پدیدآور: سیدمحمدمهدی میرباقری
مشخصات نشر: قم: تمدن نوین اسلامی، 1401.
معرفی کتاب:
مجموعه «حکمت تاریخ» شامل گفتارهایی از آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری است که چگونگی جریان توحید در تاریخ اجتماعی بشر را دنبال می کند و تصویری موحدانه از تکامل تاریخ بر محور انبیا و اولیا الهی به دست می دهد. حکمت مضاف به تاریخ که از آن به حکمت تاریخ تعبیر می شود، نظریه تکامل تاریخ را بر پایه نظام معارف وحیانی تبیین و تشریح می کند.
در یک نگاه کلی، دو نوع اندیشه فلسفه تاریخ وجود دارد. اندیشه هایی که با صرف نظر از حاکمیت اراده و مشیت خدای متعال، جریان پیشرفت و حرکت تاریخ را تحلیل می کنند و اندیشه هایی که جریان حرکت تاریخ را بر اساس حاکمیت خدای متعال تفسیر می کنند. از منظر معارف ما، تاریخ اجتماعی بشر برآمده از تکامل ماده نیست، بلکه از منظر تعالیم الهی، انسان –مثل سایر نظام خلقت- آفریده خداوند متعال است و تکامل کل عالم از جمله تکامل حیات اجتماعی انسان بر محور خالقیت و ربوبیت اوست.
در این مسیر رو به پیش، جبر بر رفتار انسان حاکم نیست،نه جبرمادی و تاریخی و نه جبر الهی. اراده های انسانی در شکل گیری تاریخ اجتماعی و پیدایش و زوال تمدن ها موثر است.
از منظر قرآن تاریخ اجتماعی بشر، با هبوط جناب آدم علیه السلام در زمین آغاز شده است
در قسمتی از کتاب حکمت تاریخ چنین می خوانیم:
«زندگی اجتماعی انسان در این دنیا، با هبوط آدم علیه السلام و ابلیس شروع می شود؛ در یک سو، سرمایه علم الاسماء و ملکوت عالم است و در سوی دیگر، جبهه سنگینی است که در مقابل جناب آدم علیه السلام قرار گرفته است. با این آدم هدایتی هم آمده است. بعضی روایات این هدایت را معنا کرده اند؛ روایت کافی «فمن اتبع هدای» را این گونه معنا می کند:«من قال بالائمه و اتبع امرهم» اقرار به مقامات ائمه: تبعیت از اوامر آنها، دنباله روی از این هدایت است.پس آن هدایت، حقیقت ولایت امیر المومنین:است. در روایات، حقیقت هدایت و ذکر الهی، به معصومین: تفسیر شده است.
این معنا در روایات متعدد آمده است. امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه (ومن اعرض عن ذکری) فرمودند: « یعنی به ولایه امیر المومنین علیه السلام» ذکر یعنی ولایت امیر المومنین علیه السلام. این تفسیر حضرت به آن معناست که با هبوط آدم علیه السلام حقیقت ولایت در داری که قرار است آدم علیه السلام و نسلش زندگی کنند، تنزل پیدا کرده است. در ادامه روایت، حضرت تعبیر(و نحشره یوم القیلمه اعمی)را این گونه معنا کرده اند:«اعمی البصر فی الاخره اعمی القلب فی الدنیا عن ولایه امیر المومنین علیه السلام»؛ کسی که در دنیا قلبش کور بوده و به حقیقت ولایت و نوری که خدا نازل کرده نرسیده، در قیامت، چشم او را هم می گیرند. « و هو متحیر فی القیامه»؛ در قیامت، هم در حیرت است و هم در نابینایی. (رب لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها)؛ می گوید خدایا چرا مرا کور محشور کردی، من که بینا بودم؟ خدای متعال در جواب او می فرمایداین ایات ما بودند که به سوی تو آمدند، نه اینکه ما از تو خواسته باشیم تا آیات ما را پیدا کنی، ولی باز تو اعراض کردی. روایت در تفسیر این آیات می فرماید:« الایات الائمه:»؛ آیات، ائمه: هستند.(فنسیتها) یعنی «ترکتها»، رها کردی. (و کذلک الیوم تنسی) یعنی«تترک فی النار کما ترکت الائمه: فلم تطع امرهم و لم تسمع قولهم»، در دنیا ائمه: را ترک کردی، امرشان را اطاعت نکردی، الان هم باید رها شوی؛ نتیجه این رهایی، نار است.