حضرت فاطمه زهرا(س) در دفاع از حریم ولایت، در دوران کوتاه زندگی پربرکت او صادر شده و داغ سرکوب آن تا قیامت، بر پیشانی تاریخ باقی‌ است. «آیه شکسته تطهیر» که ترجمة فارسی کتاب «بیت الاحزان» مرحوم شیخ عباس قمی است؛ روضه‌ای مجسم و مکشوف از حوادث جگر سوز زندگانی حضرت صدّیقۀ طاهره(س) است که با قلم صدق نگاشته شده و دل پیروان صادق آن حضرت را ذوب می‌کند.

شیخ عباس قمی در کتاب آیه شکسته تطهیر بیان کرده است که حضرت زهرا (س) پس از رحلت پیامبر (ص) و انحراف امت اسلام از مسیر هدایت، با برافراشتنِ پرچمِ مبارزه هدایت‌گرانه برای اصلاح کج‌روی‌ها تلاش کرد و با آشکار ساختنِ باطن و سرشت دشمنان اهل‌بیت (ع) تا آخرین لحظه عمر خود، در مقابل ستم غاصبان دوران ایستاد و از جایگاه ممتاز خود در راه احقاق حق امیرالمؤمنین استفاده کرد. حضرت فاطمه با خطبه‌های عالمانه و کوبنده، ضمن یاری‌جستن از انصار پیامبر (ص)، فریاد غربت و تنهایی حق و عدالت را در طول تاریخ ثبت کرد و پرچم مظلومیت و حقانیت اهل‌بیت (ع) را تا ابد برافراشت. مؤلف کتابِ حاضر، شیخ عباس قمی، محدث، مورخ، سیره‌نویس، دعاشناس و محقق معاصر، آثار بسیاری در حوزه‌های مختلف علمی نگاشته است. تألیفات او بیشتر در حوزه اخلاقیات، تاریخ و ادعیه و به‌ویژه شرح‌حال زندگی معصومان (ع) است.

بخشی از کتاب

«از امام باقر (ع) روایت شده‌است: شروعِ بیماریِ فاطمه (س) پنجاه شب بعد از وفات رسول خدا (ص) بود و خود دریافته بود که این بیماری منجر به وفات او می‌شود. ازاین‌رو آماده مرگ شد و به علی (ع) وصیت کرد و پیمان‌هایی با آن حضرت بست و امیرالمؤمنین (ع)، که برای این حادثه، اندوهگین و بی‌تاب بود، هرچه او تقاضا کرد را اطاعت نمود (به‌عهده گرفت). سپس فاطمه (س) گفت: «یَا أَبَا الْحَسَنِ إنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) عَهِدَ إلَیَّ وَ حَدَّثَنی أَنّی أَوَّلُ أَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ وَ لَا بُدَّ مِمَّا لَا بُدَّ مِنْهُ، فَاصْبِرْ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ ارْضَ بِقَضَائِهِ؛ ای ابوالحسن! رسول خدا (ص) با من عهدی بست و فرمود: من نخستین فرد از اهل‌بیت او هستم که به وی خواهد پیوست. از پذیرفتنِ آنچه حتماً رخ می‌دهد (مرگ) گریزی نیست. پس برای فرمان خداوند شکیبا و به قضای او خرسند باش». آنگاه علی (ع) را به غسل، تجهیز و تدفین شبانه وصیت کرد و آن حضرت نیز چنین نمود.

از ابن‌عباس روایت شده که حضرت فاطمه (س) فرمود: پیامبر (ص) را در رؤیا دیدم و به آن حضرت از حوادثی که پس از او به ما رسیده بود شکایت کردم. آن حضرت فرمود: «لَکُمُ الْآخِرَةُ الَّتِی أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ وَ إِنَّکَ قَادِمَةٌ عَلَیَّ عَنْ قَرِیبٍ؛ سرای آخرت ازآنِ شماست، سرایی که برای پارسایان آماده شده‌است. تو به‌زودی نزد من خواهی آمد».

اصرار ابوبکر و عمر برای عیادت از حضرت فاطمه (س)

هنگامی که حضرت فاطمه (س) بیمار شد، همان بیماری‌ای که با آن از دنیا رفت، به علی‌بن ابی‌طالب (ع) سفارش کرد که آن را پنهان دارد و خبرش را مخفی نماید و به هیچ‌کس اجازهٔ عیادت ندهد. امیرالمؤمنین علی (ع) نیز چنین کرد. خودش از آن حضرت پرستاری می‌کرد و اسماء بنت عمیس نیز، همان‌گونه که حضرت زهرا (س) سفارش کرده بود، محرمانه علی (ع) را در پرستاری او یاری می‌نمود.

پیامبر (ص) قبلاً از بیماری فاطمه (س) خبر داده و فرموده بود: پس از ظلم و ستمی که به او می‌رسد، درد فاطمه (س) آغاز می شود و بیمار می‌گردد. آنگاه خداوند، مریم، دختر عمران را می‌فرستد تا از او پرستاری کند و در بیماری‌اش همدم او باشد.

هنگامی که بیماری سنگین شد و آن دو نفر (ابوبکر و عمر) فهمیدند، برای عیادت آمدند و از آن حضرت اجازه ورود خواستند، ولی حضرت فاطمه (س) آن‌ها را نپذیرفت. عمر نزد علی (ع) رفت و گفت: ابوبکر پیری نازک‌دل است و همراه رسول خدا (ص) در غار بوده و حق مصاحبت با پیامبر (ص) را دارد. ما جز این بار، چندین بار آمده‌ایم و اجازه ورود خواسته‌ایم، ولی او از اجازه دادن به ما خودداری می‌کند. اگر صلاح می‌دانی برای ما اجازه بگیری، چنین کن. امیرالمؤمنین (ع) پذیرفت. نزد فاطمه (س) رفت و فرمود: ای دختر رسول خدا، از آنچه این دو نفر کرده‌اند کاملاً آگاهی؛ بارها آمده‌اند [تا به‌حضور شما برسند] و آن‌ها را رد کرده‌ای و به ایشان اجازه نداده‌ای. اینک از من خواسته‌اند که برایشان از شما اجازه ورود بگیرم.»

مؤلف/نویسنده/عکاس:
منبع:
مقدمه و متن کتاب
افزودن دیدگاه جدید:

متن ساده

HTML محدود

Image CAPTCHA
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید